۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

        بررسی  وقایع  28  امرداد 1332 
                      

براستی زمان آن رسیده است مسأله 28 امرداد 1332 را که 58 سال از وقوع آن می گذرد را از یک بحث ایدئولوژیک عاطفی به یک بحث مستدل تاریخی تبدیل کنیم. زیرا هنوز تجربه های تاریخی مان تکامل پیدا نکرده و هنوز سئوالات زیادی در رابطه با ملی شدن صنعت نفت  و 28 امرداد بی جواب مانده است. لذا مهم این است که در این شرایط حساس و سر نوشت ساز باید از ضبط و تجربه و تحلیل دقیق همه تجربه های تاریخی و اجتماعی خود بهره گرفته آن ها را مو شکافی کرده و نارسائی ها را دانسته سعی در جلوگیری از تکرار آن اشتباهات شود. زیرا ما ملتی هستیم با گذشته پراشتباه.                 
    قضاوت در مورد 28 امرداد را آن گونه که طرح ریزی و اجرا شد  را  بررسی قرار گیرد یعنی تحلیل رویداد ها- اقدامات انجام شده و همه آن ها به حکم عقل سلیم و به اندازه یک جو انصاف داشتن است.
این نوشتار بیشتر در خدمت ارائه تصویری حتی الامکان زنده از رویداد هاست و برای کامل بودن این تصویر سعی شده است نمونه هائی از گفته ها- مشاهدات و دیدگاه ها و نظرات افراد مختلف مانند بابک امیر خسروی- باقر پرهام- مقاله ای از ارکان مرکزی حزب توده که در آلمان منتشر می شود- علی اصغر حاج سید جوادی- کریم سنجابی- احسان طبری تئوریسین حزب توده-  دکتر   محمود  کاشانی-  دکتر صدیقی-  کرمیت    روزولت  نماینده سازمان ( سی . ای . ا) امریکا  و استیفن کنزر که کتابی به نام مردان شاه را نوشته است  در کنار هم قرار گیرد تا بتوانیم برداشت و قضاوت صحیح در مورد وقایع 28 امرداد 1332 داشته باشیم. علاقه داشتم نظرات افرادی که در بالا نام برده ام را بنویسم ولی بعلت محدودیت زمان این اجازه را به من نمی دهد، فقط دیدگاه های خود را حضورتان پیشکش می شود که بشرح زیر است. ولی  علاقمندان  کشف   واقعیت  ها می توانند نظرات افراد نامبرده را در کتاب گوشه های نا دیده و یا فراموش شده از محمد مصدق نوشته اینجانب را مطالعه کنید.
28 امرداد از وقایعی است که بیش از همه در باره آن کتاب و مقاله نوشته شده است و  جبهه ضد ملی ها آن را به صورت کربلای 28  امرداد در آورده و در امرداد هر سال به مرثیه خوانی در باره آن می پردازند که متأسفانه بحث ها یک نواخت و تکراری است. به همین دلیل هنوز سئوالات زیادی بی جواب پیش رو داریم. اگر بپذیریم مظلومیت از عناصر اساسی تراژدی بشمار میرود آن گاه می توانیم به راز تداوم کربلای 28 امرداد  واقف شویم. این بار 28 امرداد را به عوض بیان تئوری نقش دربار- انگلیس و آمریکا خوداری کرده قدری عمیق تر رفته و انگیزه واقعی اقدامات دربار- انگلیس- آمریکا و نقش خود مصدق در توطئه وقایع 28 امرداد را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
بحث وقایعی که ریشه در تاریخ دارد مانند ملی شدن صنعت نفت  و 28 امرداد وقتی اعتبار دارد که مستند به دلایل معتبر و غیرقابل انکار باشد اسنادی قابل دسترس. امروز به مسأله ملی شدن صنعت نفت و واقعه 28 امرداد تنها در چار چوب نگاه گذشته نباید نگریست نگاه ها در امتداد خط تاریخ از آن روز ها فرا تر رفته به واقعیت هائی می رسند که ریشه در سیاست کشورهای دیگر هم دارد مانند انگلستان. باید توجه داشت امروز نیرو های گسترده ای به ویژه در میان نسل جوان تر و آنان که پیوند عاطفی سست تری با آن روز ها دارند دنبال پاسخ اساسی ترند. در شامگاه روز 28 امرداد مردم ایران دل شکسته با درد و غمی گران و مات و مبهوت از آنچه که در آن روز های پر تنش بر میهن نشان گذشته بود حیران گشته و نگران  آینده  مبهمی که  در  پیش  داشتند  نشستند و   این  سئوال را با خود  مطرح می کردندکه آیا استقلال طلبی مفاهیم  پوچ  و بی معنا شده اند؟ آن ها که تجربه بیشتری داشتند می گفتند نه استقلال ضامن ثبات مملکت است و اصل خدشه نا پذیر بوده و هست و خواهد بود به شرط این که افراد میهن دوست و ملی از استقلال کشور پاسداری کنند.
