۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

نمونه ای  از  توحش  و  بیوطنی آخوند  ها

انقلاب نکبت بار اسلامی در ایر ان دگرگونیهای ژرفی در همه زمینه ها در سیاست - فرهنگ- اخلاق- و رفتار های اجتماعی در ایران بوجود آورد و همه چیز را به نابودی کشیده است.
معمولاً انقلاب در کشورهائی می شود که آن کشور در حال نابودی اقتصادی- فقر و یا دستیا بی برای آزادی است. لذا انقلاب نکبت بار اسلامی ایران بی مورد ترین انقلاب  بوده است ، آنهم  در کشوری که  مردم آن از آزادی - رفاه و آسایش  نسبی بخصوص از اقتصاد  شکوفا  برخوردار  بودند. در این  نوشتار به یکی  از دگرگونی های عمیقی  که در جامعه مترقی ایران در سال 1357 خورشیدی اتفاق افتاد بازگو می شود. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل
در مشهد بدستور رضا شاه پهلوی در زمینی بوسعت 15000 متر مربع دبستانی ساخته شد این دبستان علاوه بر دفتر و کلاس ها دارای یک تالار نمایش- زمین ورزش- یک سالن بزرگ برای کارهای دستی هم ساخته شده  بود. گلکاری  و چمن کاری  زیبای آن دیدنی  بود. خلاصه هر چه از زیبائی این دبستان و گلکاری آن گفته شود براستی کم است.
در  رژیم  منحوس و اشغالگر جمهوری اسلامی یک  روز  مردمی که  از آن محل عبور می کردند از دیدن آنچه بر آن دبستان گذشته بود آه  از نهادشان بر آمد. زیرا مشتی آخوند و عده زیادی از  مردم  مسلمان متعصب با بیل و کلنگ و تیشه بجان در و دیوار و پنجره های دبستان افتاده و همه چیز را ویران کرده  بودند و  هم  چنین سر گرم  این تبهکاری باور نکردنی بودند. همه شیشه های کلاس ها و تالار ها را شکسته، دیوار ها خراب شده ،  و میز و صندلی و  نیمک  ها  شکسته  شده در میان  زمین  ورزش و یا در گوشه و کنار روی هم انباشته شده بودند.
دانش آموزان و آموزگاران که دسته  دسته می رسیدند ، شگفت  زده  می شدند و باور نمی کردند این   همان دبستان  زیبای عهد رضا  شاه  است، لذا انگشت  همگان در دهان  و   اشک در چشمان و خون   در جگرشان  بود. گردانندگان  دبستان که  بسختی می گریستند از دانش آموزان خواستند که به خانه های خود برگردند تا پس از گفتگو با مقامات شهر و آموزش و پرورش و استاندار روشن شود که چه باید کرد. دانش آموزان و آموزگاران با چشمانی اشک بار به خانه هایشان برگشتند.
ماجرای  خراب  کردن  دبستان  چه  بود  ؟؟؟؟
به دستور دو آیت الله شهر بنام های  آخوند نهاوندی  و  آخوند  سبزواری  با تحریک مردم  متعصب دینی به  دبستان می ریزند و  همه چیز را ویران می کنند تا دبستانی وجود نداشته باشد و دانش آموزان نتوانند در آن دبستان گرد هم آیند.
          زیرا آن دو آخوند  بزرگ و معروف  شهر از چندی پیش از گردانندگان  و  مقامات آموزش و پرورش خواسته  بودند دبستان را تخلیه و از آنجا بروند ، زیرا آن زمین 15000 متری به گفته آنان  وقف بوده و برابر فقه اسلامی در زمین وقفی نمی توان دبستان ساخت که آموزش غیر از تعالیم ا سلام در آن انجام  شود . دو آخوند  برای تأئید  گفته هایشان  چنین استدلال کردند که  ساختمان این دبستان  بدستور رضا شاه در مشهد درست   شده و در آن زمان کسی یارای  ستیزه و مخالفت  با دستورات رضا شاه نمی توانست بکند ، از این  رو امروز که قوانین اسلام در ایران حاکم است این مدرسه باید خراب شود. سخن را کوتاه کنم در مدت کمتر از یک ماه هیچ نشانی نه تنها از دبستان نمانده بود از آن همه درختکاری و چمن که کمکی در پاکیزگی هوای شهر مشهد بود دیده نمی شد. و سرتاسر آن زمین سبزوخرم به یک بیابان تبدیل شده بود.
