ماجرای ترور یا قتل شاپور بختیار
عکس مربوط به فریدون بویر احمدی است
ترور و یا قتل شاپور بختیار رویدادی است در کنار رویدادهای دیگر. لذا نمی تواند از دایره پژوهش سیاسی و یا قضائی دور ماند. در راستای پژوهش و تحقیق نسبت به هدف و انگیزه قتل شاپور بختیار داستان ها و مقالات زیادی گفته و یا نوشته شده است. لذا آنچه در مورد قتل شاپور بختیار بیان می شود مجموعه مطالعه مقالات و تجزیه و تحلیل آنها می باشد. زیرا وظیفه محقق و پژوهشگر بررسی دقیق حوادث و جستجوی علل آنها است و بقول معروف باید از امور جزئی راه بسوی امور کلی بگشایم. لذا ملاحظه می شود قتل و یا ترور شاپور بختیار یک بحث منطقی و مستدل را در بر دارد. نکته ای که اشاره به آن لازم است اینستکه متأسفانه نمی توان بعلت زد و بند های سیاسی به گفته های مقامات قضائی فرانسه تکیه کرد. برای اثبات گفته ام به نمونه زیر توجه شود
شاپور بختیار در سال 1358 خورشیدی که از ایران فرار کرد. هدف ترور قرار گرفت. اوضاع و احوال آن ترور نشان می داد یک ترور سیاسی بوده است و شاپور بختیار در آن ترور جان سالم بدر برد. ضارب او بنام انیس نقاش تروریست لبنانی دستگیر و به زندان افتاد. علیرغم حکم محکومیت به ازای یک معامله سیاسی بین دولت فرانسه و رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی آزاد گردید و به ایران رفت و باز پرس پرونده مزبور به مناسبت چنین اقدامی کثیف که در تاریخ قضائی فرانسه بی سابقه بود خود کشی نمود. ملاحظه می فرمائید نمی توان به گفته های مقامات قضائی فرانسه و رسانه های گروهی و اعلامیه های سازمان های جیره خوار سیاسی وابسطه به شاپور بختیار اعتماد کرد. ولی بار دیگر شاپور بختیار در اوایل شهریور سال 1370 یعنی حدود 13 سال بعد از ترور نافرجامش،، در خانه خود در پاریس بوسیله افرادی که هویت آنها بطور صحیح درآن روز ها معلوم نشد به قتل رسیدتوجه شود : شاپور بختیار چند سال قبل از کشته شدنش هیچ فعالیت سیاسی نداشت و مرده سیاسی بوده و به نظر می رسد مرده سیاسی قابل ترور نیست. ولی دلایلی نشان می دهد که مسایل مالی و انگیزه های دیگر سبب این قتل می تواند باشد. شناخت انگیزه و هدف از قتل و یا هر جنایتی اولین و مهمترین دانه های تحقیق وتجسس است که از مجرای آن می توان به قاتل و یا قاتلین دست یافت. بعد از انگیزه و هدف از قتل زمان وقوع جنایت عامل دیگری است که در عین اینکه به شناسائی و هدف از قتل کمک می کند محدوده شناسائی قاتل یا قاتلین را در حد ممکن آسان تر می سازد. در قتل و یا تروری که قاتل در حین عمل دستگیر نمی شود باید بررسی شود چه کسانی از قتل سود می برند لذا اتهام محدود می شود و در نتیجه، تحقیق و تفحص کار خود را پیش می برد و انگشت اتهام را بسوی یک یا چند نفر دراز می کند و ادعا نامه به نام آنها جوش می خورد و صادر می شود. بموجب اعلام خبر گزاری ها پس از 48 ساعت واقعه قتل شاپور بختیار کشف می گردد و کشف قضیه هم بدین طریق بوده که فرزند او که در مقام تماس با پدرش بر می آید با مراجعه به منزل شاپور بختیار قضیه فاش می شود.اسناد منتشره از سوی جراید خارجی و ایرانی در رابطه با قتل شاپور بختیار نشان می دهد که فریدون بویر احمدی از سال ها پیش از قتل شاپور بختیار با او چنان سر و سری داشته که هرگاه مایل بود می توانست به خانه شاپور بختیار رفته و بختیار را ملاقات کند.