۱۳۹۱ دی ۱, جمعه


 هفده دیماه 1314  روزآزادی زنان از زندان چادر

اقرار می کنم این بحث نخستین بار نیست که مطرح می شود. در این باره به یقین  نوشتار های فراوان  چاپ و بدید همگان رسیده است. اما موضوع چنان تلخ و جانگاه است و مشکل چنان سنگین و گرانبار است که با هر زبانی چندین بار مورد بحث قرار گیرد. باز لازم به نظر می رسد.

لازم است به صورت جمله معترضه یادآور شوم. که از اصطلاح کشف حجاب به شدت متنفرم. زیرا معنای کشف حجاب:  برهنه کردن بانوان که بوسیله چا در و  یا روپوش و روبنده پوشیده شده اند.  بگمان من در این نام گذاری بدون رعایت هیچ گونه خرد ورزی و منطق. تعصب خشک افراد ضد ایرانی در جایگاه بالا قرار گرفته و بعداً تمام  پژوهشگران و       نویسندگان طوطی وار آن را بکار برده اند. رضا شاه رویداد 17 دیماه 1314 را چنین نامیده است. ما میله های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس خانه قشنگی بسازد   همین طور آنچه در 22 بهمن 1357  در ایران اتفاق افتاد را نمی توان انقلاب نامید. آن هم از نوع شکوهمندش.  اصطلاح صحیح آن کودتای آخوندی  خمینی است. مگر غیر از آن بود. گروهی آخوند  به رهبری خمینی گجستک برای سرنگونی حکومت شاه کودتا کردند و موفق شدند. حالا توطئه جهانی بود  و کشور های استعمار گر کودتا چیان را کمک کردند. بحث دیگری است. ولی تغیری در  اصطلاح صحیح آن رویداد که کودتا است ایجاد نمی کند و هر جا لازم باشد آن رویداد را کودتای آخوندی خمینی باید نامید.

واقعه آزادی بانوان از زندان چادر در ایران را باید به اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه  توسط  سیاسیون  ( نوگرا ها )  دانست که گام  هائی در حذف  پوشش بانوان بر داشتند و نویسندگان و شعرائی در این زمینه قلم فرسائی کردند مانند پروین اعتصامی ولی موفقیتی بدست نیاوردند

با آغاز سلطنت رضا شاه تبلیغ در مورد آزادی بانوان در مطبوعات ادامه یافت و به تدریج از صراحت بیشتری بر خوردار شد. آن گونه که در سال 1306 روز نامه حبل المتین دلایلی بر لزوم آزادی زنان از زندان چادر  نوشت اما این ها کافی نبود.

بر رسی سیر حوادثی که منجر به آزادی بانوان از زندان چادر گردید.

تاریخ:                                                     واقعه                                                                             

1305 :  منع چادر از سوی ملکه ایران

1306 : مقاله روز نامه حبل المتین در باره مخالفت با حجاب

1307: تصویب قانون اتحاد شکل البسه

1307حضور خانواده رضا شاه  بدون حجاب در قم

1310: ورود هیأتی از سوی جامعه ملل ( سازمان ملل امروز ) به ایران

1311: تشکیل کنگره بانوان ایران و دعوت از بانوان کشور های دیگر که به آزادی های

اجتماعی منجمله آزادی حجاب رسیده بودند.
1313: سفر رضا شاه به ترکیه در خرداد این سال.

1314:تشکیل جمعیت زنان آزادی خواه ایران تحت ریاست والاحضرت شمس پهلوی.

1314: ابلاغ  قانون کشف حجاب به سایر استان ها.

توجه شود: برای رسمیت یافتن قانون آزادی بانوان از زندان چادر قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در 4 ماده و 8 تبصره در جلسه 6 دیماه 1307 و در سومین سال پادشاهی رضا شاه به تصویب رسید. گر چه بسیاری از آخوند ها از جمله مراجع ، امام جمعه ها، مفتی های اهل سنت و غیرو از این قانون مستثنی شدند ولی اجرای این قانون با مقاومت گسترده ای از مردم در تهران و شهرستان ها روبرو شد.

نکته ای که هرگز گفته  نشده  است. این  است که رضا  شاه اعلام کرده  بود بانوان در بر داشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی و یا آخوندی متعرض آنان شد. شهربانی باید از بانوان بی حجاب حمایت کند.

تشکیل کنگره بانوان در سال 1311 خورشیدی در تهران و دعوت از بانوان بی حجاب کشور های دیگر، از گام های رضا شاه برای حمایت  از بانوان بی حجاب بود. در این کنگره که به ریاست والاحضرت شمس پهلوی بر گزار شد. از بی حجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد و در مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.

مخبرالسلطنه نخست وزیری بسیار مذهبی بود و رضا شاه براحتی نمی توانست برنامه آزادی  بانوان  از زندان  چادر را  در دوره او  آغاز کند. خوانندگان گرامی در همین جا  نکته ای وجود دارد که حیفم آمد به آن اشاره نشود. بسیاری گفته و نوشته اند رضا شاه دیکتاتور بود. اگر گفته آن ها درست است.  رضا شاه چه نگرانی از نخست وزیر مذهبی

 داشت. پروژه اش را آغاز می کرد. پس آنچه در مورد دیکتاتوری رضا شاه گفته اند دروغی بیش نیست. من باور دارم رضا شاه فرد بسیار مقتدری بود. یعنی دارای قدرت و   توانا و باید بدانیم مقتدر بودن جزء صفات خوب افراد بخصوص مسئولان کشور است. براستی نمی توان جلوی فریاد و قضاوت تاریخ  را گرفت. به بحث بر می گردم.

رضا شاه با تعویض مخبر السلطنه و انتخاب محمد علی فروغی از 21 شهریور 1312 سیاست های تجدد مآبانه شدت یافت. 9 ماه پس از آن سفر رضا شاه به ترکیه ( از 12 خرداد تا 14 تیر ماه 1313 نقطه عطفی در قضیه آزادی بانوان از زندان چادر بود.

با آغاز سال 1314 روند فعالیت دولت برای آزادی بانوان به اوج رسید. در فروردین 1314 مطابق طرح علی اصغر حکمت در یکی از مدارس دخترانه تهران. جشنی بر پا شد. دختران به صف ایستاده بودند. پس از خواندن دکلمه و سرود به حرکات دسته جمعی و عملیات ژیمناستیک مشغول شدند بطوری که دو تن از آخوند های سرشناس به نام های محمد علی حکیم و میرزا صدر الدین محلاتی در اعتراض به این جشن سالن را ترک کردند

پس از این ماجرا آخوند سید حسام الدین در یک سخنرانی به آزادی بانوان از زندان چادر اعتراض نمود که بدنبال آن بازاریان بازار را بستند و شلوغی و هرج و مرج  تهران و شهرستان ها را فرا گرفت. لذا بنا بدستور دولت آخوند سید حسام الدین دستگیر و تبعید شد. رضا شاه در جریان سفر به ترکیه به سفیر کبیر ایران ( مستشار الدوله صادق ) گفت ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً بانوان اقدام کنیم.

چند ماه بعد از آن به محمود جم نخست وزیر گفت نزدیک دو سال است که موضوع آزادی بانوان از زندان چادر سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و بانوان آن ها را دیدم که پیچه و چادر را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کار های مملکت به آن ها کمک می کنند. دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.

علی اصغر حکمت قانون آزادی بانوان از زندان چادر را به همه استان ها ابلاغ کرد. این قانون به تحریک آخوند ها در مرحله اجرا با مقاومت های خونینی روبرو شد و قیام در مسجد گوهر شاد خراسان در تیر ماه 1314 از نمونه های آن است.

آخوندقمی-آخوند عبدالکریم حائری- آخوند اردبیلی- آخوند سید محمد تقی خوانساری- آخوند حجت کمره ای- آخوند میرزا محمد آقازاده از جمله آخوند های سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضا شاه شدیداً اعتراض کردند. چند ماه بعد در 17 دیماه 1314 رضا شاه با همسر و دختران خود که بدون حجاب بودند در مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی تهران حضور یافت. این مراسم در واقع رسمیت بخشیدن به آزادی بانوان از زندان چادر در کشور ایران بود. پس از آن مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بی حجابی را آزادی بانوان تجدد خواه وبرابریشان با پیشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی کردند.

