به پادشاهی رسیدن
رضا شاه از زبان اسناد
از زمانی که کوروش در سال 546 قبل از میلاد خود را شاه پر شیا ( ایران ) اعلام
کرد تا به امروز طبیعت حکومت سلطنتی تغیر زیادی نکرده است. تداوم این نظام ، هم
بوسیله توارث و هم توسط کسانی که اراده و توانائی تحصیل قدرت را داشته اند حفظ شده
است. بنا بر این وقتی در سال 1304
خورشیدی برابر با 1925 میلادی آخرین سلطان
قاجار تخت پادشاهی را ترک کرد. این امری سنتی بود که مجلس شورایملی از رضا خان
سردار سپه که مقتدر ترین مرد آن روز بود.
به خواهد به تخت سلطنت بنشیند. لذا مهم نبود که او در خانواده ای که بطور
کامل خارج از نظام پادشاهی بود بدنیا آمده ا ست. مهم این است راه خود را بسوی ترقی
شرافتمندانه پیموده بود.
تولد و دوران کودکی رضا شاه
رضا شاه در سال 1257 خورشیدی برابر با 1878 میلادی در کوهپایه های مرتفع کوه
های مازندران بنام آلاشت بدنیا آمد. پدر و پدر بزرگ او در ارتش قدیم ایران درجه
افسری داشتند. زمانی که رضا شاه در سنین کودکی بود مدرسه ای در دهکده آلاشت وجود نداشت که رضا شاه به تحصیل به پردازد. ولی
بعداً با سواد آموزی توانست بخواند و بنویسد. شاید در آن مقطع زمان 10 در صد ملت ایران با سواد بودند. مدرسه در دهکده آلاشت در سال 1310 خورشیدی برابر
با 1931 میلادی توسط رضا شاه در آن دهکده ساخته شد. رضا شاه زبان ترکی استانبولی را بخوبی می توانست صحبت
کند چنانچه در سفر به ترکیه با آتا ترک ( پدر ترک ) ترکی صحبت می کرد و آن ها که می گویند رضا شاه بیسواد بود. افترا
و تهمت است. مانند تهمت های بسیار زیاد دیگر. رضا شاه در سن 14 سالگی به بریگاد
قزاق که تحت فرماندهی افسران روس بود وارد شد و درجه به درجه خود را بالا کشید تا
به درجه افسری رسید. افسران ایرانی در
بریگاد قزاق تمایل چندانی به همکاری و همراهی با رفقای بلشویک ارتش سرخ تازه تأسیس
شده شوروی نداشتند. بیرون آمدند و تحت فرماندهی رضا خان ( رضا شاه بعد ) بریگاد قزاق را تشکیل
دادند. بریگاد قزاق در آن دوران تنها
نیروی تعلیم دیده و جنگی ایران بود و حدود 3000 نفر نیرو داشت.
دنیس رایت سفیر انگلس در ایران در
کتاب خاطراتش که قسمتی را به خاطرات آیرون ساید اختصاص داده است. می گوید
تشکیل بریگاد قزاق به فرمانده ای رضا خان سبب اخراج روس ها از ایران شده است.
سال 1299 یا سال سر نوشت
انگلیس ها در اواخر سال 1920 میلادی برابر با 1299 خورشیدی
آماده بیرون بردن نیرو هایشان از شمال ایران می شوند. علت اینکه انگلیس ها نیرو های خود را از بندر انزلی ( بندر پهلوی
بعد ) بیرون می خواستند بردند این بود. در
اواسط فروردین 1299 خورشیدی دنیکن ( ِDenikin ) دریا سالار روسیه تزاری که در جنگ با بلشویک ها در داخل روسیه شکست
خورده بود فرار کرد و با ناوگان جنگی خود به ساحل ایران نزدیک بندر انزلی آمد.
افراد او اجازه خواستند که به ایران وارد شوند. دولت ایران در خواست آنها را موکول
به تسلیم اسلحه و مهمات آن ها نمود. سر انجام دنیکن در 24 فروردین 1299 در ساحل
انزلی پناه جسته و فرمانده نیرو های انگلیس در شمالNor.Per.Force معروف به N.P.F دنیکن و کشتی ها و افراد را تحت نظر گرفتند.
