۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

نهضت  آزادی  یا سوپر مارکت سیاسی  را بیشتر بشناسیم
ضمن مطالعه تیر ماه نشریه آزادی به مقاله ای از دوست دیرینم  زنده یاد سیاوش بشیری که او را می توان یکی از مبارزان راستین  علیه رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی نامید  برخوردم که حدود 32 سال پیش با نوشتن چندین جلد کتاب های بسیار ارزنده  و مقالات متعدد و افشاگری های خود لرزه بر پیکر رژیم اشغالگر و دد منش جمهوری اسلامی انداخت.  در فرانسه بدست مأموران  جمهوری اسلامی   مسموم  و  به ابدیت پیوست. لذا برای اینکه یادی از او کرده باشم  عین  مقاله اش را  در
وبلاگم حضورتان  پیشکش می شود تا  بدینوسیله خاطره و یاد  او را گرامی داریم.
نهضت آزادی ایران اگر چه در اردیبهشت سال 1340 خورشیدی توسط آیت الله طالقانی- رحیم عطائی- مهندس مهدی بازرگان و ید الله سحابی هم زمان با روی کار آمدن دولت  پرزیدنت جان . اف . کندی از حزب دمکرات آمریکا تأسیس شد. اما بخاطر نقش مهدی بازرگان در ایجاد و فعالیت بیشتر بنام او شناخته شده است. به این ترتیب نام نهضت آزادی و نام مهندس مهدی بازرگان، مترادف هم در باور افکار عمومی نشسته است. بسیاری از گروه های افراطی اسلامی ، مارکسیستی، تروریستی و آشوبگر به شرحی که خواهیم دید از بطن این سازمان متولد شده و تاریخ را به بهمن 1357 پیوند داده اند.  تولد این گروه ها و اقدامات مسلحانه آن ها علیه رژیم شاه بوده است نه  رژیم اشغالگر و دد منش جمهوری اسلامی. در میان همه احزاب و گروه ها و دستجات سیاسی که پس از شهریور 1320 خورشیدی و تا زمان انقلاب 1357 درعرصه سیاست ایران به فعالیت پرداختند نهضت آزادی ایران را می توان بعنوان قشری ترین و بی مسئولیت ترین آنها معرفی کرد. در بد ترین شکل می توان از آن بعنوان یک منجلاب و یا بهتر است از آن  به عنوان یک سوپر مارکت سیاسی یاد کرد.
حزب توده ایران  اگر نسبت به ایران مسئولیتی نداشت حداقل جوابگوی کرملین بود. فدائیان اسلام  در چارچوب واپسگرائی شدید خود به مجوز های شرعی و فتوای علمای اسلام متکی بودند. جبهه ملی ها  اگر نه این بود و نه آن حد اقل بخاطر شخصیت های درجه اولی که داشت مسئولیتی برای  حفظ شخصیت فردی خود قائل بود. اما نهضت آزادی ایران از بدو تشکیل تا امروز پیوسته بعنوان عاملی مخا لف خوان، تنها تحت تأثیر جریان های روز قرار داشته و در سوپر مارکت خود همه نوع مبارز درجه سومی را با هر نوع گرد آورده است. ویژگی مشترک همه این ها با همه اختلاف های اصولی و اساسی که با هم داشته اند در مخالفت با پهلوی ها ( رضا شاه و محمد رضا شاه )  خلاصه شده است.
نهضت آزادی ایران، انترناسیونالیزم اسلام را فریاد می کرد و در همان حال ادعای ملی گرائی داشت. ولی آشکارا یک تاریخ 2500 ساله را نفی می کرد. با آیه های قرآن بحث می کرد ولی از مارکسیسم نتیجه گیری به عمل می آورد. بازاری ها را از فساد دولتمردان رژیم شاه بر حذر می داشت ولی در رأس هرم تشکیلاتی خود فساد فردی را بر گزیده بود. شب ها قرآن می خواند و روز ها چریک مسلح می پروراند. برای جبهه ملی و سران  آن فریاد زنده باد می کشید اما لحظه ای حاضر به همکاری با آن ها نبود. با شریعتمداری بیعت می کرد و چون باد به پرچم خمینی می خورد، مرجعیت تقلید را در او می یافت. بیعت تازه که  اعتبارش را از دست  می داد  پشت  جنازه  شریعتمداری قرار می گرفت. ظاهراً با کمونیستم مخالف بود اما اگر لازم می شد با کمی تخفیف مارکسیست ها قهرمان مسلمان معرفی می شدند و برای این که همه این کار ها را بشود انجام داد نا گزیر دو روئی ، تقلب، نیرنگ، جعل، شایعه سازی، ریا، تخریب مبانی اخلاقی، جو سازی و خیانت از عوامل ضروری و لازم به حساب می آمدند و این همه تنها  از دست کس یا کسانی ساخته بود که می توانستند با فرمولهای ترمودینامیک وجود خدا را ثابت کنند.