به جرأت می توان گفت فریدون بویر احمدی چنان موقعیتی داشته است که هر زمان می خواست می توانست به همان کیفیت که بختیار کشته شد بختیار را بکشند. در این جا سوالی وجود دارد. پس چرا سالها ترور بختیار به تعویق افتاد. این تعویق بخاطر تیز هوشی مأمورین و پلیس محافظ شاپور بختیار بوده است، و یا باید علت را در مسائل دیگری جستجو کرد که این مسائل فقط در حول و حوش انگیزه قتل شاپور بختیار شناسائی شده است. در باب انگیزه قتل شاپور بختیار سخن های چندانی به میان نیامده است. یکی از جراید وابسته به شاپور بختیار رژیم جمهوری اسلامی را از ائتلاف و همبستگی گروه های سیاسی خارج کشور را انگیزه ترور بختیار دانسته است. به نظر میرسد چنین برداشتی بکلی غلط است. اگر چنین برداشتی درست بود در همان تاریخی که بیانیه امینی و بختیار تحت عنوان آشتی ملی امضاء شد بختیار ترور می گردید. در طول 8 سال جنگ بین عراق و ایران بختیار در جوامع بین المللی تا آنجا که برایش مقدور بود به نفع عراق و به ضرر ایران فعالیت کرد و برای عراق استعداد نظامی فراهم کرد. از آنجا که با پادشاهان پهلوی ( رضا شاه و محمد رضا شاه ) دشمنی داشت از پول هائی که از عراق می گرفت مقداری از آن ها را صرف مبارزه با همبستگی و فعالیت سلطنت طلبان می کرد که همه آنها به نفع رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی بود. در زمانی که شاپور بختیار ترور شد حدود 80 سال داشت و هیچ فعالیت سیاسی نداشت که قابل ترور باشد. براستی شاپور بختیار در زمان قتلش به مانند یک مرده سیاسی بود. ترور او چه به درد رژیم جمهوری اسلامی می خورد
فریدون بویر احمدی کیست ؟ او را بیشتر بشناسیم.
فریدون بویر احمدی جوان کم سن و سالی بود که در دستگاه شاپور بختیار یک فرد شناخته شده بود که 8 – 9 سال قبل از قتل شاپور بختیار به توصیه عبدالرحمن برومند به جمع شاپور بختیار پیوسته بود. او برادر زاده جمشید بویر احمدی یکی از خان های آشنای شاپور بختیار بود و پسرعمو و شوهر خواهر فریدون بویر احمدی، شهباز ضرغام بودکه در نهضت مقاومت ملی بختیار کمیته عشایر را اداره می کرد و فریدون بویر احمدی طبعاً وارد همان کمیته شد و در شمار حقوق بگیران شاپور بختیار در آمد. آنچه مسلم است پس از قطع کمک های مالی صدام حسین بخاطر پایان جنگ عراق و ایران و بعلت تقلیل اعتباراتی که سالها در اختیار شاپور بختیار بود ناچار شد تشکیلات خود را جمع و جور کند و در این جمع و جور کردن ها کمیته ایلات را هم بهم زد و با این کار سر و صدای عده ای از کسانی را که در این کمیته بودند را بلند کرد. از آنجا که فریدون بویر احمدی مورد علاقه و توجه شخص شاپور بختیار قرار گرفته بود او را به عضویت شورای سیاسی نهضت مقاومت ملی در آورد که تعدادشان روی هم با فریدون بویر احمدی 10 نفر شد. مأخذ (روزنامه روزگار نو داد نامه 56 )
فریدون بویر احمدی و جنایت:
پلیس فرانسه در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده بود که فریدون بویاحمدی در قتل عبدالرحمن برومند دست داشته و تحت تعقیب بوده است. ولی شاپور بختیار با اعمال نفوذ مانع انجام وظیفه پلیس فرانسه در تعقیب قاتل عبدالرحمن برومند شد. اگر این دخالت بی جای شاپور بختیار و این حمایت روشن از فریدون بویر احمدی نمی شد هم قاتل عبدالرحمن برومند، یعنی فریدون بویراحمدی دستگیر می شد و هم قتل شاپور بختیار روی نمی داد. این جانب داری و حمایت از فریدون بویر احمدی را چه نام می توان گذارد رأفت و مهربانی- حسن نیت- سادگی و حماقت و یا اینکه شاپور بختیار در قتل دوست قدیمش عبدالرحمن برومند دخالت داشته است، که مانع تحقیقات پلیس شده است. من بر این باورم شاپور بختیار مسئول قتل خود و مسئول فرار قاتل عبدالرحمن برومند از مجازات شده است.