تعداد فراریان قفقاز به ایران به چندین هزار نفر می رسید و دلیل ظاهری آن ها بلشویک
شدن روسیه بود. در بین پناه جویان عده بسیار زیادی عوامل بلشویک ها بودند که در
گیلان و آذربایجان پراکنده شدند و تبلیغ مرام کمونیستی و اغتشاش را شروع کردند. دولت جدید روسیه در زمان لنین و
تروتسکی در روز 28 اردیبهشت 1299 با دوازده کشتی جنگی بندر انزلی را که محل توقف و
استحکامات قوای انگلیس بود را به توپ بستند. و خسارات زیادی به دسته های ارتش
انگلیس وارد کردند و خواهان کشتی ها و مهمات دنیکن و افراد بلشویک پناهنده به
ایران شدند. هم چنین خواهان تخلیه نیروی انگلیس از خاک ایران شدند. عاقبت نیروی
انگلیس و بریگاد قزاق ،گیلان را تخلیه
کرده به منجیل و قزوین عقب نشینی کردند. ملک الشعرای بهار می نویسد احمد شاه یک هفته قبل از این واقعه با نورمن سفیر جدید
انگلیس از اروپا وارد ایران شده بود. در اسناد آمده است چون رضا خان در میان
افسران قزاق از همه شایسته تر و مردی بود با انظباط کامل ، با اراده و با تمایلات میهن پرستانه شدید. ژنرال سر ادموند
آیرون ساید علاقمند بود رضا خان
به فرماندهی نظامی بریگا د منصوب شود.
خوانندگان گرامی و آن ها که خواهان
کشف واقعیت ها هستند تقاضا دارم از این به
بعد را با د ید تحقیقی بیشتری مطالعه کنید.
برای اینکه بحث از ملات استدلال و پی محکمی برخوردار باشد مجبورم قدری به
گذشته نه چندان دور برویم تا بتوانیم داوری صحیح کنیم. زیرا متأسفانه تاریخ و کتاب
هائی که در مورد رضا شاه موجود است. توسط افراد متعصب و مغرض نوشته شده است.
رزم های رضا خان برای حفظ تمامیت ارضی
ایران
بعلت نفوذ استعمار گران روس و انگلیس در تمام طبقات و ارکان ایران و از همه مهمتر
ضعف و ناتوانی دستگاه حاکمه و هرج و مرج و نابسامانی در ایران موجبات سر کشی و
گردن فرازی قلدران و قدرتمندان محلی را فراهم ساخت. مانند کلنل محمد تقی خان پسیان
در خراسان که داعیه رئیس جمهوری داشت. میرزا کوچک خان جنگلی گیلان و مازندران رادر
اختیار داشت و خود را رئیس جمهور شوروی ایران می دانست. اسماعیل سمیتقو در غرب
آذربایجان. دوست محمد خان بلوچ خود را فرمانفرمای سیستان و بلوچستان می دانست. شیخ
خزعل در خوزستان ملوک الطوایفی به راه انداخته بود.کمتر قافله ای می توانست از
شهری به شهر دیگر برود بدون این که مورد تجاوز قرار نگیرد. و خیلی موارد دیگر. از
آن جا که نمی خواهم برای رضا خان فتح نامه بنویسم از بین همه رزم ها فقط به نبرد
با میرزا کوچک خان جنگلی
می پردازم که در مسیر بحث است.
ماجرای میرزا کوچک خان و همکاری او با
روس ها
باعث تأسف است هر زمان که ایران دچار مشکلات اجتماعی و ضعف مدیریت می شود افرادی بجای همکاری و همیاری با مسئولین مملکت مشکل
ساز می شوند و ایجاد درد سر می کنند. یکی از آن ها میرزا کوچک خان جنگلی بود.