پژوهشگران و علامندان فعالیت های سیاسی و اجتماعی می توانند به آن رخ داد های سرنوشت ساز تاریخ ملت ایران که متأسفانه هنوز هم با پیامد های سیاسی آن دست به گریبانیم بپردازند. متأسفانه پژوهشگران به خاطر وابستگی های گروهی و حزبی و مقاصد شخصی تاکنون نخواسته و یا نتوانسته اند به دور از تعصب و کینه توزی واقعیت ها را برای نسل جوان و نسل های آینده بیان کنند.
در این نوشتار به طور جداگانه به وقایع 28 امرداد 1332 و مسا ئلی که در رابطه با آن است پرداخته خواهد شد.
شرایط جسمی و خصوصیات شخصی محمد  مصدق
مصدق در دوران نخست وزیریش گاهی تا چند ماه از منزلش بیرون نمی آمد حتی  دیوار بلندی  در جلو پنجره اتاق خوابش کشیده بود. روزی یکی از دوستانش از مصدق پرسیده بود این دیوار بلند جلوی اتاق برای چیست. مصدق گفته بود می خواهد از تابش آفتاب به داخل اتاقش جلوگیری کند. اتفاقاً پس از مدتی یکی از مهمانان خارجی اش از مصدق در مورد دیوار بلند جلوی اتاقش همین سوال را کرده بود. این بار مصدق اشاره به خانه روبرو کرد و گفت ! از خانه روبرو به آسانی می توانند بطرف او تیر اندازی کنند. لازم به گفتن است خانه روبرو متعلق به خود مصدق بود و در اجاره اداره اصل چهار آمریکا بود.
مصدق در دوران نخست وزیریش نه در مجالس حضور می یافت و نه در مراسم که به هر جهت نخست وزیر کشور وظیفه دارد در آن ها شرکت کند و از نزدیک با مسئولین و مردم سخن بگوید خودداری می کرد.
 بین سران جبهه ضد ملی و وزرای کابینه مصدق اختلاف شدید برای کسب قدرت و موقعیت اجتماعی وجود داشت و مصدق قدرت کنترول آنها را نداشت بهمین دلیل مصدق در مدت 28 ماه نخست وزیریش در جلسه هیئت وزیرانش شرکت نکرد.  بهمین  دلیل اداره مملکت از سوی مصدق در خانه مسکونی اش و در اتاق خواب و در حال   استراحت  در روی تختخواب انجام می گرفت. مصدق نمی خواست از نزدیک و به گونه رو بروئی و حاضر در صحنه، که امور اداری و سیاسی کشور نیاز به گفتگوی حضوری با مردم داشت را انجام دهد لذا توسط نزدیکانش که مورد اعتمادش بودند آگاه می شد طبیعی است افراد آنگونه عمل می کردند که مصدق دچار ناراحتی و تشویش نشود. لذا این مختصری است از کار های عجیب- مشمئز کننده- و غیر معمول و متداول ازرهبر شما جبهه ضد ملی هاست که براستی شرم آور است.