پس از این پیروزی درخشان به دستور دو آخوند در آن زمین یک مرده شورخانه و یک گورستان ساختند که هم اکنون در مشهد وجود دارد.
درد آور تر اینستکه  هیچ  یک ا ز مقامات از استاندار- فرماندار-  رئیس  شهربانی فرمانده لشگر و  مدیر کل آموزش  و پرورش کوچک ترین ایستادگی در برابر این  یورش بیشرمانه از خود نشان ندادند. شور بخت تر و شرم آورتر این بود که تمام مقامات کشوری و   لشگری بجای سرزنش و اعتراض به این جنایت و جرم قانونی ، در روز گشایش مرده شور خانه در کنار دو آخوند  تازی پرست ایستاده  بودند و ماجرای دفن دلخراش مرده ای را با مراسم دقیق اسلامی را همراهی می کردند.
پس از این کار ددمنشانه کار خراب کردن دبستان   ها در خراسان و سراسر ایران به بهانه اینکه رضا شاه این دبستانها را در زمین های  وقفی  ساخته و درست کردن  بنا برای دبستان خلاف  شریعت  اسلام است  شروع  شد و یکی پس  از دیگری به ویرانی کشیده  شد. با خراب شدن هر دبستان با صرف میلیون ها تومان مسجد و یا مرکز بزرگ اسلامی تازی پرستانه به  نام های مهدیه- کاظمیه  و ده ها نام چندش آور تازی پرستانه بر پا می شد و صدای  اذان صبح  و ظهر و شب  از بلند گو ها در شهر  پخش می شد و سلب آسایش مردم شده بود. حال بشنوید از استاندار خراسان و عمق فاجعه.
سید جلال تهرانی در خراسان   
سید جلال  تهرانی  همان کسی است که به  دستور خمینی گجستک  در بحرانی ترین لحظات ایران ریاست  شورای  سلطنت را رها کرد و استاندار خراسان و نایب التولیه استان  قدس رضوی شد. این جرثومه رذالت و خیانت در مقام  استانداری بیشترین آسیب ها را بر پیکر استان خراسان وارد آورد. او با همه آخوند های شهر زد و بند داشت و به همه آنان به شیوه های گوناگون پول  می داد.  در همه گرد  همائی  و  نشست  آخوند   ها  سر و کله اش پیدا می شد و با همه آنها خوش و بش داشت.  او  همه گردانند گان  و  مقامات سازمان های اداری را  وادار می کرد که به   نشست آخوند  ها  بروند تا دل آخوند های رذل و بی فرهنگ را بدست آوردند. برای باز دید به هر شهر که می رفت می گفت چرا در این شهر مسجد به تعداد کافی نیست بی درنگ پول هنگفتی در دسترس آخوند  های شهر می گذاشت تا به ساختن مسجد  اقدام کنند. پول های گزافی  بود که  بسود  آخوند  ها  ومدرسه  طلاب سرازیر می کرد.  در  همه  مراسم  سوگواری   های دینی جلوی  مردم با کف  دست  به پیشانی خود می زد و با صدای بلند گریه می کرد. پول زیادی به محمد تقی شریعتی پدر علی   شریعتی   پرداخت تا  انجمن  تبلیغات  اسلامی  را  در چند  جا بر پا کند.