نگاهی به آنچه نهضت آزادی ایران بعنوان تاریخچه بیست ساله خود نوشته و تحت عنوان یاد نامه بیستمین سالگرد نهضت آزادی ایران چاپ و منتشر ساخته می تواند ابعاد این سوپر مارکت سیاسی را  بهتر بشناساند.
مطالبی که بدنبال می آید ازچاپ دوم این کتاب که در بهار سال 1362 خورشیدی از سوی دفتر نهضت آزادی ایران انتشار یافته نقل می شود.
تأسیس نهضت آزادی ایران بعنوان یک تشکل سیاسی اسلامی در 25 اردیبهشت ماه 1340 رسماً اعلام گردید. از جمله موسس آن مرحوم طالقانی، رحیم عطائی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی هستند، اما نهضت آزادی تنها یک تشکل سیاسی، اسلامی نیست بلکه نهضت آزادی یک جریان سیاسی اسلامی اصیل است که از شهریور1320ببعد در ایران بوجود آمد. در فاصله سال های 1320 تا 1332 قسمت اعظم کوشش ها و تلاش ها در زمینه بیان و آشکار ساختن  مسائل ایدئولوژیک و روشن کردن خط اصیل اسلامی از گرایشات انحرافی و خرفات و ضمناً تربیت عناصر مسلمان و متعهد و با ایمان متمرکز بوده است . مجموعه  حرکت  های سیاسی در این  دوره که  بتدریج  رشد کردند سه حرکت عمده می باشند. 1- حرکت مارکسیستی 2- حرکت ملی 3- حرکت اسلامی است. شهریور 1320 نقطه آغاز جدیدی است از حرکت اسلامی. در این حرکت دو جریان عمده و اساسی مشخص دیده می شود. جریان اول حرکتی است که در میان دانشجویان، دانشگاهیان،    تحصیل کرده های مسلمان بروز کرد. مهندس بازرگان و دکتر سحابی هر دو استاد دانشگاه پرچمدار این جریان در حرکت اسلامی بوده اند. این جریان در حرکت اسلامی است که دین را به دانشگاه و سیاست را به مسجد برد. بروز و ظهور سازمان یافته این جریان اسلامی ولو بصورت پراکنده عبارتند از: انجمن های اسلامی دانشجویان و بعد ها انجمن های اسلامی مهندسین، پزشکان و معلمین و غیرو. نهضت خدا پرستان سوسیالیست، کانون اسلام و انجمن تبلیغات اسلامی. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و تأسیس نهضت مقاومت ملی این جریان بسرعت گسترش یافت. جریان دوم حرکتی بود که از حوزه علمیه قم در میان برخی از مدرسین و طلبه های جوان حوزه های علمیه ظاهر شد. نمونه و سمبل سازمان یافته این جریان فدائیان اسلام و رهبر آن نواب صفوی و یارانش می باشد. جریان اول بعد از کودتای 28 مرداد با تأسیس نهضت مقاومت ملی در مرکز فعالیت های سیاسی قرار گرفت. که بعد از 8 سال مبارزه در سال 50 شیوه مبارزات علنی را انتخاب کرد و نهضت آزادی را بوجد آورد. تشکل های اسلامی از قبیل حزب  مردم  ایران، جاما  و  جنبش مسلمانان مبارز از  همین  جریان  اسلامی نشأت گرفته اند. مجاهدین خلق نیز مولود همین جریان اسلامی هستند. اولین گروه تشکل دهنده مجاهدین خلق،  حنیف نژاد ها و سعید محسن ها و ناصر صادق ها و رضائی ها اعضای فعال نهضت آزادی ایران بودند. هیئت نهضت آزادی ایران روز 21 اردیبهشت سال 1340 طی نامه ای به محمد مصدق پشتیبانی و راهنمائی وی را طلب کرد و محمد مصدق هم در 25 اردیبهشت 1340 تبریکات خود را تقدیم می کند.