در سال 1314 پروین اعتصامی با سرودن شعری به استقبال آزادی بانوان رفت. یک بیت آن چنین است.

زن در ایران  پیش از این گوئی ایرانی نبود      پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

خسروا  دست توانای تو آسان  کرد کار را        ور نه در این کار سخت امید آسانی نبود

رضا شاه کار های بسیار بزرگی برای ایران انجام داده بود که انکار نا پذیر است ولی به نظر من آزاد کردن بانوان از زندان چادر بزرگترین کار رضا شاه بود.

یک مشت تازی زاده در این جا و آنجا شعار می دهند و انتقاداتی به رضا شاه در مورد آزادی زنان از زندان چادر دارند. این پرسش را پیش رو داریم. در ایران آریائی ما کدام زن ایرانی بود که زیر این ننگ برود. اسلام اهریمنی تازیان بود که زنان ما را به بردگی برد بعد از تجاوز و بهره کشی آن ها را در بازار های کثیف مدینه فروخت.

اگر بانوان از زندان چادر آزاد نشده بودند. مطمئناً حق تحصیل- حق رأی و خیلی موارد دیگر از حقوقی که الان دارند هم وجود نداشت. برای این ادعا به کشور های دور و بر خودمان نگاه کنیم.  بانوان ایرانی یک سر و گردن از همه آن ها بالا تر هستند.

رضا شاه رهبر و پادشاهی سازنده و  آباد گر بود. اشاره به چند تای آن ها لازم است.

دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه- ایجاد دادگستری- تأسیس ارتش نوین- تدوین اولین قانون مدنی ایران- سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک- بنیان  گذاری ثبت  احوال و اجباری کردن بر گزیدن  نام  خانوادگی و صدور شناسنامه- بر اندازی خانسالاری ( ملوک الطوایفی )- بنیانگذاری بانک سپه ( اولین بانک ایران )- ساختن راه آهن سرتاسری ایران از شمال تا جنوب- بنیان گذاری رادیو ایران- ساختن  دانشگاه تهران اولین دانشگاه ایران- تغیر تقویم رسمی ایران از هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی- اعزام اولین گروه از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه و آلمان- ساختن موزه ایران باستان-  سرکوب یاغیان مانند میرزا کوچک خان و شیخ خزعل که انگلستان از او حمایت می کرد و اسماعیل سمتقو و کلنل محمد تقی پسیان برای حفظ تمامیت ارضی ایران- تأسیس فرهنگستان ایران برای تقویت زبان و ادبیات پارسی- تأسیس نیروی دریائی- تأسیس کتابخانه ملی ایران- لغو امتیاز نشر اسکناس توسط بانک های خارجی- تأسیس دانشسرا ها برای تربیت آموزگار- کوتاه کردن دست آخوند ها از زندگی روزمره مردم که سبب تنفر اصلی آخوند ها از خاندان پهلوی بخصوص رضا شاه بود- ایجاد چندین کار خانه مانند کار خانه قند و شکر سازی و کار خانه بافندگی نخ  و ابریشم- تأسیس استادیوم ورزشی امجدیه- تأسیس موزه ایران و خیلی سازندگی های دیگر. همه این ها را در مدت 20 سال انجام داد.

رضا شاه زنباره و عیاش نبود. همواره لباس نظامی بر تن داشت. آرزو داشت ایران را کشوری پیشرفته، مستقل و مقتدر ببیند. مدرک تحصیلی نداشت ولی خواندن و نوشتن را  خوب می دانست. روانش  شاد و  نامش  جاوید  باد.

۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه


مدال های طلا که  جمهوری اسلامی استحقاق دریافت آن را دارد

با مطالعه اخبار المپیک لندن و نشریه بیداری و خوانندگان علاقمند اخبار ورزشی.   در مورد مدال طلا هائی که جمهوری اسلامی  می تواند در عرصه جهانی بدست آورد را  بعرض شما می رسانم. با این امید که این مقا له طنز آمیز مورد پسند شما قرار گیرد.

 با توجه خاص ائمه با طهارت یعنی ( اطهار ) به امر ورزش های رزمی در روز و بزمی در شب و علاقه زیاد مولای متقیان در امر بلند کردن چیز های سنگین.  مدال های طلا      که جمهوری اسلامی می تواند بدست آورد بشرح زیر می باشد

در رشته اعدام های انفرادی و تیمی زنان و مردان مدال طلا

در تجاوز های بدون مانع به زنان و مردان  زندانی به سرپرستی  و نظارت دائمی خود الله سمیعاً علیم مدال طلا.

در رشته دو ماراتون فرار از مسئولیت به مربی گری برادران لاریجانی عراقی  مدال طلا.

در رشته یک ضرب وزنه بسیار سنگین دزدی از  بیت المال به سر پرستی خود مولای متقیان مدال طلا و پیش بینی می شود رکورد تازه ای در جهان از خود بجا گذارد.

در تیر اندازی زیر شکم به پائین به سرپرستی و تعلیمات پیامبر اکرم مدال طلا.

در رشته پرش ارتفاع از خط فقر به سرپرستی رئیس جمهور رژیم اشغالگر جمهوری  اسلامی   محمود میمون نژاد. در ضمن لازم می دانم به این نکته اشاره کنم جناب رئیس جمهور قبلا یکی از تیر اندازان ماهر انفرادی در رشته تیر خلاص زدن را بعهده داشت ومدال طلای این رشته را بار ها تصاحب کرده است.

در رشته تیر اندازی از راه دور به وسط قلب و مغز جوانان دو نفر مشترکن بنام های سردار نقدی و سردار رادان همه مدال های این رشته را از آن خود کرده اند تا به موزه بهشت زهرا تقدیم کنند.

در بخش مسابقات افرادی که نقص عضو دارند ( پارا المپیک ) ایران امسال نایل به شکستن یک رکورد جهانی در رشته پرتاب وزنه 3 بلیون تومانی از ایران به کانادا شد. این پرتاب وزنه فوق سنگین به دست چلاق شده ولی فقیه که بهتر است بگوئیم ولی وقیح رهبر انقلاب  انجام  شد. جالب در این است سر پرستی تیم معلولین ( پارا المپیک )  جمهوری اسلامی را  حضرت ابوالفضل بی دست بعهده داشت. در هنگامی هم که ورزشکاران زیر وزنه های سنگین می ماندند و نعره یا ابوالفضل شان بلند می شد. ابوالفضل بی دست  فورا در کنار  ورزشکار حاضر می شد و با هر کلکی دستی به هالتر می زد و وزنه مثل پر کاه بالا می رفت.

امسال که چند روزی به پایانش نمانده است پیش بینی می شود. مسئولان و گرداندگان رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی به خاطر عوامفریبی ها- شیادی ها- کلاهبرداریهای بزرگ- توسعه فحشا و اعتیاد جوانان- تعطیل کارخانجات و مهارت در به فقر در آوردن ملت ایران جام مدیریت و وطن فروشی را هم از آن خود خواهد کرد.

شب آبستن است  تا چه  زاید  سحر

 

۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه


 

یاد رضا شاه بزرگ سر سلسله دود مان  پهلوی

را گرامی می داریم

تجلیل از شخصیت ها و یا حتی افراد عادی چه به هنگام حیات و یا مرگ آن ها رابطه مستقیم با کارنامه زندگی آن ها دارد. وقتی زندگی رضا شاه و محمد رضا شاه را مورد بررسی قرار دهیم ملاحظه می شود کتاب زندگی این دو شخصیت ایران ساز از صفحات زرینی تشکیل شده است. به همین دلیل چهارم  امرداد که برابر است با سال روز در گذشت رضا   شاه را  طی  بحثی  مستدل مورد  تجلیل  قرار می گیرد و یاد  او را گرامی می داریم.

رضا شاه روز چهارم امرداد 1329 خورشیدی در حالی که حسرت دیدار وطن را در دل دردمند خود داشت جهان پر از رنگ و نیرنگ ها را بدرود گفت و به ابدیت پیوست.

