تراژدی یازدهم سپتامبر 2001 نیویورک
در روز یازدهم سپتامبر 2001 میلادی زود تر از همه عفریت مرگ در فرودگاه شهر واشنگتن و بوستون امریکا حضور یافت. اما کسی چهره کریه و نفرت انگیزش را نمی دید. وقتی مسافران و بستگانشان راجع به آینده و آرزو هایشان صحبت می کردند عفریت مرگ به آنها خنده می کرد زیرا در آن روز او می خواست جامعه بشری را بلرزه در آورد و خانواده ها را به ماتم بنشاند. بجز عده معدودی کسی نمیدانست مسافران بیگناه و نگون بخت همراه با مرگ فروشان بداخل هواپیما میروند.
هنوز مشایعت کنندگان به خانه های خود نرسیده بودند که دو هواپیما با برج های دو قلو که مرکز تجارت دنیا نامیده می شدند بر خورد کردند و در آسمان شهر نیویورک مسافران همراه با خدمه هواپیما ها سوختند و خاکسترشان سطح خیابان های نیویورک را پوشاند.
همه چیز برای سرنشینان هواپیما ها در یک چشم بهم زدن به پایان رسید اما برای بازماندگان و خانواده بشری روز یازدهم سپتامبر سال 2001 یادآور تراژدی درد ناک است که توسط عده ائی جانی آدمکش که طراح این تراژدی بودند و مرگ فروشان بجای خواهد ماند. هیچ یک از بستگان مسافران هواپیما ها نتوانستند خاکستر عزیزان خود را داشته باشند.
خبر منتشر شده توسط مقامات مسئول
صبح روز 11 سپتامبر بنا به گفته منابع غربی اعضای القاعده و یا گروهی که با آنها در ارتباط بودند چها هواپیما تجاری را ربودند و خلبانی هر یک از این هواپیما ها را بر عهده گرفتند. روبایندگان با قصد قبلی دو هواپیما ( یونایتد- ار- لاین ) پرواز شماره 175و ( آمریکن- ار- لاین ) پرواز شماره 11 را به دو برج مرکز تجارت جهانی کوبیدند.
برج اول که در شمال قرار داشت در ساعت46 : 8 صبح مورد اصابت قرا گرفت و هواپیمای دوم ساعت 02 : 9 برج دوم که در جنوب قرار داشت را مورد هدف قرار داد. مدت کوتاهی پس از این حادثه هر دو برج فرو ریختند. برج اول پس از 102 دقیقه و یرج دوم پس از 56 دقیقه مانند اینکه ذوب شده باشند در زمین فرو رفتند.
روبایندگان پرواز سوم هواپیمای ( آمریکن- ار- لاین ) پرواز شماره 77 را به یکی از اضلاع ساختمان پنتاگون مقر وزارت دفاع آمریکا واقع در آرلینگتون کاونتی در ایالت ویرجنیا کوبیدند. در آسمان حومه شهر واشنگتن دی. سی مسافران و خدمه هواپیمای چهارم که ( یونایتد- ار- لاین ) پرواز شماره 93 بود تلاش کردند کنترول مجدد هواپیما را از ربایندگان خارج کنند و خود کنترل را بدست گیرند متأسفانه هواپیما در زمینی در نزدیکی شهر کوچک بنام شاکسویل در ایالت پنسیلوانیا سقوط کرد.
تجزیه و تحلیل تراژدی یازدهم سپتامبر 2001 نیویورک
حمله به دو ساختمان دو قلوی مرکز بزرگ تجارت جهانی در شهر نیویورک که هزاران انسان بیگناه را به کام مرگ فرو برد بدون تردید وحشتناک ترین عملیات تروریستی تاریخ بشر است که در آغاز قرن بیست ویکم و هزاره سوم به وقوع پیوست.
دو آسمان خراش مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک دو برداشت متضاد را در افراد ایجاد می کرد..
برداشت اول: گروهی این برج های آسمان خراش را نمادی از پیروزی- ثروت- رشد اقتصادی- پیشرفت تکنولوژی و غلبه سرمایه داری و دموکراسی می دانستند.
برداشت دوم: برای آنها که در تأمین معاش روزانه خود در مبارزه اند و زندگی شان با فقر عجین شده است نشانگر بی عدالتی- زورگوئی- استثمار و عامل فقر جهان سوم بود.