یکی از خصوصیات میرزا کوچک خان اعتقادات شدید مذهبی او بود. میرزا کوچک جنگلی
همه کارها ی خود را با دعا و نماز و استخاره انجام می داد. یک روز را صرف نماز و
دعا و عبادت کرد و بعد در مورد همکاری با بلشویک ها استخاره کرد چون خوب آمد
تصمیم به همکاری با بلشویک ها گرفت و در پائیز سال 1298 خورشیدی برابر با
1919 میلادی محرمانه از راه دریا به آران ( آذربایجان شوروی ) رفت و درشهر لارکانا ( Larkana
) با مقامات آن جا برای اقدامات بعدی مذاکراتی صورت داد و تقاضای
کمک کرد. روس ها به این فرد عقب مانده و خائن پشت بملت کرده قول دادند یک نیروی
6000 نفری و کشتی و اسلحه و سایر وسایل جنگی در اختیار او قرار دهند.
این خائن نوکر اجنبی با پشتیبانی روس ها دولت جمهوری گیلان را تشکیل داد و نام
ارتش خود را قشون سرخ گذاشت. اسکناس و تمبر های مخصوص جمهوری گیلان را که قبلاً در
روسیه چاپ و آماده شده بود را منتشر کرد. یکی از همکاران خائن او سید جعفر محسنی است که در بعضی اسناد با نام سید
جعفر جواد اف که همان سید جعفر پیشه وری خائن است را بدین جهت آوردم که بدانیم این
خائن کمونیست تعلیم دیده که کمیسر خارجه میرزا کوچک جنگلی بود پس از عدم کامیابی در جدا کردن گیلان
از ایران در سال 1299 خورشیدی یک بار دیگر در 25 سال بعد با نام جعفر پیشه وری
حکومت کمونیستی در آذربایجان تشکیل داد و این بار کوشش کرد استان آذر بایجان را
جزو شوروی کند ولی با همت محمد رضا شاه پهلوی باز موفق نشد.
رضا خان ( رضا شاه بعد ) بخوبی درک کرده بود هر چه زود تر باید میرزا کوچک
جنگلی را سرکوب نماید و پایگاه بلشویک ها را که توسط میرزا کوچک جنگلی در شمال
ایران درست شده است را از بین ببرد زیرا رضا خان ( رضا شاه بعد ) معتقد بود هر قدر
تأخیر شود بلشویک ها وقتی از گرفتاری های داخلی روسیه خلاص شوند و به کمک میرزا کوچک جنگلی و حکومت
او بیایند دیگر شکست و بیرون راندن آنها
غیر ممکن می شود و نه تنها تمام شمال
ایران جزو جماهیر شوروی خواهد
شد بلکه آن ها
می توانند به تهران حمله کرده پایتخت را تصرف کنند. به این جهت اولین لشگر کشی رضا
خان سردار سپه جنگ با میرزا کوچک جنگلی بود.
کشته شدن میرزا کوچک جنگلی
پس از شکست میرزا کوچک جنگلی عده ای از همکاران میرزا به روسیه فرار کردند و
میرزا کوچک وطن فروش به جنگل پناه برد و در آن جا با یک آلمانی بنام گائوک که او
را هوشنگ صدا می کردند در دهم آذر ماه 1300 بطرف خلخال رفت ولی پیش از اینکه به خلخال برسد روز سه شنبه 11
بهمن 1300 در گردنه گیلوان طالش دچار سرما
و برف و بوران شد و با یک دنیا بد نامی و خیانت به ایران و ایرانی بدرود حیات
گفت. روز بعد یکی از اهالی به نام نقره
خان سر آن عقب مانده گول خورده و سرگردان را با داس برید و دست طبیعت او را بسزای
اعمالش رساند. و قائله گیلان پایان یافت.
ژنرال سر ادموند
آیرون ساید کیست ؟
در باره آیرون ساید و مأموریت او در تاریخ ایران تاریخ نگاران و پژوهشگران بر
داشت های گوناگون داشته اند. و هر یک حضور او را در ایران به نحوی توضیح داده اند.
آیرون ساید با اینتلجنس سرویس انگلیس ها در تماس بوده است. اقامت چهار ماه و
نیم آیرون ساید در ایران تأثیر فوق العاده در سر نوشت و زندگی ایرانیان گذاشت.