شهادت گیو
گیو پسر شاپور بختیار که ( آژان فرانسوی یعنی پلیس فرانسوی ) است. در مصاحبه با مجله پاری ماچ مورخ 25 آگوست 1991 در باره فریدون بویر احمدی می گوید، بویر احمدی چیزی بنام مغز نداشت و آلت بی اراده ای بوده در دست افراد و. قضاوت بفرمائید دستگاه نهضت مقاومت شاپور بختیار چقدر باید در هم و بی نظم و رهبرش احمق و نادان باشد که یک جوان کم سن و سال که بنا به قضاوت گیو فرزند بختیار چیزی بنام مغز نداشت را شاپور بختیار او را عضو شورای سیاسی نهضت مقاومت کند. شورای سیاسی نهضت مقاومت چه از نظر ماهیت و چه از نظرشخصیت فردی چه ارزشی داشته که در مقابل چنین فردی ناجور بی مغز، سایر اعضاء شورای سیاسی نهضت مقاومت حاضر بودند در کنار چنین جرثومه رذالت و پستی بنشینند. فریدون بویر احمدی جوانی رذل و پست و بی شخصیتی بود که در ایران زن و بچه داشت و هم در پاریس رفیقه و توله غیر شرعی داشت و از شاپور بختیار عامل و کارگزار عراق باج و هزینه زندگی و دستمزد می گرفت
خوانندگان گرامی و ارجمند قضاوت بفرمائید، افراد چنین شورائی که مانند میرفندرسکی- رستم امیر بختیاری- مهرداد خوانساری- منوچهر رزم آرا برادر سرلشگر حاجعلی رزم آرا و غیرو تشکیل می شد چقدر باید بی شخصیت باشند که علاوه بر قبول چنین فردی در شورای سیاسی نهضت مقاومت، در کنار فریدون بویراحمدی بیسواد و با آن سوابق کثیف بنشینند و به اصطلاح فعالیت سیاسی کنند و لب به اعتراض هم نگشایند ! !
در این معادله یا باید گفت فریدون بویراحمدی آدمی با شخصیت و دموکرات با مغز و شعور وتربیت شده بوده است ( که چنین نیست ) و یا آن افراد شورای مقاومت چیزی شبیه فریدون بویر احمدی بوده اند. چرا که به قول معروف کبوتر با کبوتر باز با باز کند هم جنس با هم جنس پرواز
دلیلی عینی و قاطع:
در جهت هیچ و پوچ بودن نهضت مقاومت و یا بطور کلی تشکیلات شاپور بختیار و یا اینکه گفته شد شاپور بختیار مرده سیاسی بوده است، هیچ دلیلی قوی تر از همین واقعه قتل شاپور بختیار نیست. به گوشه ائی از آن در رابطه با موضوع توجه بفرمائید. گفتگو را دنبال می کنیم، زیرا بقول معروف حرف حرف می آورد، امید است طولانی شدن مطلب خستگی نیاورد.
طبق اعلام خبرگزاری ها پس از 48 ساعت واقعه قتل شاپور بختیار و دستیارش بنام سروش کتیبه کشف گردید. یعنی روز سه شنبه بین ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر شاپور بختیار و دستیارش به قتل رسیده بودند، ولی تا صبح روز پنجشنبه قتل شاپور بختیار و دستیارش کشف نشده بود. کشف قضیه هم بدین طریق بوده است. گیو فرزند بختیار در مقام تماس با پدرش بر می آید با مراجعه به منزل پدرش قضیه کشف می گردد. ا ین فرض وجود دارد اگر فرزند او بجای 48 ساعت، بعد از چند روز دیگر مراجعه می کرد قضیه تا مراجعه فرزندش هم چنان مستور می ماند و کسی هم از آنچه در داخل منزل اتفاق افتاده بود خبر نداشت.
نکته قابل توجه در این ماجرا این است که مراجعه کننده ای که سبب کشف جنایت می گردد فرزند بختیار بوده است نه یکی از افراد نهضت مقاومت و یا بقول خودشان اعضای شورا و غیرو و یا افرادی که قبلاً برای ملاقات با بختیار وقت ملاقات گرفته باشند و روز و ساعت ملاقات آنها مصادف شود با همین 48 ساعتی که سر رهبر خود را بریده بودند. این واقعه رسا گر چیست؟ چه چیزی را ثابت می کند ؟ جز اینکه این رهبر حد اقل در مدت 48 ساعت ( و یا ظرف دو روز از سه شنبه تا پنج شنبه ) که روز های فعال میان هفته است هیچ قرار ملاقات و کار سیاسی نداشته است. لذا شاپور بختیار را به این د لیل مرده سیاسی نامیده می شود تا جیره خواران و مزدوران او نتوانند از او جانباز میهن بسازند برای عوامفریبی بیشتر.