سخنرانی مهدی بازرگان بمناسبت اعلام رسمی نهضت آزادی ایران
در مراسم اعلام رسمی نهضت آزادی ایران مهدی بازرگان در منزل صادق فیروز آبادی سخنانی ایراد کرد که قسمت هائی از آن را از کتاب صفحاتی از تاریخ معاصر ایران جلد اول از انتشارات دفتر نهضت آزادی ایران به شرح زیر است.
از خوانندگان  گرامی  خواهشمند  است  به  سخنرانی   مهدی   بازرگان  توجه  بیشتری مبذول دارید:
2500  سال کنار نشستیم و اختیار را رها کردیم. حسابمان را کف دستمان گذاردند. دائماً گرفتاری، خرابی، چپاول تا پشت دروازه های شهر، نا امنی، عقب افتادگی و بردگی. اگر ما خرابی ها را درست نکنیم، اگر جبران غفلت یا خیانت پدران و خود را ننمائیم و لکه های ننگ را از دامن  ایران  نزدائیم   پس  چه کسی این کار  را بکند ؟ معنی خدمت و فدا کاری چیست. مملکت صاحب و مسئولی غیر از ما ندارد. نهضت آزادی ایران به هیچ وجه من الوجود در صدد ایجاد دکانی در مقابل جبهه ملی ایران نیست. بنده بطور خلاصه باید عرض کنم ما مسلمان، ایرانی و تابع قانون اساسی  هستیم. مسلمانیم ، نه به این معنی که یگانه وظیفه خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی منباب وظیفه ملی و فریضه دینی بوده ، دین را از سیاست جدا نمی دانیم. ایرانی هستیم ولی نمی گوئیم که هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران دوستی و ملی بودن ما ملزم با تعصب نژادی نیست.
سید محمود طالقانی موسوم به آیت الله سرخ پس از آن که بر حسب بیابیه 25 اردیبهشت 1340 خود  را ملزم به  پیوستن به نهضت آزادی ایران می دید  به استخاره و تفال متوسل شد و آیه های 94 و 95 از سوره نسا در جوابش آمد ! در همین اعلامیه نوشت. اینجانب اگر چه از کوتاهی در انجام وظیفه خود نزد خدا و اولیاء اسلام و نیاکان بزرگوارم شرمسارم ولی پیوسته در صف مبارزه با فساد و مفسدین باقی مانده و به این سبب دعوت همکاری با بنیاد گزاران نهضت آزادی ایران را پذیرفتم. متن مرامنامه نهضت آزادی ایران در همان تاریخ 25 اردیبهشت ماه 1340 تصویب شد. پایان مقاله  زنده یاد سیاوش بشیری.
نقدی بر سخنرانی مهدی بازرگان
خوانندگان محترم خواهشمند است بار دیگر با دقت سخنرانی مهدی بازرگان را مطالعه کنید تا این شخص خائن و دشمن ایران و ایرانی را بیشتر بشناسید. و بدانیم تمام فقر و فلاکت و بلاهائی که از همه طرف برای ایران و ایرانی می بارد عاملینش همین تحصیل کرده های  وجه الملی ها هستند. و بقول معروف این قافله از قافله سالار خراب است.
مهدی بازرگان جزء شاگردانی بود که در دوران پادشاهی رضا شاه با خرج دولت برای کسب علوم به خارج فرستاده شد تا فرا گرفته های علمی خود را به دانشجویان بیاموزد. متأسفانه وقتی وارد ایران شد آفتابه بدست داشت و کتاب طهارت را نوشت.
 مسعود رجوی در نشریات خود رابطه مهدی بازرگان ملعون را در طرفداری از سیاست آمریکا منطبق با رابطه کیانوری با شوروی شناخته  و از این دو مترادفاً کیانوری را عامل شوروی و مهدی بازرگان و رفقای او را مانند یدالله سحابی را عامل آمریکا یاد کرده است.