بهر حال هر چه بود در روز سه شنبه یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی بدنبال یک جنایت بزرگ تروریستی در کمتر از یک ساعت به تلی خاکستر و آهن پاره بدل شد و هزاران خانواده را ماتم زده کرد و جهانیان را به دلهره و هراس انداخت و به تاریخ پیوست. هدف گیری دو مرکز مهم اقتصادی و وزارت دفاع آمریکا ( پنتاگون ) توسط تروریست ها قابل بررسی است و چون این عمل تروریستی دارای ابعاد بسیار زیادی است سعی دارم برای دستیابی به واقعیت این عمل تروریستی تا آنجا که مقدور است زوایای مختلف این عمل تروریستی را به بحث و نقد کشم. اما باید بدانید معرفی عاملین این جنایت بزرگ برای این ایران دوست کوچک به آسانی قابل فاش شدن نیست. اما با مطالبی که طی بحث بیان می شود. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
اگر پلیس و مقامات امنیتی در تلاش بودند تا به کم و کیف جنایت و شناسائی تروریست ها مشغول بودند. جامعه شناسان هم موظفند به خیلی از ریشه یابی این رخداد توجه داشته باشند و اثرات آن را بر جامعه و راه های اجتماعی جلو گیری از آن را پیدا نمایند
عظمت و وسعت خرابی ها طوری است که به نظر نمی آید تصادف دو هواپیما با هر قدرت سوخت بتواند چنین خرابی ببار آورد. زیرا نه ساختمان ها تا این حد آسیب پذیر و فرسوده بودند و نه منطقه ائی که ساختمان ها در آن ساخته شده بودند سست بوده که با یک تکان چنین ساختمان بتون آرمه ضد زلزله از پای در آید.
اولین سوال این است که سازمان های امنیتی آمریکا چه اقداماتی برای کشف و جلو گیری تراژدی نیویورک کرده بودند. برخی می گفتند سازما ن ( سی . ای . ای ) سیا و ( اف. بی. آی ) در شناسائی و رد یابی از طرح تروریستی تراژدی نیویورک بی اطلاع بودند. چنین اظهارات نه تنها مردود است بلکه چنین فکر کردند مسموم است. زیرا بنا بر اعلام خبر گزاری ها کسانی که در فاجعه ترورستی نیویورک شرکت داشته اند عده ای کثیر حدود 100 نفر بوده اند که از آن عده 19 نفر بطور انتحاری عمل کرده اند. هم چنین خبر ها حاکی است که این باند سال ها در این زمینه و به طور کلی اجرای عملیات تروریستی در آمریکا اقامت داشته و فعالیت می کردند. بنا بر این پنهان ماندن این عملیات خلاف قانون از دید سازمان های اطلاعاتی آمریکا باور نکردنی است. البته نمی توان و نباید هم انتظار داشت رئیس سازمان سیا و اف. بی. ای بیاید و بگوید ما بار ها گزارش دادیم که عملیات تروریستی دارد در آمریکا اوج میگیرد. حتی بعضی از دولت ها در آن شرکت دارند که در نتیجه مقامات مسئول آمریکا بخصوص شخص رئیس جمهور متهم به سهل انگاری و کوتاهی شوند. باید انتظار داشت همانطور که دیدیم رئیس و یا مسئول ( اف. بی. ای ) بیاید و بگوید ما کادر لازم که به زبان های خارجی آشنا باشند کم داریم و بطور مستقیم قصور و سهل انگاری را گردن گیرند.
پیدایش واژه تروریسم
واژه تروریسم برای اولین بار در دوران انقلاب فرانسه بر سر زبان ها افتاد. بر خلاف امروز تروریسم در آن دوران مفهومی مثبت و خوب داشت. در سال 94- 1793 به مانند ابزاری برای اعمال نظم بکار می رفت و هدف آن تثبیت قدرت دولت انقلابی از طریق ارعاب مخالفان انقلاب بود. تروریسم هدف هائی را دنبال می کند که عبارت است از جلب توجه- بدست آوردن مشروعیت- بهر برداری و از همه مهمتر قدرت دولتی است تا کنترول کامل خود را بر کشور و مردم تحمیل نماید. رایت میلز می گوید سیاست یک نبرد قدرت همیشگی است و خشونت شکل نهائی قدرت است. این قسمت را مقایسه بفرمائید با روز های سال 1357 و کشتاری که ابلیس خمینی انجام داد. بیاد داریم خمینی گجستک می گفت گروگان گیری را بخاطر حفظ انقلاب انجام داده است.