جیره خواران و مزدوران شاپور بختیار برای تبرئه رهبر خود که ظرف دو روز ملاقات کننده نداشته است شایعه کرده بودند که تلفن دفتر بختیار به حالت قطع بوده است.
این گفته را می پذیریم. اما قرار های ملاقات قبلی که ملاقات کننده حتماً داشته و سر ساعت می باید به محل ملاقات یعنی دفتر و یا خانه بختیار می باید می آمدند چه می گویند؟ آیا قاتل یا قاتلین وقت ملاقات ها را هم قطع کرده بودند؟ خوب این چه رهبر و نهضت مقاومتی است که ظرف 48 ساعت هیچ کار سیاسی لازمی نداشته که ملاقات و یا تماس های اشخاص را با شاپور بختیار ضروری سازد تا همین ملاقات ها و کار های سیاسی سبب کشف واقعه بشود؟
این واقعیت قویاً گویای آن است که چیزی در بساط نهضت مقاومت ملی و تشکیلات شاپور بختیار نبوده است و هر چه گفته می شد لاف و دروغ بوده است.
شاپور بختیار که خود را رهبر مبارزه در خارج از کشور می دانست اگر تشکیلات و فعالیتی داشت نمی توانست از تماس هائی که لازمه فعالیت های سیاسی و اجتماعی او است لحظه ای بدور بماند. در تمام ساعات و حتی دقائق اوقات شاپور بختیار اشخاص به ملاقات او برای مسائل سیاسی و یا شخصی خودشان مراجعه می کردند. تنها آدم های باز نشسته و بی مصرف اند که قرار ملاقات و برنامه ای ندارند و اگر هم در خانه شان به مرگ طبیعی بمیرند و یا کشته شوند همسایگان از بوی لاشه آنان متوجه ماجرا می شوند. بختیار هم اگر فرزندش به سراغش نمی رفت احتمالاً به همان سرنوشت مرگ آدم های بی مصرف را پیدا می کرد.
قاطعانه می توان گفت که اگر در دو سال قبل که پرداخت های مستمری عراق به بختیار ادامه داشت این واقعه روی می داد بلافاصله قضیه کشف می گردید چرا که مراجعات به بختیار سبب کشف قضیه می گردید. ولی پس از شکست عراق در کویت و قطع مستمری وطن فروشی شاپور بختیار دیگر کسی به سراغ بختیار نمی رفت. خود بختیار هم به این مسئله در مصاحبه با راه آزادی اشاره ای کرده است.
نکته ای که به آن باید توجه داشت اینستکه فساد اخلاقی شاپور بختیار هم باید در حدی بوده باشد که غیبت او برای همسرش مسئله ای غیر عادی نبوده است والا چطور ممکن است همسر مردی که می داند شوهرش در فعالیت های سیاسی است و احتمال خطر برایش وجود دارد راضی باشد دو روز از وضع شوهرش بی اطلاع بماند.
انگیزه قتل شاپور بختیار :
اگر بدانیم انگیزه قتل شاپور بختیار چه بوده است. معمای قتل حل خواهد شد و شناخت قاتل و یا قاتلین آسان خواهد بود..
نمی توان گفت که انگیزه قاتل و یا قاتلین اعتقادات مذهبی بوده باشد. زیرا وضع زندگی یکی از قاتلین شاپور بختیار بنام فریدون بویراحمدی طوری بوده است که نشانی از تعصبات مذهبی در آن نیست.