وظیفه اصلی آیرون ساید بیرون کردن افسران روسی از ایران بلا گرفته بود. بخصوص رئیس
آنان بنام استارو سلسکی که مورد پشتیبانی شخص احمد شاه بود. آیرون ساید با سابقه
چندین ساله در زمینه های جاسوسی و اطلاعاتی بخوبی می دانست که ارزش جمع آوری
اطلاعات و هم چنین فعالیت های جاسوسی در هر مبارزه ای نه تنها بیشتر از ارزش تعداد
سپاهی و ابزار های جنگی آنها است بلکه اصولاً یک برنامه جنگی، بدون داشتن و به کار
بردن روش های اطلاعاتی طرحی ناقص است. بهمین
جهت اولین کاری که در ایران انجام داد این بود که گروه بی سیم خود را مأمور
استراق سمع مخابرات استاور سلسکی فرمانده قزاق های اعزامی در جبهه گیلان کرد.
واحدی که مأمور استراق سمع شد به وسائل کامل مجهز بود و رئیس آن ستوانی بود که
روسی را خوب می د انست و در کار رمز های روسی و تغیر پیام ها تخصص داشت.
روز 22 مهر 1299 برابر با 14 اکتبر
1920 دستگاه جاسوسی وی اطلاع داد که به
زودی قزاق های استارو سلسکی قصد حمله به گیلان را دارد استارو سلسکی تصمیم گرفت به
غازیان حمله کند. از آن جا که شرح این حمله مفصل و از حوصله این مقاله خارج است
فقط شرح می دهم که ژنرال سر ادموند آیرون ساید انگلیسی با استفاده از دستگاه
جاسوسی و استراق سمع و تغیر پیام ها کاری کرد که استارو سلسکی از متجاسرین روسی
شکست خورد و آبروی او بر باد رفت. نقشه دیگر آیرون ساید این بود که قزاق های شکست
خورده استارو سلسکی که رضاخان و بریگاد او هم جزو آن ها بودند در قزوین بمانند تا
بعداً زمینه اخراج افسران روسی و فرمانده آنها را فراهم کند. لذا نورمن سفیر انگلیس در تهران
ضمن تماس با احمد شاه می خواست که قزاق ها در قزوین بمانند و تحت نظر افسران
انگلیسی باشند. و خواسته دیگر که خیلی مهم بود بر کناری استاور سلسکی روسی بود.
احمد شاه یک روز مهلت خواست و در مورد خواسته های نورمن چنین تصمیم گرفت
1- با ماندن قزاق های شکست خورده در قزوین موافقت کرد
2- سپهدار نخست وزیر فرمان بر کناری
استاور سلسکی را به او ابلاغ خواهد کرد
3- احمد شاه در مورد اخراج استاور سلسکی دو خواسته داشت.
الف: مقرری ماهیانه 15 هزار تومانی او ادامه یابد.
ب: به او اجازه داده شود 6 ماه به اروپا برود زیرا از زندگی
یکنواخت در تهران خسته شده بود.
علت آمدن قوای رضا خان سردار سپه از قزوین به تهران
در خرداد 1299 ایران در حال تجزیه شدن بود. دولت وثوق الدوله بی نهایت ضعف شده
بود و افکار کمونیستی بین مردم در حال توسعه بود. مردم همه
وحشت کرده بودند و عده ای هم بفکر کودتا برعلیه احمد شاه افتادند.
ملک الشعرای بهار که خود شاهد اوضاع بود می نویسد در این گیر و دار و بی
تکلیفی آخوند سید حسن مدرس به خیال کودتا و بدست گرفتن قدرت و برقراری حکومت اسلامی افتاد. هم چنین سالار جنگ در
ورامین مقداری تفنگ و عده ای تفنگچی دور
خود جمع کرد و قرار بود از اصفهان نیز عده ای از افراد مسلح آمده به مشارالیه ملحق شوند و بقراری که می
گفتند قصد کودتا و گرفتن تهران را داشتند.