کریم سنجابی هم در کتابش ( امید ها و نا امیدی ها ) از مهدی بازرگان و رفقای او و از ارتباطات آن ها پیش از کودتای آخوندی خمینی در 22 بهمن 1357 خورشیدی برابر با 1979 میلادی با عوامل آمریکائی ها انتقاد کرده و آن را خطا و حاکی از یک نوع خود خواهی و جاه طلبی و نوعی تعهد ( وطن فروشی ) می داند.
مهدی بازرگان یهودی الاصل که شایسته است او را شیخ مهدی بازرگان نامید. عضو شورای کودتای جمهوری اسلامی بود که همه آدم کشی ها زیر نظر او و یاران جبهه ضد ملی اش انجام شد. و تمام غارت ها و ویرانی های ایران به امضا او صورت گرفت. شیخ مهدی بازرگان بدرک واصل شده و سایر جبهه ضد ملی ها کباده کش تظاهراتی بودند که باعث ویرانی و بدبختی ملت ایران شد.
سندی برای اثبات کشتار افسران به وسیله بازرگان
به این سند توجه فرمائید که دانه های تحقیق زیادی را در بر دارد.
در یک مصاحبه تلویزیونی وقتی از رمزی کلارک سوال شد. آیا حکومت و رژیمی که شما از آن حمایت می کردید ( یعنی حکومت آخوندی خمینی ) همین حکومتی است که هزاران نفر را اعدام کرده است. گفت قرار ما با بازرگان این نبود. قرار بود فقط 200 نفر را اعدام کنند. من نمی دانم چه چیزی شد که آن ها به وعده خود وفا نکردند.
مأخذ: کیهان لندن شماره 32 دوم اسفند 1363 خورشیدی 1984 میلادی.
شیخ مهدی بازرگان خائن پشت بملت کرده همیشه و همه جا ژست وطن پرستی و ملی گرائی و تقوا می گرفت ! چطور حاضر می شود 200 نفر را بدون محاکمه اعدام کند. اصلاً به چه حقی مهدی بازرگان جاسوس اسرائیل با یک آمریکائی ( رمزی کلارک ) قرار می گذارد فقط 200 نفر را اعدام کند
 ارائه  سندی  برای  اثبات  بیشتر.
ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران در وقایع 1357 در کتابش بنام ( مأموریت در ایران ) اشاراتی دارد که صدور قتل امیران ارتش و دیگران بر مبنای در خواست شیخ مهدی بازرگان که استخوان هایش در قبر بسوزد ،  بوده است. در این مورد چنین نوشته است.
در مسیر این حوادث تماس ها و مذاکرات ما با رهبران مخالف شاه در تهران روز به روز روشن تر و آشکارتر می شد. اعضای نهضت آزادی تأکید می کردند که عده زیادی از امرای ارتش از نظر آن ها مطرود و غیر قابل قبول می باشند این نوشته سولیوان نشان می دهد بازرگان که رهبر نهضت آزادی بوده قبل از تشکیل دولت موقت ، خود با مقامات آمریکائی تماس داشته است که عده زیادی از امرای ارتش را مطرود وغیر قابل قبول می دانسته است یعنی قابل کشتن که در زمان دولت موقتش دست به این جنایت زده است.
آری این رجاله ها یا فاحشه های سیاسی هستند که با کوله باری از خیانت و جنایت خود را  ناجی ملت ایران می دانند. لذا به هر طریق که ممکن است باید نسبت  به رسوائی  و بی آبرو کردن آن ها اقدام شود.

به امید بیداری و آگاهی  ملت بی یار  و یاور ایران

محمد مجزا

۱۳۹۲ خرداد ۱۸, شنبه

به پادشاهی رسیدن  رضا شاه  از زبان اسناد
از زمانی که کوروش در سال 546 قبل از میلاد خود را شاه پر شیا ( ایران ) اعلام کرد تا به امروز طبیعت حکومت سلطنتی تغیر زیادی نکرده است. تداوم این نظام ، هم بوسیله توارث و هم توسط کسانی که اراده و توانائی تحصیل قدرت را داشته اند حفظ شده است. بنا بر این وقتی در سال  1304 خورشیدی  برابر با 1925 میلادی آخرین سلطان قاجار تخت پادشاهی را ترک کرد. این امری سنتی بود که مجلس شورایملی از رضا خان سردار سپه که مقتدر ترین مرد آن روز بود.  به خواهد به تخت سلطنت بنشیند. لذا مهم نبود که او در خانواده ای که بطور کامل خارج از نظام پادشاهی بود بدنیا آمده ا ست. مهم این است راه خود را بسوی ترقی شرافتمندانه پیموده بود.