مشکل شناخت تروریسم برای مبارزه با آن
نخستین و بزرگترین مشکلی که در راه مبارزه با تروریسم وجود دارد عدم هماهنگی در تعریف و شناخت تروریسم است. حتی مشکل بزرگ جهان حقوقی در عدم هماهنگی در تعریف و شناخت تروریسم است. زیرا جوامع حقوقی هر یک به مناسبتی تعریف خاص از تروریسم ارائه می دهند که گاه کاملاً با برداشت و تعریف جوامع دیگر در تضاد است. مثلاً گروهی از حقوقدانان انگلیسی اقدامات دولت اسرائیل بخصوص زمانی که آریل شارن نخست وزیر اسرائیل بود را در سر زمین های اشغالی و بیروت را منطبق با عمل تروریستی می دانستند. ولی گروه دیگری از حقوق دانان آن اقدامات را دفاع از اسرائیل می دانستند.
خیلی از کشور ها و مردم عادی عملیات تروریستی ارتش آزادی بخش ایرلند شمالی را ترور نمی دانستند ولی انگلیس ها ترور می دانستند. سوای این برخورد هائی که بیان شد که گاه کاملاً در تضاد می باشند. مسئله باور های مذهبی و دینی نسبت به ترور و ماهیت آن مشکل بزرگ دیگری است که به آسانی حل شدنی نیست. مانند رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی که به سازمان حماس و جهاد اسلامی که عملیات تروریستی را علیه اسرائیل ترتیب می دهد کمک مالی می کند و منکر آن ها هم نیست و در عین حال ترور را محکوم می کند. از طرف دیگر می بینیم در کنفرانس انتفاضیه که در تهران تشکیل شده بود شیخ حسن نصرالله رهبر سازمان تروریستی حزب الله در حال تعظیم دست خامنه ائی روضه خوان 2 تومانی را می بوسید.
توجه شود: علت این تناقض که به نظر فکاهی هم می آید این است که ترور در فلسفه اسلام تشیع که حاکم بر قانون اساسی جمهوری اسلامی است. و آیه های زیادی هم وجود دارد.
وقتی تاریخ هواپیما ربائی را بررسی کنیم برای اولین بار توسط سازمان یاسر عرفات و فلسطینی ها انجام شده است ولی فقه ها بخصوص کشور عربستان سعودی استراتژی هوا پیما ربائی را عملیات تروریستی می دانستند و از پرداخت کمک های مالی به سازمان یاسر عرفات خودداری کردند. لذا فلسطینی ها استراتژی هوا پیما ربائی را ترک کردند و متوسل به استراتژی ترور های انتحاری شدند و توانستند از کمک های مالی تمام کشور های اسلامی بخصوص عربستان سعودی بهره مند شوند.
مقصود از این اشارات بسیار فشرده این است که تا یک تعریف هم آهنگ از سوی کشور ها برای تروریست ارائه نشود. محکوم کردن و یا در فشار گذاشتن کشور ها برای جلوگیری از حمایت و یا خود داری از کمک به تروریست ها بی نتیجه است و همان طور که می بینیم. کار بجائی نخواهد برد.
تفاوت تروریسم بین المللی و تروریسم دولتی
سیاست نا مشخص کشور ها بخوصوص آمریکا نسبت به تروریسم بدان جا کشیده شده است که اساساً قائل به تروریسم دولتی نیستند. یعنی تروریست دولتی را تبدیل کرده اند به تروریسم بین المللی. این جابجائی لغت مشکل بزرگی را در بر دارد که می باید به آن توجه داشت. معمولاً اقدام و یا برنامه ائی که مورد قبول ملت ها و دولت ها که نماینده ملت ها هستند باشد می توان از عنوان بین المللی استفاده کرد. مانند عهد نامه های بین المللی- کنفرانس های بین المللی و مسابقات ورزشی که بین چند کشور برگزار می شود و تمام ملت های آن کشور ها با آن موافق هستند و امثال آن ها. آیا ترور و تروریسم چیزی است که مورد موافقت ملت ها و یا دولت ها باشد. اساساً حقوق بین الملل عمل تروریستی را بین المللی نمی شناسد. اعلامیه جهانی حقوق بشر که ملت ها موظف به رعایت آن هستند تروریسم را محکوم کرده است. عملیات تروریستی که بوسیله دولتی انجام می شود و یا حمایت و سرمایه گذاری می شود و نقش دولت بسیار کار ساز و مؤثر در انجام ترور است. این چنین تروری دولتی است نه بین المللی. این جا است که متوجه می شویم سیاست نا مشخص و کاسب کارانه دولت ها که مدعی مبارزه با تروریسم هستند.تروریسم دولتی را به تروریسم بین المللی تبدیل می کنند تا با دولتی که آن کشور را می چاپند خود را در گیر نکنند و به منافع اقتصادی و غارتشان لطمه ای وارد نشود. والا حقوقدانان کشور های غارتگر آن قدر نا آگاه نیستند که تبدیل تروریسم دولتی به بین المللی که مورد تنفر تمام ملت ها است بین المللی محسوب نمی شود.