مسائل سیاسی هم نمی تواند انگیزه قاتل یا قاتلین باشد زیرا گفته شد بختیار فعالیت سیاسی نداشته است و بقول معروف باز نشسته و یا مرده سیاسی بوده است زیرا ظرف 48 ساعت کسی را با او و او را با کسی کاری نبوده است. به غیر از اعتقادات مذهبی و سیاسی می ماند مسائل ناموسی که گاه انگیزه قتل می شود این مسئله هم در مورد قتل شاپور بختیار 80 ساله مصداق ندارد. علاوه بر این طبق گفته پلیس فرانسه قاتلین سه نفر بوده اند و فرض اشتراک ناموسی بین آنها منتفی است. این پرسش پیش می آید که آیا انگیزه قتل شاپور بختیار با انگیزه قاتلین یکی بوده است. این پاسخ وقتی مثبت است که قتل بختیار یک قتل عادی شناخته شود. یعنی قاتلین به اعتبار مسائلی که با بختیار داشته اند چه اخلاقی و یا مالی شخصاً در مقام انتقام جوئی بر آمده و بختیار را کشته باشند
پس می توان به این نتیجه رسید که انگیزه قاتلین شاپور بختیار چیزی جز پول نمی تواند باشد که این انگیزه عمومی است و اشتراک آن بین چند نفر و حتی گروهی هم امری ممکن است. البته نا گفته نگذاریم که شرط تأثیر پول بعنوان انگیزه جنایت، پستی و رذالت اخلاقی است والا اگر رذالت نباشد نیاز های مالی و تنگدستی هر چه عمیق باشد نمی تواند انگیزه قتل را شکل اجرائی بدهد. فریدون بویراحمدی واجد هر دو شرط لازم برای ارتکاب جنایت بود یعنی هم نیاز های مالی او بواسطه قطع در آمد وطن فروشی بختیار تأمین نمی شد و هم از نظر اخلاقی و تربیت خانوادگی و روحی در وضعی قرار داشت که می توانست به راه قتل و جنایت و کار های خلاف قانون کشیده شود.
توجه خوانندگان محترم را به اظهارات شهادت گونه یکی از اهالی بویراحمدی جلب می نمایم که نکته ها دارد.
پدر فریدون بویراحمدی بوسیله برادرش ( یعنی عموی فریدون بویراحمدی ) به قتل می رسد و قاتل ( یعنی عموی فریدون بویراحمدی ) مادر فریدون یعنی زن برادر خود را که دل در گروی او داشته است را متصرف می گردد. فریدون بویراحمدی در سن 5 سالگی بی پدر می شود و اثر روانی اتفاقات در فریدون بویراحمدی سبب می شود که او فردی شرور و ماجرا جو بوده بخصوص همواره بفکر گرفتن انتقام قتل پدرش بوده است.
در باب تأمین نیاز های مالی فریدون بویراحمدی آقای ضرغام پور که فریدون بویراحمدی را منسوب خود دانسته است و با بختیار و نهضت پوشالی او همکاری داشته است، در شهادتی از رادیو 24 ساعته در لوس آنجلس می گوید، ناظر بوده است که فریدون بویراحمدی چندین بار جلوی آنها به بختیار گفته بود آقا (منظور بختیار است ) اجازه دهید که پول صورتحساب های مرا آقای ذوالنور بدهد. (ذوالنور کسی بوده که پرداخت های شاپور بختیار بوسیله او صورت می گرفته است ). آقای ضرغام پور ادامه می دهد، شاپور بختیار در غیاب فریدون بویراحمدی گفت، این فریدون تصور می کند من روی گنج قارون نشسته ام و صندوقدار نهضت مقاومت هستم. دائم به من مراجعه می کند و تقاضای پول دارد، و حال آنکه ذوالنور اجاره خانه- برق و سایر امورش را می دهد و حالا صورت حساب تلفن های سنگین قیمت را از من ( بختیار ) می خواهد. لذا تا وقتی که بختیار از دلار های دریافتی از صدام حسین صورت حسابهای فریدون بویراحمدی و امثال او را می پرداخت مشکل و مسئله ای نبود. ولی وقتی این پرداخت ها به مناسبت وضع عراق قطع شد آنوقت چه می شود ؟ کسی مانند فریدون بویراحمدی که حداقل 10 سال در پاریس ولخرجی و مفت خوری و عیاشی کرده و اتومبیل B . M . W( ب .ام . و ) سوار شده آیا حاضر است فعلگی کند و یا تن بهر کار شرافتمندانه بدهد ؟ خیر. از نظر روانی چنین شخصی چشم براه و منتظر راهی است که بدون کار و فعالیت صورتحساب ها و مخارج ولگردی وعیاشی اش پرداخت شود. زمینه های موجود و نبودن برنامه و مدیریت در نهضت مقاومت ملی هم از عواملی بود که فریدون بویراحمدی را در ارتکاب جنایت تشویق می کرد و آن زمینه ها چنین بود که فریدون بویراحمدی بخوبی می دانست شاپور بختیار که از پرداخت صورتحساب ها و مخارج او خودداری می کند. ولی خودش با پولهای صدام حسین ویلا برای خود و فرزندانش خریده است. شنیده بود و یا می دانست عبدالرحمن برومند 7 میلیون دلار از پولهای دریافتی شاپور بختیار از صدام حسین را سؤ استفاده کرده است و همین امر باعث قتل عبدالرحمن برومند شد. فریدون بویراحمدی می دانست شاپور بختیار مبلغ 60 میلیون دلار در بخش های اقتصادی کشور های ترکیه و گابن سرمایه گذاری کرده و یک کارخانه الماس تراشی در ترکیه ایجاد کرده است. مأخذ: روزنامه رستاخیز گیلان بهمن 1369 خورشیدی.