رضا خان سردار سپه بیش از این نمی
توانست ساکت بنشیند و ناظر متلاشی شدن ایران باشد. بخصوص که متوجه می شود افسران
روسی در حال جلب همکاری عده ای از قزاق های ایرانی هستند که در موقع مناسب و به بهانه حفظ و حمایت از جان شاه
پایتخت را در تسلط خود در آورند و برعلیه احمد شاه کودتا کنند. متأسفانه احمد شاه به هیچ وجه حاضر نبود
بر علیه فرمانده روسی ( استارو سلسکی ) عملی انجام دهد. شاید یکی از دلایل اصلی
این بود که کلنل استارو سلسکی مبالغ قابل ملاحظه ای از بودجه قزاق را برداشته و به
شاه رشوه می داد. از طرفی در پایان سال 1920 میلادی برابر با 1299 خورشیدی حکومت
شوروی در زمان ( لنین و تروتسکی ) پیشنهاد قرار دادی را نمود که به روسیه این حق
را می داد که در صورت احساس خطر و تهدید خاک ایران بتواند قوای نظامی به ایران اعزام
دارد. بهمین دلیل بود که قوای انگلیس علاقه داشت هر چه زودتر ایران را ترک کند تا
بهانه ای به روس ها داده نشود.
وقتی ژنرال ادموند آیرون ساید به احمد شاه اطلاع داد انگلیس ها بزودی ایران را
تخلیه خواهند کرد احمد شاه وحشت کرد و می ترسید بلشویک ها او و خانواده اش را
مانند خانواده تزار ها قتل عام کنند.
همان طور که ملاحظه فرموده اید ایران براستی در لبه پرتگاه قرار گرفته بود
شیرازه مملکت از هم گسیخته و بلشویک های جاسوس که بعنوان پناهنده به ایران آمده
بودند در صدد تسخیر تهران و بر کناری احمد شاه بودند و هر کسی می خواست از این بازار آشفته برای خود قبائی تهیه کند
مانند آخوند سید حسن مدرس.
ژنرال سر ادموند آیرون ساید در خاطرات خود می نویسد. نگرانیم این بود که آیا
ایران پس از ترک قوای ما ( یعنی انگلیس ها ) باز هم خواهد توانست استقلالش را حفظ
کند ؟
در این شرایط سخت و بحرانی رضا خان بیش از این نمی توانست ساکت و تماشا چی
باشد. لذا با قوای بریگاد قزاق تحت فرماندهیش که تنها نیروی موثر نظامی کشور را در
دست داشت برای حفظ استقلال ایران و برقراری امنیت از قزوین بسوی تهران حرکت کرد
فقط برای سرکوبی خائن ها و یاغیان که
ایران را به خطر انداخته بودند.
جالب است وقتی قزاقان بریگاد تحت فرماندهی رضا خان در تهران مشغول بر قراری
امنیت بودند حدود 200 نفر بلشویک های روسی زندانی در تهران بتصور اینکه بلشویک های
روسیه برای فتح تهران آمده اند از داخل زندان فریاد می زدند ( زنده باد روسیه-
زنده باد بلشویک )
نکته ای که باید به آن توجه داشت این
است که رضا خان هرگز وسوسه سلطنت و حکومت در سر نداشت فقط بفکر نجات ایران بود و
براستی ایران را از حلقوم روسیه که لنین و
تروتسکی آن را در گلوی خود احساس می کردند نجات داد و به همین دلیل ناجی ایران
نامیده شد. حیف است این همه ایران دوستی را ما فراموش کنیم و همراه عده ای وطن
فروش اقدام شجاعانه او را با لغت کودتا زشت و بی اعتبار کنیم.
وقتی قوای بریگاد قزاق توانستند امنیت را در تهران برقرار کنند به فرمان احمد
شاه از محل خزانه دولت بمدت یک هفته هر شب به بریگاد قزاق پلو خورشت می دادند. و
از طرف احمد شاه رضا خان به لقب سردار سپه مفتخر شد.