اکنون که به خوبی با تروریسم دولتی و امثال آن تا حدودی آگاهی یافتیم می توان گفت از زمان انقلاب نکبت بار اسلامی در ایران تروریسم دولتی و یا تروریسم اسلامی نه تنها بوجود آمده بلکه گسترش یافته است. برای صرفه جوئی در وقت فقط به یکی از آنها اکتفا می شود آن هم گروگان گیری 52 دیپلمات سفارت آمریکا بمدت 444 روز بدستور خمینی گجستک بود و بیاد داریم هامیلتون جردن رئیس کاخ سفید در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر روان سوخته در یادداشت هایش چنین نوشته است.
روز یک شنبه 4 نوامبر1979 ساعت چهارونیم صبح به اتاق آقای جیمی کارتر زنگ میزند و می گوید افسر نگهبان کاخ سفید گفت بما خبر داده اند سفارت آمریکا از طرف عده ای اشغال شده و کارمندان سفارت گروگان شده اند. و جیمی کارتر با خود گفت اگر این کار جدی باشد معنی آن این است که ما با ایران در حال جنگ هستیم. بهر حال با گروگان گیری دیپلمات های آمریکائی تولد تروریسم دولتی در زادگاه انقلاب نکبت بار جمهوری اسلامی ظاهر گردید. متأسفانه آمریکا این عمل تحقیر آمیز را تحمل کرد حتی بخاطر برقراری روابط مجدد با رژیم جمهوری اسلامی کیک و بای بل ( انجیل ) به پیشگاه ابلیس خمینی ارسال نمود و آمادگی خود را برای مذاکره با تروریست های اسلامی آشکارا اعلام کرد.
حرف حرف می آورد
از آنجا که این قسمت بحث از اهمیت زیادی برخوردار است توجه شما را خواهانم. زمانی که آخوند هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بود و بعد رئیس شورای مصلحت نظام شد در خطبه نماز جمعه 21 اردیبهشت سال 1368 خود گفت.غربی ها را بکشید- به انتقام هر فلسطینی 5 آمریکائی- انگلیسی و فرانسوی را بکشید- هواپیما ها را بربائید و کارخانجات را منفجر کنید. مأخذ کیهان هوائی و کیهان چاپ لندن روز 21 اردیبهشت 1368. بهترین دلیل هر ادعائی وقوع آن است. یک بررسی زود گذر از آنچه در روز یازدهم سپتامبر در نیویورک اتفاق افتاد پنجره اش به روی ادعای آخوند رفسنجانی که در خطبه نماز گفته بود باز می شود. مقایسه کنیم آنجا که رفسنجانی گفت بکشید آمریکائی و انگلیسی و فرانسوی را. درانفجار ساختمان های دو قلو از همه ملت ها حتی بانوی ایرانی بودند غیر از یهودی ها و میدانیم حدود 400 یهودی در ادارات و شرکت ها و فروشگاه های درون دو ساختمان مشغول کسب و کار و فعالیت بودند. سوال در این است چرا یهودیان در آن روز به سر کار خود نرفته بودند. از اینکه عده ای انسان جان سالم بدر بردند بسیار خوشحال هستیم. اما سوالی مطرح است چرا آن روز به آن ها مرخصی داده بودند؟ آنجا که رفسنجانی گفت بربائید هواپیما ها را. در تراژدی نیویورک در یک روز چهار هواپیما ربوده شد. آنجا که گفت حمله کنید به کارخانجات آمریکا از جهت ضرر و زیان به اقتصاد آمریکا. در فاجعه نیویورک حمله به مرکز تجارت آمریکا ضربه بسیار کوبنده به اعتبار و اقتصاد آمریکا وارد شد. آیا همه گفته های آخوند رفسنجانی همین طوری به واقعیت در آمد و یا توطئه ائی بوده است و کشور های دیگر هم در این تراژدی دست داشته اند ؟ آنها که با نوشته های آری . بن . مناشه Ari Ben . Menashe مأنوس هستند می دانند آخوند هاشمی رفسنجانی رابطه تنگا تنگ با اسرائیل داشته و دارد.