در زمان رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی دشمنان رضا شاه که باید آن ها را دشمنان سوگند خورده ایران نامید. کوشیدند با تخریب آرامگاه آن راد مرد بزرگ نام رضا شاه را از حافظه تاریخ پاک کنند. ولی آن عقب مانده های واپسگرا، احمق تر از آن بودند که درک کنند رضا شاه مانند امامانشان  به آرامگاه و گنبد و بارگاه نیازی ندارد. زیرا  رضا شاه ستاره درخشان آسمان تاریخ ایران است  و آرامگاه او ساختمان  دانشگاه تهران- بانک ملی ایران- راه آهن سراسری- کاخ دادگستری- ساختمان های وزارت دارائی- موزه ایران باستان و صد ها مدرسه و بیمارستان و ده ها واحد صنعتی و کارخانجات می باشند که به همت آن سردار بزرگ ایجاد شده و چهره ایران را دگرگون ساخته بودند.

بسیاری از پژوهشگران بخصوص دمستر مارتین گزارشگر آلمانی که مدت شش ماه در تهران سر گرم پژوهش در زمینه تاریخ معاصر ایران بود در گزارش چهارم سپتامبر 2002 میلادی خود می نویسد. امروز به تحقیق رضا شاه پهلوی محبوب ترین چهره تاریخ معاصر در میان ایرانیان است

  باری جلو داوری تاریخ  را با هیچ  حیله و دسیسه  نمی توان گرفت. تاریخ آشکارا  فریاد می زند که اگر رضا شاه نبود از کشوری با محدوده جغرافیائی امروز اثری  باقی نمانده  بود. علی ایزدی که تا  آخرین  روز های  زندگی رضا شاه  در خدمت بوده می نویسد من خود استاد تاریخ هستم باید بگویم رضا شاه از بزرگترین شاهان ایران بود که آرزو های زیادی برای ترقی کشور و سعادت ملت ایران داشت. شب و روز بفکر ترقی و سازندگی  ایران  بود.  با  این که کسا لت  داشت   و  ایام  سختی  را در دور از  وطن می گذرانید. خیلی آرزو می کرد که به ایران باز گردد و در خاک وطن بسر برد.

بر خلاف آنچه که بعضی ها تصور می کردند رضا شاه خود رأی و مستبد بود. کلاً در اشتباه اند. رضا شاه انسانی رئوف و مهربان بود. ولی در کار های مملکت خیلی تند و سختگیر و عصبانی بنظر می رسید. به پول و تزئینات اعتنائی نداشت. چیزی همراه خود بخارج از کشور نیاورد.

دکتر صدیق اعلم می گفت رضا شاه بزرگ  روح تازه ای بکالبد ایران دمیده بود و مملکت را از حال ملوک الطوایفی و قرون وسطائی وارد عصر جدید نموده بود، یعنی آن کاری که در اروپا بمدت دویست سال انجام شده بود. در نتیجه اراده قوی رضا شاه ظرف  شانزده  سال صورت گرفت. یکی از خصوصیات  رضا شاه شجاعت او بود. در اثر همین شجاعت روز سوم اسفند 1299   خورشیدی  با عده  قلیلی نظامی به تهران آمد و بساط بی نظمی و بی قانونی را در کوتاه مدت برچید. ارتشی بوجود آورد که امنیت را در اقصی نقاط ایران بر قرار ساخت و زمینه را برای اصلاحات آماده کرد. روی دشمنان رضا شاه پهلوی سیاه باد که چشم  دیدن آن همه  خدمات رضا شاه  به ایران و مردم  ایران را نداشتند.  یادش  و نامش را گرامی می داریم و به روان پاکش درود می فرستیم.

نه آن دریغ که هرگز بدر رود از دل      نه آن حدیث که هرگز برون شود از یاد

پایان

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه


`مهرگان  را  ارزان  نفروشید

بنا به اصرار دوستان برای شرکت در  جشن مهرگان به محلی که با حروف بزرگ انگلیسی   بالای در  ورودی   نوشته شده  بود   I A B   رفتم. البته  وقتی به مسئولان  مربوطه اعتراض کردم چرا نام  اینجا را که خانه ایران است  را   I A B نوشته اید مطالبی گفتند که چندان منطقی نبود. حتی گفتم خوب بود زیر نوشته انگلیسی I A B   بفارسی هم نوشته می شد. مثلاً کانون ایرانیان و یا خانه ایران. وقتی وارد سالن شدم. هیچ نشانی از ایران  در آن سا لن وجود نداشت. نه نقشه ایران - نه عکس هائی از مناظر زیبای ایران مانند تخت جمشید  مناظر زیبای شمال ایران کوه دماوند و غیرو.  فقط دو عکس فروهر بود که بنا به گفته افراد  آن ها هم ناقص بود. پرچمی هم که آنجا بود پرچم سه رنگ سبز و سفید و قرمز بدون آرم  بود. وقتی افراد نسبت به نام محل که I A B    نوشته شده است و پرچم بدون آرم شیر و خورشید به   آقای   مرتضی  طیرانی رئیس خانه  ایران   اعتراض  کردند  جواب  ایشان  آن    قدر بی منطق  بود که بقول معروف مرغ پخته در دیس به خنده می افتاد.

نکته دیگری که براستی برایم تعجب آور بود  چیدن صندلی های سالن بود. همه جا قاعده بر این است در جلو  مقداری  جا می گذارند برای افرادی که می خواهند برنامه اجرا کنند که پیست  نامیده می شود و از آن ببعد به ترتیب تا انتهای سالن  صندلی چیده می شود که ممکن است پر شود و یا صندلی ها خالی بماند. همچنین رسوم است بقول اینجائی ها. (  ( first come first serve   یعنی    هر کسی  که  زود  می آید می تواند در هر جا که  می خواهد بنشیند. اما در آن جشن این رسم  رعایت نشد. یعنی افرادی که دیر آمدند و معلوم بود از نظر آقای طیرانی رئیس کانون  جزو از ما بهتران  بودند صندلی می آوردند  و در جلوی   ردیف      اول می گذاشتند. یعنی از فضائی که به عنوان پیست بود گرفته می شد. با این ترفند مسئولان برگزار کننده جشن   مهمانان دیر آمده گرامی خود را بجای اینکه در انتهای سالن بنشانند. با گذاشتن صندلی در پیست جلوی  ردیف اول ردیف دیگری بوجود  آوردند تا مهمانان گرامی شان راحت باشند.  با این توضیحات تا حدودی از موقعیت سالن برگزاری جشن مهرگان آشنا شدید.  به اصل مطلب که کیفیت برنامه جشن است  می پردازم  تا معلوم شود چرا  نام نوشتارم را مهرگان را ارزان نفروشید  انتخاب کرده ام

مجری و گرداننده   جشن آقای طهمورث ( تهمورس ) صادقی بود که ایشان را خوب می شناسم و از گذشته  مخدوش او بخوبی اطلاع دارم.

با حدود نیم ساعت تأخیراعلام شد برنامه با سرود  ای ایران   آغاز می گردد. و گفته   شد هر کس  می  خواهد   می تواند   سرود را با گروه   مربوطه   بخواند  و هر کس نمی خواهد    نخواند. هر کس می خواهد بلند شود  هر کس می خواهد بلند نشود. من در آن لحظه براستی نفهمیدم هدف از تعین تکلیف برای افراد حاضر در جشن  چه بوده است.   ولی اکنون که این  نوشتار  را برشته  تحریر در می آورم بخوبی از هدف ضد ملی گردانندگان جشن با خبر هستم. میان ملت ها چنین رسم است وقتی سرود ملی  کشوری نواخته و یا خوانده می شود برای آن ها که قلبشان مملو از مهر کشورشان   می باشد نه تنها بلند می شوند بلکه  سرود را همگی می خوانند و حتی دست راستشان را روی قلبشان می گذارند. و افراد دیگر که در آن محل حضور دارند و با آن سرود نسبتی ندارند به پاس احترام سرود  بلند می شوند و سکوت را رعایت می کنند.

دو نفر برای سخنرانی انتخاب شده بودند. سخنران اول فرد میان سالی بود بنام آقای عباس منصور که در حد توان علمیش مطالبی را در مورد مهرگان بیان کردند.