شاپور بختیار در مصاحبه با صدای امریکا ( V O A ) گفت روزی که از ایران خارج شدم 1500 دلار داشتم که تمام مایملک من بود. سوال در این است پولهای خرید ویلا برای خودش و فرزندانش و سرمایه گذاری در ترکیه و گابن و پرداخت های هنگفت به چند روزنامه و رادیو تلویزیون و استخدام نویسندگان بیوطن تو خالی ولی پر مدعا و پرداخت صورتحساب های فریدون بویراحمدی، هم چنین چرب کردن سیبل اطرافیانش و از همه مهمتر هزینه مشروب و تریاک و وسایل دود و دم و منقل و وافور از کجا تأمین می گردید ؟
بحث را ادامه می دهیم زیرا گفتنی های زیادی وجود دارد.
ارائه سندی برای اثبات بیشتر :
خانه مسکونی شاپور بختیار از طرف پلیس فرانسه محافظت می شد. مأموریت آنها فقط مربوط به خارج منزل و کنترول رفت و آمد افراد بداخل منزل بود. نه آنچه در داخل منزل اتفاق می افتاد. بعلت رفت و آمد مکرر قاتلین به خانه بختیار آنها افراد مشکوکی برای پلیس محافظ خانه نبودند و پلیس حتی آنها را از یاران و افراد بسیار نزدیک شاپور بختیار می دانستند که روز جنایت اجازه ورود به داخل منزل را طبق معمول به آنها داده بودند.
گیو پسر شاپور بختیار در مصاحبه با پاری ماج می گوید من اگر حضور داشتم وضع به این صورت در نمی آمد و آنها نمی توانستند قدم به آشپرخانه بگذارند. با اقرارگیو متوجه می شویم قاتلین از مقابل چشمان پلیس فرانسوی محافظ منزل شاپور بختیار وارد منزل شده و در داخل منزل هم آزادی عمل داشته اند. با سوابقی که از فریدون بویراحمدی و نیاز شدید او را به پول می دانیم، انگشت اتهام بسوی او دراز می شود.
در گزارش پلیس آمده است قاتلین سه نفر بودند، ولی رسانه های گروهی سعی کرده اند علی وکیلی راد را بعنوان قاتل به جامعه معرفی کنند. در صورتی که عامل اصلی قتل فریدون بویر احمدی بوده و دو نفر دیگر شریک جرم. به هر حال فریدون بویر احمدی و یکی از شریک جرم ها به ایران فرار میکنند و علی وکیلی راد پس از قتل به ژنو رفته ولی پس از مدتی در ژنو دستگیر و به پاریس می آورند و مدت 18 سال در زندان بود پس از آزادی به ایران رفت. آنها که می خواهند قتل شاپور بختیار را یک قتل سیاسی بسازند و با این بهانه برای منافع شخصی خود دکانی باز کنند، باید بدانند دکانشان که کالایش عوامفریبی و منافع شخصی و خیانت است خریداری ندارد. نباید واقعیت ها را فدای افراد و دوستی ها کرد و تا چه زمانی می توانند واقعیت ها را پنهان کرد ؟
با توجه به فعالیت های اجتماعی و سیاسی بخصوص اسناد سفارت امریکا و گفته های ضد و نقیض شاپور بختیار، می توان گفت شاپور بختیار، آدم کذاب، خائن، پشت بملت کرده و دشمن رضا شاه و محمد رضا شاه بوده است.
لذا ای مجیزگویان و چاپلوسان از چنین آدم رذل و پست و خائن بت نسازید