انگیزه تروریست ها چه بود
مهمترین ابهامی که در تراژدی یازدهم سپتامبر در بوته ابهام باقی مانده است مسئله انگیزه تروریست ها است. در رسانه های گروهی آمده بود تروریست ها چندین سال در آمریکا زندگی می کردند. عیاش وشهوت ران و مشروب خوار بوده و بیشترین ساعات را در بار ها همراه با دوست دختر هایشان سپری می کردند و به عیاشی و خوشگذرانی عادت داشته اند. لذا در می یابیم تروریست ها از گروه حزب الله و معتقد به اسلام و شهادت نبوده اند. اعمال و رفتار آن ها بیشتر شبیه افرادی است که برای پول دست به هر جنایتی می زنند. این تصور هم مردود است. زیرا بعد از کشته شدن پول به چه درد تروریست ها می خورد. این فرض وجود دارد مرگ فروشان یعنی تروریست ها برای پول اقدام به هوا پیما ربای کردند ولی نمی دانستند چه سرنوشتی در انتظارشان است و قربانی توطئه ای شده اند. ملاحظه می شود سوالات زیای در مورد تراژدی یازدهم سپتامبر 2001 نیویورک وجود دارد که به چند مورد آن ها اشاره می شود
1- اسلحه هواپیما ربا ها تیغ کوچکی بود که در فروشگاه ها جعبه های مقوا ئی را باز می کنند. همان طور که در ابتدا شرح داده شد در هواپیمای چهارم مسافران و خدمه هوا پیما با تروریست ها به جنگ و مبارزه پرداختند و در اخبار ها آمده بود یکی از مسافران با تلفن دستی با شوهرش تماس گرفته و وضعیت هواپیما ربا ها را شرح داده بود.
2- چگونه ممکن است پاسپورت و مدارک کاغذی تروریست ها که ثابت می کند بن لادن در فاجعه 11 سپتامبر دست داشته وجود دارد ولی جعبه سیاه هواپیما که تمام اطلاعات کامل پرواز از بین رفته است.
3- گری نورت ( Gary North ) نویسنده اینتر نتی گزارش می دهد نام های منتشر شده به هیچ وجه با جمع کسانی که در هواپیما بودند مطابقت ندارد. این اختلاف ناشی از چیست؟
4- چگونه ممکن است یک برنامه تروریستی کاملاً موفق توانسته است از توجه و نظارت سازمان های اطلاعاتی مانند اف . بی . آی و سی . آی . ای دور بماند و هیچ کس بخاطر این قصور و غفلت و شکست اطلاعاتی مورد باز خواست و توبیخ قرار نگرفت.
از همه مهمتر نیروی هوائی آمریکا که به عقاب تیز بال آسمان ها معروف می باشد کوچکترین عکس العملی در حمله به پنتاگون انجام نداد؟
5- چرا آمریکا بعد از حمله تروریست ها به مرکز تجارت جهانی در نیویورک دست به اقدام تلافی جویانه زد و به افغانستان حمله کرد در صورتی که هیچ یک از تروریست های متهم به هواپیما ربائی افغانی نبودند.
6- کسی نمی تواند توضیح قانع کننده ارائه دهد که هواپیما ربایان چگونه داخل هواپیما شده و یا از آن خارج نشده اند.
همان طور که در ابتدای مقاله بعرض رساندم. گفتنی ها زیاد است. متأسفانه شرح دادن بیش از این براستی برایم مقدور نیست. به امید آزادی ایران .پیروز باد آنها که براستی با تروریسم مبارزه می کنند. ننگ و نفرین باد به آنها که به ملت ها خیانت می کنند. پایان