سخنران دوم جوانی حدود 30 34 ، 35 ساله بود که ریش و سیبیل خود را بشکل مخصوصی در آورده  بود و موی بلند سرش را هم مانند بانوان مدل دم اسبی کرده  بود  با پیراهن سفید و شلوار جین بنام آرش. نام فامیلش را فراموش کرده ام.

مجری برنامه هر چه عنوان بلد بود برای آرش خان بکار برد. پزشک- مهندس موسقی دان - روان شناس -  نقاش- شاعر تاریخ دان و غیرو. جالب این است که یکی از حاضران در جشن به مجری برنامه گفت خیلی ساده بود که می گفتید ایشان چی ندارند. تصور می کنم این فرد چند سال است از ایران  به آمریکا آمده است.

خوانندگان گرامی وقتی قیافه ایشان را دیدم و عنوان های او را شنیدم یاد احمدی نژاد گجستک و سایر مقامات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی افتادم که هر قصاب و سبزی فروشی را دکتر می نامند. یادمان هست وقتی   جرثومه احمدی نژاد  فردی را که همه جا    خودش را دکتر نامیده   بود برای مقام وزارت علوم معرفی کرده بود. وقتی اعتبار نامه اش را بررسی کردند. نه تنها دکتر نبود  حتی دیپلم هم نداشت. به هر حال بیصبرانه منتظر بیانات گوهر بار ایشان بودم. ایشان مأخذ گفتار خود را کتاب یکی از بزرگان ایران مثلاً مولوی نام برد. ولی بقول معروف از ترفند آخوندی استفاده کرده بود آن هم از نوع احمقانه اش. زیرا کاغذی در وسط کتاب گذاشته بود و  از روی آن کاغذ می خواند نه از کتاب. فقط هر از گاهی مطلب غیر واقعی در مورد مهرگان  را به کتاب نسبت میداد     تا مشروعیتی برای خلاف گوئی خود بوجود آورد. ولی هیچ وقت نگفت  مطالبی که به کتاب استناد می کند.  در چه صفحه ای   از کتاب  است.  متأسفانه باید بگویم آنچه ایشان گفت تحریف تاریخ و نادرست بود. مثلاً در تمام آگهی های تبلیغاتی و بروشور ها جشن مهرگان اعلام شده بود. ایشان واژه زیبای جشن را تبدیل به واژه عربی  عید  کرده بود  و در تمام مواقع که لازم بود نامی از جشن  مهرگان ببرد می گفت عید مهرگان.  باید بدانیم  این بزرگترین توهین به ملت ایران بخصوص هم میهنان زرتشتی است که جشن مهرگان را عید مهرگان گویند.

انتقاد دیگر  به گفته ایشان در مورد تغیر برگزاری جشن مهرگان از شانزدهم مهر به دهم مهر بود. که نیاکانمان   حدود هزار سال پیش تغیر داده بودند.  ولی جناب آرش خان این تغیر را به رضا شاه نسبت داد و گفت عید مهرگان رضا شاهی.

 جالب ترین گفته ایشان پیوند جشن مهرگان با اسلام بود. البته از این قبیل اشتباهات در گفتار ایشان زیاد بود . بهمین دلیل وقتی سخنرانی ایشان تمام شد. من بعنوان اعتراض دست بلند کردم و با وجود اینکه آمادگی قبلی نداشتم تقاضای صحبت کردم ولی متأسفانه اجازه صحبت نه تنها بمن داده نشد  به هیچکس داده نشد . یعنی  فرهنگ  آقای مرتضی طیرانی و گرداننده پر مدعا ولی تو خالی جشن این بود که هر غلطی که سخنران بکند.  هیچکس حق اعتراض ندارد. این است مفهوم   دموکراسی آقای طیرانی رئیس کانون  و گرداننده جشن.

 لذا می توانم بگویم گفته کدبان آرش در مورد جشن مهرگان  مانند مأموران ارسالی وزارت اطلاعات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی به خارج کشور بود و قویاً می گویم ایشان صلاحیت سخنرانی در جشن ملی مهرگان را نداشت.

 با  وجود  افراد  فاضل -  پژوهشگر تاریخ  دان و از همه مهمتر میهن پرست که در ایا لت ما سا چوست بخصوص شهر بستون وجود دارند. نمی دانم چرا از وجود این  فرد استفاده  کرده   بودند. درود بر  آقای عباس منصور که حد اقل مطالب سودمندی در مورد جشن مهرگان بیان کردند.  

این قبیل افراد بخصوص مسئولان  B    I A   باید بدانند  جشن  مهرگان و سایر جشن ها آسان بدست ما نرسیده است. از راه دور هزاران ساله  و پاسداری نیاکانمان از سنت های فرهنگی خود. و با  پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های زیاد این جشن ها  به ما رسیده است.

 خوانندگان گرامی اگر ایرانی  هستیم و به ایران فکر می کنیم باید از سنت های فرهنگی خود  مانند  نوروز - مهرگان   یلدا سده و غیرو  پاسداری کنیم برای نسل های آینده.  این   قبیل افراد  باید  بدانند  جشن  مهرگان دارای  ویژگی   هائی   است که بیان آنها لازم است.

 مانند  ویژگی نجومی جشن مهرگان: نیاکان ما در زمان های دور.  سال را به 12 ماه و هر ماه را به 30 روز تقسیم کرده بودند یعنی سال را 360 روز محاسبه کرده بودند. و 16 مهر ماه را به عنوان مهرگان جشن می گرفتند. ولی در زمان پادشاهی ملکشاه سلجوقی توسط حکیم خیام  متفکر ریاضی دان و شاعر شیرین سخن چون از  زمان گردش زمین بدور خورشید که 365 روز و 6 ساعت  است اطلاع یافتند. لذا   سال را به 12 ماه که 6 ماه اول 31 روز و 5 ماه بعدی 30 روز و ماه آخر را به 29 روز تقسیم کرده و هر چهار سال هم ماه آخر  طبق قاعده نجومی  30 روز است. لذا دهم مهر ماه را به عنوان مهرگان جشن می گرفتند که امروز ما هم سال را 365  روز 6 ساعت می دانیم و دهم  مهر  ماه را بعنوان مهرگان جشن می گیریم. لذا کدبان آرش سخنران برنامه. باید بداند علت تغیر جشن مهرگان  از شانزدهم مهر به دهم مهر ماه به این علت بوده است و هیچ ارتباطی  به رضا شاه ندارد. این رضا  شاه ستیزی و دشمنی بسیار شرم آور است. یکی دیگر از ویژگی های جشن مهرگان  ویژگی تاریخی است. که در روز مهرگان مردم   تحت رهبری   کاوه آهنگر بر سپاه رجاله گان و ستمگران و شیادان ضحاک پیروز شدند و مردم را از ظلم و بیداد ضحاک نجات دادند.  34 سال است ملت ایران اسیر دست بد تر از ضحاک هستند. یعنی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی که باید نجات یابند. یکی دیگر از  ویژگی های جشن مهرگان ویژگی فرهنگی است. یعنی فرهنگ ایرانی   شادی و پایکوبی است و بر خلاف فرهنگ تازیان است که فرهنگ عزا ناله - گریه و زاری است.  

تاریخ گواهی می دهد نیاکان ما در زمان حکومت تازیان بنی امیه  زیر خفقان و بدون ترس از کشته شدن جشن مهرگان را با شکوه هر چه بیشتر برگزار می کردند و به کوری چشم دشمنان تازی خود  جشن مهرگان را با سروده  هائی از آموزگار خرد آشو زرتشت  به شادی و پای کوبی مشغول می شدند. با این توضیحات می توان نتیجه گرفت امروز هم گروهی تازی با دروغ و تزویر کشور عزیزمان ایران را اشغال کرده اند. ظلم و ستم و جنایت را از حد گذرانده اند و مأموران آن ها هم در برون مرز به عناوین مختلف در صدد نابودی فرهنگ - هویت و تاریخ کشور ایران هستند آیا نباید هر یک از ما کاوه رهائی بخش باشیم و ایران عزیزمان را از چنگال رژیم اشغالگر و دد منش جمهوری اسلامی آزاد سازیم و جلوی مأموران آن ها را  در خارج کشور بگیریم. بی خبری و سکوت تا کی.