خود سری و بی اعتنائی مصدق به قانون اساسی
در حالی که مصدق از پشتیبانی اکثریت نمایندگان مجلس بر خوردار بود مورد استیضاح نمایندگان مجلس شورایملی دوره هفدهم قرار می گیرد. ولی مصدق از  حضور و  پاسخ گوئی  به  استیضاح نمایندگان خود داری می کند. خواننده محترم برابر قانون اساسی از روزی که مصدق در مقابل استیضاح نمایندگان تمرد و نافرمانی کرد و از رفتن به مجلس برای جواب گوئی به استیضاح خود داری نمود نخست وزیر قانونی محسوب نمی شد.
مصدق می دانست در طول نخست وزیریش هیچ اقدام مفیدی برای ایران و ایرانی انجام نداده و اوضاع دولت بحرانی و مردم دچار تنگدستی و ناراضی هستند و ممکن است بیشتر مورد استیضاح قرار گیرد و مجلس هفدهم با رأی عدم اعتماد او را از نخست وزیری بر کنار کند لذا مصدق اقدام به انحلال مجلس گرفت. بسیاری از یاران و هواداران مصدق با انحلال مجلس مخالفت کردند،  حتی کریم سنجابی و دکتر صدیقی که از یاران نزدیک او بودند.  ولی مصدق کار خود که انحلال مجلس بود را انجام داد.
توجه شما را به  گفتگوی دکتر صدیقی  و مصدق درمورد عواقب انحلال مجلس جلب می کنم بدین شرح است. دکتر صدیقی وزیر کشور به اتفاق لطفی وزیر دادگستری به منزل نخست وزیر ( مصدق ) می روند تا اصرار و علاقه نمایندگان مجلس را برای حضور مصدق در مجلس و پاسخ به استیضاح را به عرض مصدق برسانند حتی نظر رئیس مجلس را.دکتر صدیقی میگوید پیشوای گرامی مصدق به دکتر صدیقی میگوید دیگر به مجلس نروید.صدیقی میگوید پاسخ استیضاح چه میشود. مصدق می گوید من مجلس را منحل می کنم. صدیقی می گوید چطور مصدق می گوید با رفراندم. صدیقی می گوید مجلس فعلی در زمان جنابعالی صورت گرفته و نسبت به آن  اظهار خوش  بینی کرده اید آیا انحلال مجلسین ( مجلس شورایملی و مجلس سنا ) را که در آن اکثریت دارید از جهت مصالح داخلی و خارجی بصلاح مملکت میدانید؟ ؟ دکتر صدیقی به مصدق میگوید اگر تصمیم به رفراندم دارید اجازه فرمائید استعفای خود را تقدیم دارم هم چنین استعفای رئیس مجلس را که با رفراندم و انحلال مجلس مخالف است. دکتر صدیقی می گوید متأسفانه پیشوای گرامی بدون توجه به گفته های من و لطفی وزیر داد گستری کار خود را که انحلال مجلس بود را انجام داد.  