روزی آخوند ها  می خواستند آرامگاه  فردوسی  و نادر شاه را  ویران  کنند و  سید  جلال تهرانی  همگام و  همدستان  آنها  شده  بود  ولی  سر  سختی  و پایداری  مردم به گونه باور نکردنی مانع شدند. مردم  فریبی و  نیرنگ بازی  سید  جلال تهرانی رذل و پست در خراسان زبانزد همه بود داستان زیر که شرح خواهم داد باور نکردنی و یکی از صد ها کار زشت این جرثومه تازی پرست است که متأسفانه مقام استانداری را داشت میباشد.
یکی از عوامفریبی های سید جلال تهرانی استاندار این بود که هر شب به حرم  میرفت و خود  را به ضریح  می چسباند  تا  مردم او را ببینند  و آخوند ها را خرسند کند ، با جوانی بر خورد  می کند که با  پیراهن آستین کوتاه  به حرم آمده بود ، همچنین  مردی که کروات  زده بود را هم می بیند که در گوشه حرم سر گرم گفتگو با یک نفر است سید جلال تهرانی جوان آستین کوتاه و مرد کرواتی را به بیرون حرم فرا می خواند و در قسمت کفشداری به هر یک سیلی محکمی می زند و با صدای بلند می گوید پدر سوخته هاخجالت نمی کشید به دربار سلطان  بزرگ امام هشتم با این قیافه و هیکل آمده اید تو برو کروات احمقانه ات را باز کن و تو هم برو کت بپوش و بعد بدربار این سلطان بیائید. اینقدر بی ادب و بی تربیت نباشید. سپس رو به کفشدار ها می کند و می گوید دیگر نباید امثال این پدر سوخته ها را به درگاه این بزرگوار راه بدهید و گرنه همه شما را تنبیه خواهم کرد. ناگفته نماند که سید جلال تهرانی این جرثومه خیانت و رذالت از مهره های بزرگ کشور بود که بار ها وزیر- نماینده مجلس و سناتور بود و سر انجام با نوکری و سر سپردگی به آخوند های واپسگرا و با میلیونها دلار د زدی  در لندن به درک واصل شد و نام کثیف خود را تا ابد در لیست خائن ها و میهن فروشان و پشت به ملت کرده ثبت کرده است.
 امام هشتم شیعه ها                  
امام رضا سر پرست هشتم باورمندان شیعه که یکی از تازیان ویرانگر ایران بود. آخوند ها پس از مرگش هزاران شگفت کاری و معجزه به او نسبت داده اند. براستی تعجب آور، است وقتی خودش در زمان زنده بودن نتوانست تفاوت بین انگور خوب را از انگور زهر دار را تشخیص دهد  که خورد و مرد و  یا  خواهرش بنام معصومه که برای دیدن او از کوفه ویا مدینه می خواست به مشهد برود وقتی به قم میرسد بیمار می شود ، امام رضا  کوچک ترین اقدامی نتوانست برای نجات خواهرش انجام دهد و بالاخره خواهرش  مرد و همان جا به خاک سپرده شد. در اینجا سوالی وجود دارد ، امام رضا با عدم آگاهی که نسبت به  انگور داشت و ضعف و ناتوانی که  نسبت به نجات  خواهرش داشت چرا ملت ایران پس از مرگش  برای جسد او گنبد و بارگاه درست کرده و برای شفای درد  های خود از او شفا می خواهند.
برای روشن شدن راستی از دروغ پیشنهاد می کنم ده نفر کور و کر و لال و فلج شناخته شده را از چهار گوشه جهان را بیاورند و با بودن ناظران و گزارشگران جهانی به گردن آنها طناب بسته و سر دیگر طناب را به تمام ضریح امام رضا ببندند و آخوند ها هم بمدت یک روز ویا یک هفته و یا یک ماه آیت الکرسی و هر دعای دیگری که برای شفا افراد لازم می دانند بخوانند اگر افراد درمان شدند. شادمان می شویم که دانش پزشکی شکست خورده و ایران سرچشمه درمان درد های بی درمان است و باید همه مسلمان باورمند شویم و اگر دروغ از آب در آمد شادمان تر می شویم که گروهی گمراه و خرد باخته ایرانی بیدار شوند و دیگر گول این شیادان را نخورند. می دانید مشکل ما در کجا است.؟؟؟ زود باوری ایرانی ها و شیادی و رذالت و پستی دولتمردان انگلستان در ترویج اسلام و خرافات می باشد. برای استحکام بحث ارائه سندی لازم است.