تولد و دوران کودکی رضا شاه
رضا شاه در سال 1257 خورشیدی برابر با 1878 میلادی در کوهپایه های مرتفع کوه های مازندران بنام آلاشت بدنیا آمد. پدر و پدر بزرگ او در ارتش قدیم ایران درجه افسری داشتند. زمانی که رضا شاه در سنین کودکی بود مدرسه ای در دهکده آلاشت  وجود نداشت که رضا شاه به تحصیل به پردازد. ولی بعداً با سواد آموزی توانست بخواند و بنویسد. شاید در آن مقطع زمان 10 در صد  ملت ایران با سواد بودند.  مدرسه در دهکده آلاشت در سال 1310 خورشیدی برابر با 1931 میلادی  توسط رضا  شاه در آن دهکده  ساخته شد. رضا شاه  زبان ترکی استانبولی را بخوبی می توانست صحبت کند چنانچه در سفر به ترکیه با آتا ترک ( پدر ترک ) ترکی صحبت می کرد  و آن ها که می گویند رضا شاه بیسواد بود. افترا و تهمت است. مانند تهمت های بسیار زیاد دیگر. رضا شاه در سن 14 سالگی به بریگاد قزاق که تحت فرماندهی افسران روس بود وارد شد و درجه به درجه خود را بالا کشید تا به درجه افسری رسید. افسران  ایرانی در بریگاد قزاق تمایل چندانی به همکاری و همراهی با رفقای بلشویک ارتش سرخ تازه تأسیس شده شوروی نداشتند. بیرون آمدند و تحت فرماندهی رضا خان ( رضا شاه بعد ) بریگاد قزاق را تشکیل دادند. بریگاد قزاق  در آن دوران تنها نیروی تعلیم دیده و جنگی ایران بود و حدود 3000 نفر نیرو داشت.  
 دنیس رایت سفیر انگلس در ایران در کتاب خاطراتش  که قسمتی را به  خاطرات آیرون ساید اختصاص داده است. می گوید تشکیل بریگاد قزاق به فرمانده ای رضا خان سبب اخراج روس ها از ایران شده است.
سال 1299 یا سال سر نوشت
 انگلیس ها  در اواخر سال 1920 میلادی برابر با 1299 خورشیدی آماده بیرون بردن نیرو هایشان از شمال ایران می شوند. علت اینکه انگلیس ها  نیرو های خود را از بندر انزلی ( بندر پهلوی بعد ) بیرون می خواستند بردند  این بود. در اواسط فروردین 1299 خورشیدی دنیکن ( ِDenikin ) دریا سالار روسیه تزاری که در جنگ با بلشویک ها در داخل روسیه شکست خورده بود فرار کرد و با ناوگان جنگی خود به ساحل ایران نزدیک بندر انزلی آمد. افراد او اجازه خواستند که به ایران وارد شوند. دولت ایران در خواست آنها را موکول به تسلیم اسلحه و مهمات آن ها نمود. سر انجام دنیکن در 24 فروردین 1299 در ساحل انزلی پناه جسته و فرمانده نیرو های انگلیس در شمالNor.Per.Force    معروف به  N.P.F  دنیکن و کشتی ها و افراد را تحت نظر گرفتند. تعداد فراریان قفقاز به ایران به چندین هزار نفر می رسید و دلیل ظاهری آن ها بلشویک شدن روسیه بود. در بین پناه جویان عده بسیار زیادی عوامل بلشویک ها بودند که در گیلان و آذربایجان پراکنده شدند و تبلیغ مرام کمونیستی و اغتشاش  را شروع کردند. دولت جدید روسیه در زمان لنین و تروتسکی در روز 28 اردیبهشت 1299 با دوازده کشتی جنگی بندر انزلی را که محل توقف و استحکامات قوای انگلیس بود را به توپ بستند. و خسارات زیادی به دسته های ارتش انگلیس وارد کردند و خواهان کشتی ها و مهمات دنیکن و افراد بلشویک پناهنده به ایران شدند. هم چنین خواهان تخلیه نیروی انگلیس از خاک ایران شدند. عاقبت نیروی انگلیس و بریگاد قزاق ،گیلان  را تخلیه کرده به منجیل و قزوین عقب نشینی کردند. ملک الشعرای بهار می نویسد احمد شاه  یک هفته قبل از این واقعه با نورمن سفیر جدید انگلیس از اروپا وارد ایران شده بود. در اسناد آمده است چون رضا خان در میان افسران قزاق از همه شایسته تر و مردی بود با انظباط کامل ،  با اراده  و با تمایلات میهن پرستانه شدید. ژنرال سر ادموند آیرون ساید علاقمند  بود  رضا خان  به فرماندهی نظامی بریگا د منصوب شود.