البته سخن در مورد مهرگان زیاد است. امید است در فرصت دیگری بیان شود.    

به  امید  بیداری   و  رهائی   ملت  بی  یار و یاور  ایران

۱۳۹۱ آبان ۹, سه‌شنبه


 

محمد رضا شاه  پهلوی  و پاره کردن  زنجیر  وابستگی

مقصود از بیان مقالات مختصر ذکر تاریخ نفت و بیان چگونگی ملی شدن نفت توسط محمد مصدق و بیان چگونگی قرار داد بین المللی نفت و زیان های مالی و لطمه های حیثیتی ناشی از خیانت های محمد مصدق  و علی امینی نبود. واقعیت هائی بود تا متهم واقعی وابسته کردن ایران به اقتصاد غرب و این زندگی فلاکت بار ایرانیان چه در داخل  و چه در خارج از ایران  را همگان  بشناسند و آن  رسوا هائی که دم  از خیانت  دیگران می زنند. نامشان را از لابلای تاریخ بیرون آورم. تا  همه بفهمند و بدانند  که علی امینی   دنبال خیانت محمد مصدق را در ماجرای ملی کردن نفت ادامه داد. از من سند ارائه دادن از شما خوانندگان گرامی و بسیار محترم قضاوت نمودن است.

پس از امضای قرار داد نفت توسط علی امینی با کنسرسیوم.  یک قرار داد 40 سا له بدین شرح یک دوره 25 سا له و سه دوره و هر دوره 5 سا ل به ملت ایران تحمیل شد. محمد رضا شاه بلافاصله عدم موافقت خود را با این قرار داد اعلام نمود. و به دولت وقت ( سپهبد زاهدی ) در بر داشتن آثار شوم این قرار داد تأکید و توصیه کرد. تا جائی که موضوع عدم رضایت محمد رضا شاه از قرار داد تحمیلی نفت به جراید خارجی کشید.

محمد رضا شاه ضمن مصاحبه با خبرنگار روز نامه لوموند در تاریخ 27 ژوئیه 1954 اضهار داشت  که از شرایط قرار داد کنسر سیوم نا راضی است. زیرا قرار دادی که در سال  1954 برابر با   1333 خورشیدی  منعقد  شد  دارای  نواقص  بسیاری  است.   زیرا     ما می خواهیم استقلال خود را حفظ و منافع خودمان را بالا ببریم. در این کوشش پر ثمر، 3 سال بعد از تاریخی که علی امینی  بر خلاف میل و رضایت محمد رضا شاه و نمایندگان مجلس شورایملی قرار داد نفت را امضاءکرده بود.  دولت ایران با تلاش محمد رضا شاه موفق شد برای نخستین بار شرکت ملی نفت ایران را در مجموع فعالیت های نفتی کشور سهیم و شریک نماید و قراردادی با شرکت ایتالیائی اجیب و چند شرکت دیگر امضا نماید.

 خواننده  محترم خواهشمند   است  این  قسمت  را  با  دقت  بیشتری  مطا لعه  نمائید. زیرا  میتواند یکی از  ریشه های انقلاب  نکبت  بار جمهوری اسلامی در ایران  باشد.

دوره  اول 25 ساله قرار داد 1333 علی امینی در سال 1358  خورشیدی پایان می یافت و به موجب همان قرار داد دو سا ل قبل از اتمام مدت 25 سا له قرار داد یعنی در سا ل 1356 خورشیدی ایران و کنسر سیوم نفت باید چگونگی تمدید قرار داد را برای  مدت اولین 5 سال وارد مذاکره شوند. ولی محمد رضا شاه علیرغم ماده 21 قرار داد علی امینی گجستک  که حق برهم زدن و یا خوداری از تمدید  را از ایران  سلب کرده بود. شاه  تصمیم ایران  را به عدم تمدید و   قطع کلی قرار داد را به کنسرسیوم  اعلام کرد. و کنسر سیوم را مطلع کرد. که  قرار داد فقط تا پایان سال  1358 خورشیدی برابر با 1979 میلادی معتبر است آن هم  بدون تمدید.  یعنی  بعد از آن هیچ گونه قرار دادی بین ایران و کنسر سیوم وجود نخواهد داشت و کنسر سیوم می تواند خریدار نفت ایران باشد آن هم به قیمتی که اوپک تعین می کند. لذا کلیه امور نفت از  استخراج - بهره برداری و فروش حتی حمل آن در دست شرکت ملی نفت ایران خواهد بود که بخوبی قادر به انجام آن ها می باشد. توجه شود، درست اجرای قا نون ملی شدن نفت. و به عبارت دیگر پایان تسلط 100 ساله کمپانی های نفتی در ایران در جهت حفظ منافع ایران به معنای واقعی. به موجب ماده 21 قرار داد علی امینی با کنسر سیوم.  ایران حق بر هم زدن و یا خودداری از تمدید قرار داد را برای سه دوره و هر دوره 5 سال را از ایران سلب کرده بود. ولی محمد رضا شاه از کوچکترین امکانی که در قرار داد وجود داشت که دو سال قبل از اتمام مدت 25 سا له برای چگونگی تمدید در قرار داد به مذاکره بپردازند، استفاده کرد. و در مذاکره محمد رضا شاه راه  ملی شدن و استقلال نفت را انتخاب کرد نه تمدید را. در این جا  سوالی  مطرح  است چرا کنسرسیوم مانند زمان محمد مصدق به داد گاه لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد مراجعه و شکایت نکرد. جواب روشن است.

در آن زمان که  انگلستان ناگهان  در مقابل تب ملی شدن نفت که توسط نهضت ملی بوجود آمده بود  قرار گرفته بود.  تلاشش این بود. جلوی ملی شدن نفت را بگیرد و یا آن را به درازا بکشاند. و  بقول معروف وقت بخرد تا بتواند موج نهضت ملی کردن نفت  را مهار کند و  راه تازه ائی برای غارت خود پیدا نماید. انگلیس ها توانستند با ترفند هائی  توسط جمال امامی که کارگزار سیاست انگلیس در ایران بود  محمد مصدق را برای نخست وزیری پیشنهاد می کند و مصدق هم قبول می کند و  مدت 28 ماه نخست وزیریشی وقت کشی کرد. لذا دولتمردان حزب محافظه کار انگلستان بقول معروف با یک تیر دو هدف زدند. یکی با بازی ملی کردن نفت توسط مصدق و تعطیل پالایشگاه نفت آبادان و اخراج مهندسین انگلیسی،  سبب پیروزی وینستون چرچیل از حزب محافظه کار بر کلمنت اتلی از حزب کارگر شود.

دیگر اینکه زیر نام کنسرسیوم به هدف های غارت گرانه خود برسند. ولی محمد رضا شاه هدفش ملی کردن نفت و بیرون آوردن ایران از اسارت 17 شرکت خارجی و 4 کشور صنعتی بود. لذا کنسرسیوم دو سا ل  فرصت داشت برای بر نامه ریزی به همین دلیل کنسر سیوم ناچاراً با پیشنهاد شاه ایران موافقت کرد ولی همین خواست شاه که حاصلش.

1- قطع وابستگی ایران با غرب .

 2- پایان دادن به تسلط 100 ساله کمپانی نفتی در ایران.

3- استقلال نفتی ایران از اکتشاف تا حمل آن و بازار یابی .

4 اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری و فروش نفت توسط شرکت ملی نفت ایران.

5 رهبری  کشور های  نفتی  جهان  از نظر انرژی  و  قیمت  گزاری  به  دست محمد رضا شاه زیر نام( اوپک )  

6 حرکت ایران  به سوی ترقی و سازندگی و  خود کفائی اقتصادی.