توجه شود: برابر قانون این امکان برای شاه وجود داشت که در نبود مجلس مصدق را بر کنار کند همان گونه که بیدرنگ شاه انجام داد. لذا محمد مصدق درساعت یازده شب 24 امرداد 1332  ابلاغ بر کناری خود را توسط سرهنگ نصیری ( سپهبد بعد ) دریافت میکند و روی پاکت وصول ابلاغ عزلش را اعلام می دارد. متن رسید مصدق بعد از دو ساعت که سرهنگ نصیری را در منزلش معطل می کند چنین است.  ساعت یک بعد از نیمه شب 25 امرداد1332 دستخط مبارک رسید، امضأ دکتر محمد مصدق. ملاحظه می شود  مصدق از یک سو فرمان عزل خود را دست خط مبارک نامید اما عنوان نخست وزیر را که در مکاتباتش بدنبال نامش می نوشت را از آخر اسم خود حذف کرده بود. لذا جبهه ضد ملی ها- شیفتگان مصدق بخصوص جیره  خواران بدون بحث و تردید بدانید مصدق از زمان دریافت عزل خود نخست وزیر نبوده و آن چه د ر فاصله 25 تا 28 امرداد بعنوان نخست وزیر  انجام داده است غیر قانونی  بوده است. بهمین دلیل مصدق را که بعد از 28 امرداد به خاطر گردن کشی  و یاغی گری و اطاعت نکردن از فرمان عزلش و مقاومت مسلحانه به وسیله گارد محافظ منزلش، محاکمه کردند ولی به عوض محاکمه در دیوان عالی کشور که وزرا مورد محاکمه قرار می گیرند. مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد. زیرا او نخست وزیر نبود تا در دیوان عالی کشور محاکمه  شود. همیشه گفته ام و باز هم میگویم تا ما چشم و دل به روی واقعیت ها باز نکنیم و تعصب را کنار نگذاریم هرگز نمیتوانیم به واقعیت ها برسیم. از همه مهمتر بنا به وظیفه ملی خود باید از عوامفریبی دوری جست. ای جبهه ضد ملی ها- ای شیفتگان مصدق و ای نوکران و جیره خواران دیگر بس است.
بر چسب کودتا:
فرهنگ لغات فارسی کودتا را چنین تعریف کرده است: توطئه و قیام ناگهانی عده ای از سپاهیان     یک کشور برای بر  انداختن حکومت  یا تغیر دادن  رژیم.   لذا  ابلاغ  فرمان بر کناری مصدق توسط سرهنگ نصیری کجا توطئه و قیام ناگهانی عده ای از سپاهیان بود که مصدق فردای آن شب  یعنی  روز  25  امرداد  طی  اعلامیه ای از طریق  رادیو، به اطلاع  مردم  می رساند، که دیشب کودتائی به وقوع پیوست ولی با شکست روبرو شد.
فرمان بر کناری مصدق به این علت در ساعت یازده شب امرداد ماه توسط سرهنگ    نصیری در محل منزل مسکونی اش به مصدق ابلاغ می گردد تا هیئت دولت او که در تابستان تا دیر وقت در خانه مصدق جلسه هیئت وزیران دارند در جریان امر قرار گیرند . توجه شود مصدق مدت 2 ساعت نصیری را بلاتکلیف نگاه می دارد و بالاخره روی پاکت آن رسید می دهد. چرا صبح روز 25 امرداد از سوی مصدق اقدام نصیری در ابلاغ فرمان بر کناریش را بدون هیچ دلیلی کودتا و حرکتی در جهت بر اندازی دولت خود توصیف کرد. با توجه به تعریف کودتا که قبلاً بیان شد اقدام مصدق کاملاً بر خلاف واقع و نوعی عوامفریبی بوده است. زیرا نه کسی می خواست منزل مصدق را اشغال کند و نه کسی دستور توقیف مصدق را داده بود و یا در صدد توقیف او بر آمده بود. علیرغم طرح عنوان کودتا مصدق در عمل فرمان شاه راپذیرفت و کوچک ترین اقدامی برای خنثی کردن آن انجام نداد.
پذیرفتن فرمان شاه توسط محمد مصدق    
بموجب مدرکی از سوی نیویورک تایمز و یادداشت های کرمیت روزولت نشان می دهد که عوامل انگلیس و آمریکا هم زمان با پیشرفت برنامه انحلال مجلس توسط مصدق در صدد گرفتن فرمان نخست وزیری زاهدی برای جانشینی مصدق بودند. ولی شاه زیر بار این دگرگونی نمی رفت و تا اول آگوست 1953 ( یازدهم امرداد 1332) شاه از امضای فرمان نخست وزیری زاهدی خودداری کرده است. در یازدهم آگوست برابر با بیستم امرداد محمد رضا شاه موافقت می کند با زاهدی دیدار کند ولی راضی به امضای فرمان نخست وزیری زاهدی نیست و سر انجام در 15 آ گوست برابر با 24 امرداد 1332 این فرمان را امضا می کنند. صدور این فرمان درست پس از قطعیت یافتن انحلال مجلس شورایملی و مجلس سنا توسط مصدق است. توجه شود  محمد  مصدق  با منحل کردن  مجلس شورایملی و سنا مانع بر کناری خود را از جلوی پای شاه بر می دارد تا شاه به راحتی و برابر قانون اساسی بتواند صدور فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی  به نخست وزیری را صادر کند. طرحی که بدون شک و تردید از سوی انگلستان تهیه و شخص مصدق آن را عملی ساخت.