روز چهارم اسفند 1299 خورشیدی یک روز بعد از ورود بریگاد قزاق به فرماندهی رضا
خان احمد شاه به رئیس شهربانی دستور داد پاسبان ها و ژندارم ها با قوای بریگاد
قزاق همکاری کنند و بدستورات آنها گوش دهند. چون کمونیست ها و بلشویک ها در تهران
وجود داشتند. بدستور رضا خان برای امنیت جلو عمارات مهم - کلانتری ها و دروازه های
شهر قزاق گذاشتند تا ورود و خروج
مردم کنترل شود. هم چنین افراد معروف
وابسته به روس و انگلیس هم باز داشت و
زندانی شدند.
برای رد تهمت و افترای آنها که می
گویند رضا خان را انگلیس ها آوردند. ارائه سندی لازم است. آقای دکتر شیخ الاسلامی استاد تاریخ
دانشگاه تهران جریان ملاقات نورمن سفیر انگلیس و رضا خان را در دومین روز بر قراری امنیت در تهران را چنین تعریف می
کند.
نورمن از رضا خان در مورد فرمانفرما و
پسرش فیروز میرزا معروف به ( نصرت الدوله
) که زندانی بودند سوال می کند. رضا خان نسبت به شخص فرمانفرما حسن نظر داشته ولی از پسرش فیروز میرزا ( نصرت
الدوله ) به علت ارتباط نزدیک و نوکر منشانه او با سفارت انگلیس و پول گرفتن او از
انگلیس ها در قضیه قرارداد 1919 قلباً متنفر بود و او را خائن می دانست. لذا در
مورد آزاد کردن فیروز میرزا جوابی نمی دهد
فقط شانه هایش را بالا می اندازد. دوباره نورمن توسط مترجم از رضا خان می خواهد هر
چه زود تر فیروز میرزا ( نصرت الدوله ) آزاد شود.
این بار رضا خان با عصبانیت و با قیافه گرفته ائی گفت چه دلیلی دارد که
نصرت الدوله باید زود تر از دیگران آزاد شود ؟ نورمن جواب داد برای اینکه
شاهزاده دارای نشانی از دولت انگلستان است و ما موظف هستیم که به هرحال از ایشان
حمایت کنیم. رضا خان با لحنی تند تر و
عصبانی تر جواب داد این نشد دلیل. بروید و نشانتان را از او پس بگیرید. آن روز
نورمن سفیر انگلیس در ایران متوجه این موضوع شد که تحمیل اراده سفارت به این نظامی
یک د نده کار مشکلی است و رضا خان سردار سپه با آن گروه از سیاستمداران که اوامر دولت فخیمه را همیشه مثل وحی اللهی تلقی
می کردند زمین تا آسمان فرق دارد. ( مأخذ کتاب شگفتی های زندگی رضا شاه به قلم
دکتر مصطفی الموتی )
البته در مورد شخصیت والا و میهن
پرستی رضا شاه گفتنی بسیار است. منتهی قدری انصاف و وجدان لازم است. لذا چطور می توانیم آنچه رضا خان بطریقی که شرح
داده شد را کودتا نامید. لغت کودتا و دیکتاتور
را برای اولین بار محمد مصدق قاجار
تبار برای رضا شاه بکار برد. بعد از او
دیگران طوطی وار و بدون مطالعه تا امروز تکرار کرده اند. در فرهنگ لغات، کودتا چنین تعریف شده است. توطئه و قیام ناگهانی عده
ای از سپاهیان یک کشور و یا گروهی برای بر
انداختن حکومت یا تغیر رژیم دادن. مانند
کودتای عبدالکریم قاسم در عراق که ملک
فیصل پادشاه عراق و خانواده او را قتل
العام کردند و رژیم جمهوری اعلام کردند. و یا در ایران عزیزمان در کودتای آخوندی
به رهبری خمینی گجستک در 22 بهمن 57 در
پشت بام مدرسه علوی از تیر باران امیران ارتش جوی خون راه انداختند و حکومت را در
دست گرفتند و پادشاهی را به جمهوری تبدیل کردند و هنوز کشتار و مصادره اموال مردم
ادامه دارد.
نتیجه گیری:
پس از بر قراری امنیت سید ضیاء الدین طبا طبائی از طرف احمد شاه نخست وزیر شد.