 خوانندگان گرامی و آن ها که خواهان کشف واقعیت ها هستند  تقاضا دارم از این به بعد را با د ید تحقیقی بیشتری مطالعه کنید.
برای اینکه بحث از ملات استدلال و پی محکمی برخوردار باشد مجبورم قدری به گذشته نه چندان دور برویم تا بتوانیم داوری صحیح کنیم. زیرا متأسفانه تاریخ و کتاب هائی که  در مورد رضا شاه موجود است.  توسط افراد متعصب و مغرض نوشته شده است.
رزم  های رضا خان برای حفظ تمامیت ارضی ایران
بعلت نفوذ استعمار گران روس و انگلیس در تمام طبقات و ارکان ایران و از همه مهمتر ضعف و ناتوانی دستگاه حاکمه و هرج و مرج و نابسامانی در ایران موجبات سر کشی و گردن فرازی قلدران و قدرتمندان محلی را فراهم ساخت. مانند کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان که داعیه رئیس جمهوری داشت. میرزا کوچک خان جنگلی گیلان و مازندران رادر اختیار داشت و خود را رئیس جمهور شوروی ایران می دانست. اسماعیل سمیتقو در غرب آذربایجان. دوست محمد خان بلوچ خود را فرمانفرمای سیستان و بلوچستان می دانست. شیخ خزعل در خوزستان ملوک الطوایفی به راه انداخته بود.کمتر قافله ای می توانست از شهری به شهر دیگر برود بدون این که مورد تجاوز قرار نگیرد. و خیلی موارد دیگر. از آن جا که نمی خواهم برای رضا خان فتح نامه بنویسم از بین همه رزم ها فقط به نبرد با میرزا کوچک خان جنگلی  می پردازم که در مسیر بحث است.
ماجرای میرزا کوچک خان و همکاری او  با روس ها
باعث تأسف است هر زمان که ایران دچار مشکلات اجتماعی و ضعف مدیریت می شود  افرادی بجای همکاری و همیاری با مسئولین  مملکت  مشکل ساز می شوند و ایجاد درد سر می کنند. یکی از آن ها میرزا کوچک خان جنگلی بود.
یکی از خصوصیات میرزا کوچک خان اعتقادات شدید مذهبی او بود. میرزا کوچک جنگلی همه کارها ی خود را با دعا و نماز و استخاره انجام می داد. یک روز را صرف نماز و دعا و عبادت کرد و بعد در مورد همکاری با بلشویک ها استخاره کرد چون  خوب آمد  تصمیم به همکاری با بلشویک ها گرفت و در پائیز سال 1298 خورشیدی برابر با 1919 میلادی  محرمانه از راه  دریا به آران ( آذربایجان شوروی )  رفت و درشهر لارکانا (  Larkana ) با مقامات آن جا برای اقدامات بعدی مذاکراتی صورت داد و تقاضای کمک کرد. روس ها به این فرد عقب مانده و خائن پشت بملت کرده قول دادند یک نیروی 6000 نفری و کشتی و اسلحه و سایر وسایل جنگی در اختیار او قرار دهند.
این خائن نوکر اجنبی با پشتیبانی روس ها دولت جمهوری گیلان را تشکیل داد و نام ارتش خود را قشون سرخ گذاشت. اسکناس و تمبر های مخصوص جمهوری گیلان را که قبلاً در روسیه چاپ و آماده شده بود را منتشر کرد. یکی از همکاران خائن او  سید جعفر محسنی است که در بعضی اسناد با نام سید جعفر جواد اف که همان سید جعفر پیشه وری خائن است را بدین جهت آوردم که بدانیم این خائن کمونیست تعلیم دیده که کمیسر خارجه میرزا کوچک  جنگلی بود پس از عدم کامیابی در جدا کردن گیلان از ایران در سال 1299 خورشیدی یک بار دیگر در 25 سال بعد با نام جعفر پیشه وری حکومت کمونیستی در آذربایجان تشکیل داد و این بار کوشش کرد استان آذر بایجان را جزو شوروی کند ولی با همت محمد رضا شاه پهلوی باز موفق نشد.