همه این عوامل سبب شد غرب صنعتی و کشور های استعمار گر به تکاپو و هراس افتادند و به تجهیز جاسوسان و نوکران و ایادی خود مانند پیروان ادیان از همه نوعش. روشنفکران مانند علی اصغر حاج سید جوادی و برادرش و حسین مهری-  علیرضا نوری زاده- سازمان های سیاسی مانند حزب توده بچه استالینی ها- سازمان  مجاهدین- جبهه  ضد ملی ها-  رسانه  های گروهی  مانند مصطفی مصباح زاده صاحب امتیاز  روز نامه کیهان و بخصوص ملت ساده لوح ایران و زود باور و  غیرو را بسیج کردند و ماجرائی را تدارک دیدند تا محمد رضا شاه را که منافع کشور های استعمارگر و غرب را  هدف ساخته بود را بکوبند. لذا دنیائی را علیه محمد رضا شاه معصوم میهن پرست را برانگیختند و شورش کردند که هرگز هیچ عاقلی نمی تواند نقش انتقام جویانه و وحشیانه غرب را در ویران کردن آن چه را که رضا شاه و محمد رضا شاه ساخته بودند را فراموش کند.

خوانندگان  گرامی :

اگر محمد رضا شاه با تمدید قرار داد نفت در سال 1356 خورشیدی برابر با 1977 میلادی به مدت 15 سال دیگر طبق ماده 21 قرار داد کنسر سیوم که توسط علی امینی به ملت ایران تحمیل شده بود. بی سر و صدا موافقت می کرد و به همین علی امینی خائن قاجار تبار مأموریت تمدید می داد و خودش هم برای منافع ملت ایران همانند دو خائن  محمد مصدق و علی امینی فکر می کرد و تمدید قرار دادی که بر خلاف  میل و رضایت دولت و  نمایندگان مجلس شورایملی و منافع ایران بود را برای حفظ استقلال ایران می نامید و در مقابل منافع غرب ایستادگی نمی کرد و نسبت به تغیر نام خلیج همیشه فارس و جزایر سه گانه بی تفاوت می بود. و به فکر خود کفائی اقتصادی نبود و مانند رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی همه مایحتاج ایران را  از کشور های غربی بخصوص چین وارد می کرد. اقتصاد را مال خر می دانست و هرگز به فکر توسعه دبستان و دبیرستان و دانشگاه مانند مصدق و نوه خاله اش علی امینی  نبود و دانشگاه های موجود را زیر نام انقلاب فرهنگی چندین سال تعطیل می کرد. و چوب حراج ایران را میزد. و ایران را فقط برای حفظ موقعیت خود می خواست.  باور بفرمائید هرگز انگلیس- آلمان-  فرانسه و آمریکا برای سرکوبی شخص شاه   اقدامی نمی کردند  و  درکنفرانس گواد لوپ بعوض اینکه شاه را از قدرت به زیر بکشند. نحوه غارت و چپاول  ایران را  بین خود   طراحی می کردند. مشکل در این بود.  محمد رضا شاه خود را مسئول سازندگی- استقلال- ترقی  و حفظ منافع و تمامیت ایران می دانست و دیدیم برای آرمان های میهن پرستانه خود از بذل تخت و تاج و جان خود در راه ایران ابائی نداشت. همین ایران خواهی محمد رضا شاه پهلوی سبب شد که کشور های غارتگر غرب آن رسوائی ننگین را آشکارا بر ملت ایران تحمیل کردند که آ ن   قدر ضد ملی و  متعفن  بود که هیچ آدم ناد انی با هر قدر وابستگی و نوکری به غرب نمی تواند نام آن را انقلاب بگذارد،  مگر این که یک پیمان عمری با غربی ها داشته و یا نوکر و پادوی آن ها بوده باشد.

آری اگر قرار داد 5 ساله اول تمدید شده بود نه به حقوق بشر در زمان محمد رضا شاه  تجاوز  شده  بود و نه ایران  زندانی سیاسی داشت  و دموکراسی هم  در ایران  رعایت می شد. و نه جنگ غرب با شاه آغاز می گردید.

محمد  رضا  شاه جنگ  با غرب  را برای  حفظ  منافع  ایران آغاز کرد.  ولی  ملتش یا بی تفاوت یا خائن و یا  نوکر و خدمتگزار و حامی غرب بودند.

مطلبی که اشاره به آن را لازم میدانم.  این است که محمد مصدق در سال 1332 خورشیدی برابر با 1953 میلادی به هندرسن نماینده آمریکا گفته بود که مایل است قرار داد فروش مقدار معینی نفت خام را برای مدت معین به یک کمپانی بزرگ بدهیم  و دولت ا نگلیس هم با این نظر موافقت دارد. لذا مصدق را می توان مبتکر تشکیل کنسرسیوم که مورد نظر انگلیس ها بود دانست. که از قبل زمینه را برای تشکیل  کنسرسیوم فراهم می کرد.

وقتی ماجرای ملی شدن نفت را از ابتدا تا پایان را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم متوجه خواهیم شد تمام آن نمایشنامه ای بود برای استثمار ملت ایران و غارت منابع ایران که سناریوی آن قبلاً نوشته شده بود و توسط بهترین و کار کشته ترین نوکران انگلیس مانند محمد  مصدق و علی  امینی به اجرا در آمد و قربانی این توطئه، محمد رضا شاه پهلوی  بود.

  محمد  مصدق  و  نوه  خا له اش  علی  امینی نمی دانستند ریا و تزویر پایدار نیست  و بالاخره روزی خیانت آن ها آشکار می گردد.

به پایان آمد این دفتر   حکایت هم چنان  باقی است

به  امید  بیداری و آگاهی  ملت  ایران

۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه


علی امینی و قرار داد کنسر سیوم  بین المللی  نفت

با نگاهی به تاریخ نفت ایران، متوجه می شویم بعد از محمد مصدق خیانت کار  عوامفریب و خائن دیگری از تبار محمد مصدق ( نوه خاله مصدق ) بنام علی امینی جانشین او شده و توسط او یک قرارداد 40 ساله با  کنسرسیوم . بدین شرح، یک دوره 25 سا له و سه دوره و هر دوره 5 سال امضاء و به مرحله عمل در آمد.

خویشاوندی علی امینی  با مظفرالدین شاه و محمد  مصد ق

مادر علی امینی به نام  فخرالدوله،  دختر مظفرالدین شاه قاجار  و دختر خاله مصدق بود. علی امینی و برادرش ابوالقاسم امینی در رژیم محمد رضا شاه پهلوی دارای مشاغل مهم  مانند نخست وزیر- وزیر دربار- وزیر دارائی و غیرو بوده اند از بیان این مطا لب هدفم این نیست که غواص زندگی اجتماعی و سیاسی علی امینی باشم هدفم آشنائی با یک فرد قاجار تبار خائن پشت به ملت کرده است. و  نقش او در قرار داد کنسرسیوم و نتیجه گیری کلی آن است. این مختصرکه بیان شد مروری زود گذر از موقعیت شغلی و خانوادگی او بوده است. در زمان نخست وزیری سپهبد زاهدی علی امینی وزیر دارائی بود و بقول خودش ظرف چند هفته  مشکل نفت را حل کرد  و در فروردین  سال 1333  قرار داد  نفت  را  با  کنسر سیوم  که  به  قرار  داد ( امینی- پیج)          (  امینی- page ) معروف است را امضا کرد.  

با امضاء  این قرار داد که  بهتر است  نامش را  اسارت  نامه گذاشت  عمیق  ترین و وحشتناک ترین وابستگی و اسارت بوسیله علی امینی نوه خاله محمد مصدق به ملت ایران تحمیل گردید و ایران را گرفتار 17 شرکت خارجی نفتی وابسته به کشور های اقتصادی جهان مانند آمریکا- انگلستان- آلمان- و فرانسه نمود و اعتراضات مستدل نمایندگان مجلس شورای ملی و سناتور ها را به هیچ گرفت و در راه حفظ منافع کشور های صنعتی غرب،  وابستگی اقتصادی  ایران را به گردن و دست و پای ملت ایران پیچید.

 متأسفانه به علت محدودیت زمان  از بیان کل قرارداد کنسرسیوم و ضرر و زیان آن کتاب قطوری را شامل می شود  معذورم. ولی تا آن جا که مقدور است به طور خلاصه و فشرده زیان های قرار داد کنسرسیوم که سبب بر باد رفتن ایران شد را شرح می دهم.