سید ضیاء در کابینه خود رضا خان را بعنوان
وزیر جنگ انتخاب کرد..
توجه شود: پس از یک دوره نا آرامی چهار ساله از 1300 تا 1304 خورشیدی
برابر با (1921 تا 1925 ) میلادی. آخرین پادشاه سلسله قاجار احمد شاه که جوانی بود راحت طلب ، بدون علاقه به مملکت ، ، عاشق
جمع آوری پول ، بدون عاطفه، عیاش که یک
ساعت عیش قمار خانه های مونت کارلو و سواحل دریای مدیترانه را بر سلطنت و سعادت
ایران ترجیح می داد و از همه مهمتر بدون احساس مسئولیت نسبت به امور مملکت به
مسافرت های طولانی به اروپا می رفت. سبب شد مجلس شورایملی او را از سلطنت بر کنار
کند. نه رضا خان سردار سپه
لذا در روز نهم آبان ماه 1304 طرح انقراض سلسله قاجار در مجلس شورایملی به رأی
گذاشته شد که با 80 رأی موافق و 4 رأی مخالف به تصویب رسید. آ
توجه شود: آرای مخالف را محمد مصدق – آخوند
سید حسن مدرس -
تقی زاده و حسین علاء داده بودند.
به این ترتیب عمر سلسله ای که در عرض 146 سال جز فقر و بد بختی ، نفوذ و
دخالت آخوند ها و انگلیس ها در تمام امور مملکت و توسعه خرافات در جامعه و عقب
ماندگی ایران از کاروان ترقی اروپا و از
همه بدتر بی لیاقتی سلاطین قاجار که حاضر بودند در مقابل دریافت پول هر چه از ایران را می توانند حراج کنند و یا به
گرو بگذارند حاصل دیگری برای ایران نداشت به پایان رسید
مجلس موسسان و شروع سلطنت رضا شاه پهلوی
روز یک شنبه 5 آذر ماه 1304 خورشیدی اولین مجلس موسسان مشروطیت ایران در تهران
تشکیل شد. جلسات خصوصی مجلس از 15 تا 22 آذر ماه بطول انجامید. لذا ساعت 7 بعد از
ظهر 21 آذر 1304 خورشیدی مجلس موسسان با اکثریت 257 رأی از 260 نفر حاضر اصول 36 –
37 – 38 – 40 متمم قانون اساسی را اصلاح و سلطنت را به خاندان پهلوی تفویض کرد.
باز لازم می دانم برای آندسته از افراد تحصیل کرده تو خالی پر مدعا بگویم مجلس
موسسان سلطنت را به خاندان پهلوی تفویض کرد.
سخن پایانی
بررسی های تاریخ کشور ما نشان می دهد
رضا شاه و محمد رضا شاه به سازندگی کشور و
تأمین رفاه و سلامت مردم و تحصیل افتخار و سربلندی برای ایران و ایرانی همت کرده
اند.
عجبا همان تاریخ نشان می دهد که با هیچ
پادشاه و شخصیتی هم چو آن دو خدمت گذاران چه از سوی بیگانه و خودی دشمنی و
ستیزه جوئی نشده است. موقعیت ایران در زمان سلسله قاجار و زمان پادشاهان پهلوی و
موقعیت امروز ایران در زمان رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را بررسی کردیم. از من سند
ارائه دادن بود و از شما داوری نمودن. سوال در این است آیا می توان رابطه مشخص بین
خدمات آن دو پادشاه پهلوی و این دشمنی ها - اهانت ها - تحقیر ها و پهلوی ستیزی ها
که هنوز هم ادامه دارد را پیدا نمود. آری
می توان پیدا نمود. قویاً بموجب اسناد می گویم سه گروه ویرانگر ایران را عامل این پهلوی ستیزی
می دانم که عبارت اند از گروه آخوند ها- گروه جبهه ضد ملی ها و مصدقی ها و گروه
توده ای های بیوطن بچه استالینی.
به امید بیداری و آگاهی ملت بی یار و یاور ایران
محمد مجزا