رضا خان ( رضا شاه بعد ) بخوبی درک کرده بود هر چه زود تر باید میرزا کوچک جنگلی را سرکوب نماید و پایگاه بلشویک ها را که توسط میرزا کوچک جنگلی در شمال ایران درست شده است را از بین ببرد زیرا رضا خان ( رضا شاه بعد ) معتقد بود هر قدر تأخیر شود بلشویک ها وقتی از گرفتاری های داخلی روسیه خلاص   شوند و  به کمک میرزا کوچک  جنگلی و حکومت  او  بیایند دیگر شکست و  بیرون  راندن  آنها  غیر ممکن می شود و نه تنها تمام شمال ایران جزو   جماهیر  شوروی  خواهد  شد  بلکه  آن      ها می توانند به تهران حمله کرده پایتخت را تصرف کنند. به این جهت اولین لشگر کشی رضا خان سردار سپه جنگ با میرزا کوچک جنگلی بود.
کشته شدن میرزا کوچک جنگلی
پس از شکست میرزا کوچک جنگلی عده ای از همکاران میرزا به روسیه فرار کردند و میرزا کوچک وطن فروش به جنگل پناه برد و در آن جا با یک آلمانی بنام گائوک که او را هوشنگ صدا می کردند در دهم آذر ماه 1300 بطرف خلخال رفت  ولی پیش از اینکه به خلخال برسد روز سه شنبه 11 بهمن 1300  در گردنه گیلوان طالش دچار سرما و برف و بوران شد و با یک دنیا بد نامی و خیانت به ایران و ایرانی بدرود حیات گفت.  روز بعد یکی از اهالی به نام نقره خان سر آن عقب مانده گول خورده و سرگردان را با داس برید و دست طبیعت او را بسزای اعمالش رساند. و قائله گیلان پایان یافت.
ژنرال  سر  ادموند  آیرون  ساید  کیست ؟
در باره آیرون ساید و مأموریت او در تاریخ ایران تاریخ نگاران و پژوهشگران بر داشت های گوناگون داشته اند. و هر یک حضور او را در ایران به نحوی توضیح داده اند.
آیرون ساید با اینتلجنس سرویس انگلیس ها در تماس بوده است. اقامت چهار ماه و نیم آیرون ساید در ایران تأثیر فوق العاده در سر نوشت و زندگی ایرانیان گذاشت. وظیفه اصلی آیرون ساید بیرون کردن افسران روسی از ایران بلا گرفته بود. بخصوص رئیس آنان بنام استارو سلسکی که مورد پشتیبانی شخص احمد شاه بود. آیرون ساید با سابقه چندین ساله در زمینه های جاسوسی و اطلاعاتی بخوبی می دانست که ارزش جمع آوری اطلاعات و هم چنین فعالیت های جاسوسی در هر مبارزه ای نه تنها بیشتر از ارزش تعداد سپاهی و ابزار های جنگی آنها است بلکه اصولاً یک برنامه جنگی، بدون داشتن و به کار بردن روش های اطلاعاتی طرحی ناقص است. بهمین  جهت اولین کاری که در ایران انجام داد این بود که گروه بی سیم خود را مأمور استراق سمع مخابرات استاور سلسکی فرمانده قزاق های اعزامی در جبهه گیلان کرد. واحدی که مأمور استراق سمع شد به وسائل کامل مجهز بود و رئیس آن ستوانی بود که روسی را خوب می د انست و در کار رمز های روسی و تغیر پیام ها تخصص داشت.