1 - کنسرسیوم در طول 9 سال  یعنی از زمان امضای قرار داد توسط علی امینی تا سال 1342 خورشیدی 340 میلیون تن نفت استخراج کرد که این مقدار به مراتب بیش از نفتی بود که شرکت نفت انگلیس و ایران در طول 50 سال امتیاز خود استخراج کرده بود.

2   به موجب  اعلام  مجله اکونومیست  انگلیسی قرار داد  امینی پیج  (  page  ) کنسرسیوم 71 در صد،  سالیانه سود داشته است.

3 با امضاء قرار داد کنسرسیوم ارزش اسمی سهام شرکت سابق انگلیس و ایران به 14 برابر رسید.

4 با امضاء این قرار داد دارائی شرکت سابق نفت انگلیس و ایران  به یک میلیا رد لیره استرلینگ افزایش  یافت و سرمایه شرکت از یک میلیارد به دو میلیارد لیره رسید.

5 قرار داد کنسر سیوم یک جا به شرکت نفت انگلیس و ایران 600 میلیون دلار سود رسانید که شرکت های وابسته به کنسرسیوم آن را پرداختند.

 خواننده گرامی ملاحظه می کنید وقتی دولت انگلیس در مقابل موج  و یا تب ملی شدن نفت  ایران غافلگیر شده بود ، در تلاش بود جلوی ملی شدن نفت را بگیرد و یا آن را به تأخیر اندازد و  به این دلایل بوده است. لذا با ترفندی که جمال امامی بازی کرد  مصدق را به نخست وزیری رساند. و با شرح مفصلی که داده شد. دیدیم  محمد مصدق  توانست 28 ماه با بازی  رفتن به دادگاه لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد با این استدلال که دادگاه لاهه و شورای امنیت صلاحیت رسیدگی ندارند. این خیانت بزرگ را به ملت ایران وارد کرد . این است خدمت  مصدق و نوه خاله اش علی امینی  به انگلستان. پرسشی که  پیش رو داریم این است .

ملی  شدن  نفت  برای  ایران  چه  داشت؟

1 وابستگی اساسی اقتصادی و سیاسی ایران به کشور های صنعتی صاحب سهام کنسرسیوم نفت.

2- تعطیل پلایشگاه های نفت ایران. زیرا غرب صنعتی مایل نبود نفت در ایران تصفیه شود.  می خواست   نفت خام  ایران را در کشور های  وابسته  به خود  تصفیه  نماید. تا کار گران کشور های  سهام  دار کنسر سیوم  به کار  مشغول گردند  همین  سیاست اقتصادی کنسر سیوم سبب گردید که در سال 1341 تعداد 15000  کارگر در پالایشگاه های نفت آبادان توسط کنسر سیوم بیکار شدند و از این طریق 30 میلیون لیره بر عایدات کنسر سیوم افزوده شد. ( مأخذ کتاب تاریخ نفت ایران )

3 بنا به گزارش روز نامه پست ایران  و آقای رحمت قوامی نماینده ایران در کنسرسیوم تعداد مستشاران خارجی دو برابر زمان قبل از ملی شدن نفت شد.

4 قرار داد کنسرسیوم  صد مرتبه ( به تناسب زمان و رشد فکری ) بد تر و ننگین تر از قرارداد 1919  وثوق الدوله  بود  که  به  موجب آن  ایران  تحت  الحمایه دولت  انگلیس  قرار می گرفت.

5 قرارداد کنسرسیوم در مجموع هم ایران و هم نفتش را وابسته به سیاست و اقتصاد بیگانگان کرد  و هم اصل حاکمیت ملی را شهید و مدفون ساخته  و هم به مبارزات ملت بی خبر ایران که توسط محمد مصدق به بازی گرفته  شده بودند دهن کجی و لجبازی نموده است.

6 فرق  بین  قرار داد کنسرسیوم که علی امینی  امضاء کرده با  قرار داد  1919 که  در زمان احمد شاه آخرین پادشاه قاجار توسط وثوق الدوله امضاء شد. این است که در قرارداد وثوق الدوله انگلیس ها 130 هزار لیره معادل 400 هزار تومان به عنوان رشوه به مظفرالدین شاه و سایر رجال فاسد ایران دوران قاجاریه  پرداخت کردند. ولی امریکائی ها برای قرار داد 1333 که علی امینی امضاء کرده بود 45 میلیون دلار به دولتی که علی امینی وزیر دارائی کابینه اش و به اصطلاح سر  دمدار حل مسئله نفت  بود داده اند تا به قول ایشان کمو نیست ها سر کوب شوند.

ارائه  سندی  برای  اثبات  بیشتر

در سال 1333 خورشیدی برابر با  اول اکتبر1954 میلادی روز نامه ابز ر واتور نوشت ایالات متحده آمریکا مبلغ 45 میلیون دلار به زاهدی داد تا کمونیست ها را سرکوب نماید و زمینه حل مسئله نفت و تجدید روابط دیپلماتیک با انگلستان و ضمیمه کردن ایران به جهان آزاد و امضای قرارداد نظامی با ترکیه و ایالات متحده را فراهم نماید. تمام این ها از عواقب ملی کردن نفت که محمد مصدق مأمور انجام آن بود به ایران تحمیل گردید.

علی امینی در مقام وزیر دارائی با امضای قرار داد کنسرسیوم نفت و در مقام نخست وزیری با امتناع از انتخابات مجلس شورای ملی و تحصیل اختیارات فوق العاده بزرگترین خیانت ها را به ایران و ایرانی انجام داده است. اگر توجه شود علی امینی  درست پا جای پای مصدق گذاشته و می توان گفت تاریخ تکرار شده است. کنسرسیوم نفت، خود سرانه بر خلاف قرار داد کنسرسیوم  بهای نفت را تقلیل داد. لذا تمام پروژه های اقتصادی و بودجه عمرانی کشور را که  بر عایدات نفت مستقر شده بود به تعطیل کشید و صد ها مورد دیگر که ذکرش نه مجالی و نه جائی در این زمان و یا صفحه های اندک است.

تو طئه ها:

توطئه هائی که علی امینی برای این قرار داد اسارت آور به کار گرفت.

1 در موقع انتشار اعلامیه مشترک ایران و کنسرسیوم علی امینی گفت نفت ایران بازار خود را از دست داده است و دیگر دنیا احتیاج به نفت ما ندارد  توضیح:  این قاجار تبار خائن باید می دانست کشور های صنعتی همیشه به نفت احتیاج داشته  و تا زمانی که ماده انرژی زای دیگری جایگزین نفت نشود همان طور که نفت جایگزین ذغال سنگ شد نه تنها کشور های صنعتی به نفت احتیاج دارند بلکه به علت مصرف زیاد آن، هر روز احتیاجشان به نفت بیشتر می شود.

2 علی امینی گفت علاقه شرکت های نفتی به استقلال ایران است که نفت ما را استخراج می کنند و برای کمک به اقتصاد ما حاضر به خرید آن هستند تا کمونیست ها به واسطه فقر و فلاکت به سوی ایران سرازیر نشوند. توضیح گفته و استدلال جرثومه خائن  پشت بملت کرده علی امینی درست نیست نمی دانم از کی گرگ ها دلشان برای گوسفندان می سوزد و چوپان گله می شوند. علی امینی خائن  قاجار تبار عقب مانده باید  تاریخ را مطالعه میکرد. آن وقت می دانست آمریکا خودش کمونیست را در روسیه تزاری در سال 1917 بوجود آورد. و حدود 70 سال زیر لولوی کمونیست تا توانست دنیا را بازی داد و دیدیم وقتی فهمید دیگر حنای کمونیست در دنیا رنگ ندارد یک شبه اتحاد جماهیر شوروی را متلاشی کرد و دیوار بین دو آلمان را هم برداشت.

3 ونیستون چرچیل با همکاری مصدق و با بهره گیری  از ماجرای ملی شدن نفت توانست برای بار دوم به  نخست وزیری برسد. چرچیل وقتی به نخست وزیری رسید در اولین سخنرانی خود  گفت ما به ملت انگلیس مژده می دهیم که نفت ایران مجدداً به دست ما به جریان خواهد افتاد و کمبود سوخت خود را جبران خواهیم کرد.