در آن هنگام کسی نمی توانست انگیزه اصلی منحل ساختن مجلس شورایملی و سنا را حدس بزند ولی امروز با قاطعیت می توانم گفت، جلوگیری مصدق از برگزاری انتخابات دوره هفدهم مجلس شورایملی در بسیاری از حوزه ها و سپس گرفتن اختیار تام با هدف  سست کردن و  بی اعتبار کردن مجلس دوره هفدهم و دست آخر منحل ساختن مجلس از حلقه های زنجیر یک توطئه توسط محمد مصدق بوده است.
برای استحکام بحث ارائه سندی لازم است
سران حزب توده که به دلیل اطاعت کورکورانه از سیاست روسیه شوروی و پیروی از اندیشه های مارکسیستی، از شناخت درست  واقعیت  های  سیاسی  و ا جتماعی  ایران نا توان بودند اطلاعاتی در زمینه به قدرت رسیدن زاهدی بدست آوردند و به مصدق پیشنهاد کمک و هر گونه اقدام را دادند. ولی مصدق که در طول نخست وزیریش بار ها با استفاده ابزاری از حزب توده  سبب شده بود امنیت ملی کشور ایران را بخطر اندازد چون زمان مصرف حزب توده از نظر انگلیس ها به پایان رسیده بود مصدق نه تنها از قدرت آنها در راه جلوگیری زاهدی استفاده نکرد بلکه دستور سرکوب هر گونه تظاهرات و اقدام خود سرانه را صادر کرده بود. تا موانعی در اجرای سناریوی از پیش طراحی شده انگلستان به وجود نیاید.
نتیجه گیری آنچه گفته شده است
اگر مجلس هفدهم که مصدق در آن اکثریت داشت دایر بود شاه برای برداشتن مصدق با مشکل روبرو می شد و ممکن بود مانند سی ام تیر 1331 کشت و کشتار شود.
با وجود جو ضد انگلیسی قبل از 28 امرداد یعنی در جریان ملی شدن نفت در ایران که بر علیه انگلستان به وجود آمده بود انگلستان می باید با چاه های نفت خوزستان خدا حافظی می کرد پس بهترین راه برای انگلستان این بود که خیمه شب بازی 28 امرداد را دایر کرد و محمد مصدق هم ماهرانه نقش خود را بازی کرد.
اضافه بر همه این ها مصدق در حالی که فرمان برکناری خود را در دست داشت در مقام استواری آن بر آمد و اعلامیه انحلال مجلس شورایملی را منتشرکرد. سوالی که پیش رو داریم این است هدف مصدق از اعلام انحلال مجلس چه بود ؟ ؟ هدف مصدق این بود تا نمایندگان طرفدار او در مجلس شورایملی نتوانند به تصمیم شاه در مورد بر کناری مصدق اعتراض کنند.
مصدق مسأله حقوقی را برای آمریکا حل کرد. زیرا همه حقوق دانان می دانستند فرمان بر کناری مصدق توسط شاه، عملی بود، قانونی و مصدق هم به این موضوع اطلاع کامل داشت. اگر فرضاً هم اطلاعی نداشت یاران او دکتر کریم سنجابی و دکتر صدیقی موضوع را به او گوشزد کرده بودند.
مصدق خودش می دید در دوران 28 ماه نخست وزیریش کار سودمند و مثبتی انجام نداده و کشور را به بن بست کشانده است و تنها راهی که برایش باقی مانده بود این بود که به طریقی مظلوم گونه از صحنه خارج شود. شواهد نشان می دهد مصدق خودش وقایع 28 امرداد را برنامه چینی کرده بود. یک از شواهد، آزاد ساختن سرلشگر زاهدی از تحصن مجلس بود که داستانش بطور فشرده و بسیار مختصر چنین است.