داستان لورن خواهر زن تونی بلر نخست وزیر پیشین انگلستان
           درباره تونی بلر بطور مختصر بشرح زیر توجه نمائید.او دارای چهار فرزند است و همسر او باریستر( Barister ) است. باریستر قاضی است که از قاضی های معمولی مقام بالاتری دارد، همان طور که در فیلم ها دیده ایم کلاه گیس سرشان می گذارند و در دادگاه  حاظر می شوند. تونی بلر با داشتن چندین خانه که بنام خودش- همسرش و بچه هایش می باشد و  موجودی  بانکی چندین  میلیون  پندی ،جزو  یکی  از ثروتمندان انگلستان می باشد. خواهر زن تونی بلر بنام لورن طبق گفته خودش دراوایل سال 2011 میلادی برای شفای بیماری خود که دکتر ها نتوانسته بودند او را معالجه کنند به قم رفته از خواهر امام رضا بنام حضرت معصومه شفای خود را خواسته است و نذر کرده اگر شفا پیدا کند مسلمان می شود و طبق کلیپی ( clip)   که دیده ایم در سخنرانی که در ترکیه داشت گفت چون حضرت معصومه او را شفا داده مسلمان شده و  سه  بار تکبر گفت. بقول معروف عاقلان دانند کدام عقل  سلیمی است که این گفته را  باور کند این همان شیادی  انگلیس ها  است برای عوامفریبی تا ملت  ها را در خرافات  نگه  دارند  و بتوانند  منابع  و ثروت  آنها  را غارت کنند.  مثلی داریم که می گوید  تا  احمق در جهان فراون است مفلس در امان است.
داستان ساختن دانشگاه تهران
پرفسور حسابی که  براستی می  توان او  را پدر علم  فیزیک ایران نامید خاطرات خود را در مورد ساختن دانشگاه تهران را چنین تعریف می کند.
برای  رضا  شاه  طرح  تأسیس دانشگاه تهران  را شرح دادم،  پادشاه پرسید که چه بشود؟ عرض کردم به جای اینکه جوانان ما به فرنگ بروند در مملکت خودمان دکتر و مهندس آموزش می دهیم ، دوباره رضا شاه پرسید که چه بشود؟ پرفسور حسابی می گوید جاده ها و راه آهن را آلمان ها می سازند وقتی دانشگاه داشته باشیم مهندسین خودمان آنها  را خواهند ساخت. رضا شاه از این موضوع بسیار شادمان شد و گفت بروید طرحتان را بنویسید. به مجلس می گویم ضمن دادن رأی ، بودجه اش را هم تأمین کند. پرفسور حسابی از فرط  خوشحالی از  همان  شب  شروع  به نگارش طرح دانشگاه کرد  فردای آن روز به پرفسور حسابی خبر دادند مبلغ یکصد هزار تومان اعتبار ساختن دانشگاه تأمین شده است و رضا شاه فرموده اند هر چه زود تر کارتان را شروع کنید.  مبلغ یکصد هزار تومان صرف خرید زمین و ساختمان دانشگاه تهران شد. لازم به گفتن است  بدون تردید  دانشگاه تهران یکی از زیبا ترین و کامل ترین دانشگاه های خاور میانه است. این است گوشه ای از اندیشه والای رضا شاه که نامش جاوید باد. ولی در زمان رژیم اشغالگر تازی پرست ، دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی آریا مهر همراه با دبستانهای خراسان و سایر استانها مانند دبیرستان مروی تهران که بعد از دارالفنون در زمان رضا شاه ساخته شده است.  در اوایل  سال 1390خورشیدی  شروع به  ویرانی آن کرده اند .  ملاحظه می کنید تفاوت از کجا تا به کجاست. به  امید  بیداری  و آگاهی  ملت  ایران.