ملاحظه  می شود با ریا کاری و عوامفریبی که  مصدق در ملی شدن نفت    ایجاد کرده  بود.  علی امینی  نوه  خاله اش  پستانک  تزویر  را به  دهان  ملت ایران  گذ ا شت  و دو تائی (  محمد مصدق و علی امینی )  تا توانستند ملت ساده لوح و خوش باور ایران را بازی دادند.

4 علی امینی گجستک قرار داد اسارت آور نفت را نوعی صدقه آمریکا و انگلیس  برای ملت ایران به حساب گذاشت و استقلال ایران را مرهون وجود این قرار داد ننگین دانست.

5 در ماده 48 قرارداد کنسرسیوم نوشته شده است متن فارسی قرارداد هیچ گونه سندیت ندارد. فقط متن انگلیسی آن معتبر است.

نماینده گان مجلس شورای ملی در آن زمان شدیداً به علی امینی اعتراض می کردند که شما متن فارسی به مجلس آورده اید که هیچ گونه ارزش و اعتبار ندارد طرح و بحث روی آن چه فایده  دارد.  حتی یکی از نماینده گان گفت ما که انگلیسی بلد  نیستیم و متن  فارسی هم که  سندیت  ندارد.  پس برای چه  اصلاً  قرار داد را در مجلس مطرح می نمائید. ولی  علی امینی  قاجار  تبار   پشت  به ملت کرده.  به  همه این اعتراضات بی تفاوت بود.

علی امینی در ماجرای ملی شدن نفت قرار دادی با بیگانه تنظیم می کند ولی زبان فارسی صاحب قرار داد را بی ارزش به شمار می آورد. به خوبی تفاوت بین دو نفر و غرور ملی آن دو نفر  در این جا   ثابت می شود. یکی رضا شاه می شود که  بکار بردن لغات خارجی از هر نوعش را در  زبان فارسی  منع  می کند. و دیگری علی امینی خائن  قجر تبار است که  زبان  صاحب قرار داد را به  هیچ  و بی ارزش می پندارد.  ملاحظه می شود تفاوت از کجا تا به کجا است.

6 علی امینی برای سر پوش گذاشتن به عمل خیانت آمیزش از وجود و نظرات ریبر بخوانید جاسوس دو جانبه انگلیس و آمریکا برای حل مسئله نفت استفاده کرد.

برای این که زبونی و بی عرضگی علی امینی و یا خدعه و نیرنگ او را منعکس کنم عین مذاکرات او را از کتاب تاریخ  نفت نقل می کنم.

در جلسه روز 4 فروردین 1333  خورشیدی علی امینی شخصاً از ریبر راجع به روشی که دولت باید اتخاذ کند نظر خواست و ریبر اظهار کرد که ایران می تواند یکی از سه راه را انتخاب کند.

راه اول: اینکه بنا را، بر معامله با شرکت های مستقل کوچک گذاشته و با وام گرفتن از این و آن. عملیات صنعت نفت خود را انجام دهید و مقدار کمی نفت به فروش برسانید. ولی این در صورتی است که معلوم نیست چطور از عهده پرداخت غرامت کافی و فوری به شرکت سابق بر خواهید آمد.

راه دوم: این است که مصدق  با وام گرفتن از محلی غرامت شرکت را بپردازد و خود بمرور وسایل کار را تا مرحله توزیع فراهم سازد و شرکت ملی نفت ایران شرکت تمام عیاری بشود. ولی این کار مستلزم چندین سال وقت و زحمت و خرج هنگفت است که تحمل آن برای ایران بسیار دشوار خواهد بود.

راه سوم: سازش با شرکت های بزرگ است. علی امینی گفت ما به این کلیات توجه داریم ولی از شما که مشاور ما هستید انتظار اظهار نظر شفاف داریم و مراجعه ما به شما مانند مراجعه بیمار به پزشک است. ریبر جواب داد مثال خوبی آوردید ما پزشک معالج شما هستیم و به علت درد شما پی برده ایم و نسخه ای که برای مداوا به شما می دهیم عبارت از قبول شرایط  کنسرسیوم  است. خواننده محترم دقیقاً علی امینی رذل و پست همان  بازی  مصدق در دادگاه لاهه  را دارد بازی میکند که زنگوله قبول قرار داد با کنسر سیوم را از زبان و راهنمائی فرد دیگری به گردن ملت ساده لوح و زود باور ایران    ببندد.

         علی امینی تجویز ریبر را معقول تشخیص داد و گزارشی  برای تقدیم به هیئت وزیران تهیه کرد و  نظریات ریبر را منعکس و پیشنهاد نمود که هیئت وزیران برای مذاکره با کنسر سیوم دستور و اختیار دهد. هیئت وزیران گزارش علی امینی را تصویب کرد و در تاریخ 21 فروردین انجام مذاکره با نمایندگان کنسرسیوم را به موجب تصویب نامه به عهده علی امینی وزیر دارائی قرار داد.

خواننده گرامی تمنا دارم: مشورت کردن علی امینی با ریبر را توجه عمیق بفرمائید و این گفتگوئی که گویای واقعیت ها و بر دا شت های علی امینی برای حل مشکل نفت است را به آزمایشگاه فکری خودتان ببرید و خود پرسی کنید. آیا یک انسان، یک وزیر  دارائی یک مملکت، یک بیگانه را که مزدور انگلیس و آمریکا بوده.  مشاور خود قرار می دهد و  برای حل مشکل نفت از او راهنمائی و کمک بخواهد. و به تمام راهنمائی ها و هدایت های مشاورین ایرانی و اعتراضات نمایندگان  مردم در مجلس شورای ملی اعتناعی ننماید.    ونزوئلا و  مکزیک قبل از ایران نفت خود را ملی کرده بودند . کدام از این حرکات زشت و من در آوردی و خائنانه را انجام داده بودند که مصدق و علی امینی جاسوس و خائن و نوکر بیگانه انجام داده اند. به راستی وقاهت وبی شرمی هم حدی دارد.

علی امینی برای سلامتی خودش و گذاشتن یک دست دندان مصنوعی با چندین دکتر و پزشک معا لج مشورت می کند. آیا منافع ملت و یک کشور نا چیز تر از دندان مصنوعی او است که هر چه آقای ریبر بیگانه گفت بهترین است. براستی قضاوت کنید.

متهم  و عامل  نکبت و بدبختی ایران و ایرانی کیست؟

مقصود از این اشارات مختصر و ذکر تاریخ نفت، و بیان چگونگی قرار داد کنسرسیوم نفت و زیان های مالی و لطمه های حیثیتی ناشی از خیانت های علی امینی نیست. هدف این است که متهم واقعی وابسته کردن ایران به اقتصاد غرب و این زندگی نکبت بار امروز  ایرانیان را همگان بشناسند و   هدف و  مأموریتش را بفهمند و  نام کثیف اش را از لابلای صفحات  تاریخ بیرون آورم که محمد مصدق است. علی امینی قاجار تبار  دنبا له خیانت مصدق را در ماجرای ملی شدن نفت ادامه داد. لذا می توان چنین نتیجه گرفت  استعمارگران با کنار گذاشتن نوکری که تاریخ مصرفش به پایان رسیده است مانند محمد مصدق.  نوکر دیگری مانند علی امینی را جانشین او کرده اند.

اگر خوب بنگریم اختلاف محمد رضا شاه پهلوی در سال 1356 با کنسرسیوم بر سر همین قرار داد ظالمانه علی امینی بود که مقدمات آن را محمد مصدق خائن  در سال 1332 زیر نام ملی شدن نفت فراهم کرده بود. و چون  مدت 25 سال آن در سال 1358 خورشیدی برابر با 1979 میلادی بپایان می رسید. محمد رضا شاه حاضر به تمدید سه دوره و هر دوره 5 سال آن قرار داد ظالمانه نبود. لذا توطئه جهانی بر علیه محمد رضا شاه و  ماجرای کودتای آخوندی خمینی در سال 57 و تولد  رژیم اشغالگر و منفور جمهوری اسلامی. فقر و فلاکت و  خطر تجزیه ایران و همه بلا ها که ایران عزیز ما را تهدید می کند  به علت  خیانت مصدق و علی امینی است. این بحث ادامه دارد.

به امید آگاهی و بیداری ملت ایران که گول این قبیل شیادان را نخورند