آزاد ساختن سرلشگر زاهدی از تحصن در مجلس شورایملی
سرلشگر باز نشسته فضل الله زاهدی در کابینه اول مصدق سمت وزیر کشور را بعهده داشت و علاقه داشت در جامعه ایرانیان بیشتر مطرح شود. ولی از پشتیبانی چندانی در مجلس و یا ارتش بر خوردار نبود.  مصدق برای مطرح ساختن زاهدی گاه و بی گاه او را مورد تهدید قرار می داد و مأموران حکومت نظامی را چند بار به خانه او فرستاد تا توجه اذهان عمومی را نسبت به او جلب کند. تیمسار سر لشگر زاهدی هم در تاریخ 14 اردیبهشت 1332 در مجلس شورایملی متحصن شده و تا دهم تیر ماه به مدت 57 روز به تحصن خود ادامه داد. پس از آن معظمی رئیس مجلس با زاهدی وارد گفتگو شد و زمینه ترک تحصن زاهدی از مجلس فراهم شد. ( به قول معروف از آب نمک خارج شد) و با اتومبیل رئیس مجلس به منزلش برده شد. مسلماً این اقدامات که از سوی رئیس مجلس انجام شد به دستور و رهنمود شخص مصدق و در راستای فراهم آوردن مقدمات تسلیم قدرت دولتی به زاهدی از طرف محمد مصدق بوده است.
با توجه به مطالب فوق قویاً می توان گفت آزاد ساختن سرلشگر زاهدی که در مجلس تحصن کرده بود و رفراندم و انحلال مجلس دوره هفدهم طرحی از حلقه های زنجیر توطئه 28 امرداد بود که از طرف انگلستان طراحی و با مهارت مصدق به اجرا در آمد.
در حقیقت اگر فرمان محمد رضا شاه زاهدی را به نخست وزیری رساند ولی اقدامات مؤثر مصدق بود که راه را برای به قدرت رسیدن زاهدی هموار کرد و این بود سر انجام سناریوئی که شبکه های جاسوسی انگلستان طراحی و با کارگردانی مصدق گام به گام با موفقیت به مورد اجرا گذاردند.   بموجب  اسناد  ارائه شده قویاً می توان گفت مصدق بود که برعلیه محمد رضا شاه کودتا کرد نه محمد رضا شاه بر علیه نخست وزیرش.
عوامفریبی و خیانت های محمد مصدق سبب شد دولت انگلیس توانست با کمک دولت آمریکا قرارداد کنسرسیوم نفت را بمدت 40 سال به ملت ایران تحمیل کند. همین قرارداد شوم کنسرسیوم است که وقتی محمد رضا شاه در صدد ملی کردنش بر آمد. کارتل های نفتی در سال 1975 در لندن کنفرانسی تشکیل دادند تا شاه را از سلطنت به زیر بکشند و چون می باد توسط دولت ها انجام شود. سران چهار کشور انگلستان- آمریکا- فرانسه و آلمان در جزیره گواد لوپ جمع شده تصمیم به بر کناری محمد رضا شاه از رهبری ایران گرفتند. و در سال1357 خورشیدی برابر با 1979 میلادی طی یک توطئه جهانی سبب  انقلاب   اسلامی نکبت بار شدکه دستاورد آن بد بختی-اعدام های دستجمعی- سنگسار-  فحشا- اعتیاد- تجاوز به جوانان دختر و پسر- شلاق زدن در ملأ عام و ننگ و بدبختی ملت ایران شده است که خود بحث مفصلی را دارد. لذا هیچ محققی- هیچ تاریخ شناسی نمی تواند منکر گرایش های وسیع  محمد  مصدق  به انگلستان گردد. به امید بیداری و اگاهی ملت ایران.
          به  پایان آمد  این  دفتر حکایت  هم  چنان  باقی  است