روز 22 مهر 1299  برابر با 14 اکتبر 1920  دستگاه جاسوسی وی اطلاع داد که به زودی قزاق های استارو سلسکی قصد حمله به گیلان را دارد استارو سلسکی تصمیم گرفت به غازیان حمله کند. از آن جا که شرح این حمله مفصل و از حوصله این مقاله خارج است فقط شرح می دهم که ژنرال سر ادموند آیرون ساید انگلیسی با استفاده از دستگاه جاسوسی و استراق سمع و تغیر پیام ها کاری کرد که استارو سلسکی از متجاسرین روسی شکست خورد و آبروی او بر باد رفت. نقشه دیگر آیرون ساید این بود که قزاق های شکست خورده استارو سلسکی که رضاخان و بریگاد او هم جزو آن ها بودند در قزوین بمانند تا بعداً زمینه اخراج افسران روسی و فرمانده آنها  را فراهم کند. لذا نورمن سفیر انگلیس در تهران ضمن تماس با احمد شاه می خواست که قزاق ها در قزوین بمانند و تحت نظر افسران انگلیسی باشند. و خواسته دیگر که خیلی مهم بود بر کناری استاور سلسکی روسی  بود.
احمد شاه یک روز مهلت خواست و در مورد خواسته های نورمن چنین تصمیم گرفت
1- با ماندن قزاق های شکست خورده در قزوین موافقت کرد
2- سپهدار نخست وزیر  فرمان بر کناری استاور سلسکی را به او ابلاغ خواهد کرد
3- احمد شاه در مورد اخراج استاور سلسکی دو خواسته داشت.
الف: مقرری ماهیانه 15 هزار تومانی او ادامه یابد.
ب: به او اجازه داده شود 6 ماه به اروپا برود زیرا از زندگی یکنواخت در تهران خسته شده بود.
علت آمدن قوای رضا خان سردار سپه از قزوین  به تهران
در خرداد 1299 ایران در حال تجزیه شدن بود. دولت وثوق الدوله بی نهایت ضعف شده بود و  افکار کمونیستی  بین مردم  در حال توسعه  بود.   مردم  همه وحشت کرده بودند و عده ای هم بفکر کودتا برعلیه احمد شاه  افتادند.
ملک الشعرای بهار که خود شاهد اوضاع بود می نویسد در این گیر و دار و بی تکلیفی آخوند سید حسن مدرس به خیال کودتا و بدست گرفتن قدرت و برقراری  حکومت اسلامی افتاد. هم چنین سالار جنگ در ورامین مقداری تفنگ  و عده ای تفنگچی دور خود جمع کرد و قرار بود از اصفهان نیز عده ای از افراد  مسلح آمده به مشارالیه ملحق شوند و بقراری که می گفتند قصد کودتا و گرفتن تهران را داشتند.
رضا خان سردار سپه  بیش از این نمی توانست ساکت بنشیند و ناظر متلاشی شدن ایران باشد. بخصوص که متوجه می شود افسران روسی در حال جلب همکاری عده ای از قزاق های ایرانی هستند که در موقع  مناسب و به بهانه حفظ و حمایت از جان شاه پایتخت را در تسلط خود در آورند و برعلیه احمد شاه کودتا  کنند. متأسفانه احمد شاه به هیچ وجه حاضر نبود بر علیه فرمانده روسی ( استارو سلسکی ) عملی انجام دهد. شاید یکی از دلایل اصلی این بود که کلنل استارو سلسکی مبالغ قابل ملاحظه ای از بودجه قزاق را برداشته و به شاه رشوه می داد. از طرفی در پایان سال 1920 میلادی برابر با 1299 خورشیدی حکومت شوروی در زمان ( لنین و تروتسکی ) پیشنهاد قرار دادی را نمود که به روسیه این حق را می داد که در صورت احساس خطر و تهدید  خاک ایران بتواند قوای نظامی به ایران اعزام دارد. بهمین دلیل بود که قوای انگلیس علاقه داشت هر چه زودتر ایران را ترک کند تا بهانه ای به روس ها داده نشود.
وقتی ژنرال ادموند آیرون ساید به احمد شاه اطلاع داد انگلیس ها بزودی ایران را تخلیه خواهند کرد احمد شاه وحشت کرد و می ترسید بلشویک ها او و خانواده اش را مانند خانواده تزار ها قتل عام کنند.
همان طور که ملاحظه فرموده اید ایران براستی در لبه پرتگاه قرار گرفته بود شیرازه مملکت از هم گسیخته و بلشویک های جاسوس که بعنوان پناهنده به ایران آمده بودند در صدد تسخیر تهران و بر کناری احمد شاه بودند و هر کسی می خواست  از این بازار آشفته برای خود قبائی تهیه کند مانند آخوند سید حسن مدرس.
ژنرال سر ادموند آیرون ساید در خاطرات خود می نویسد. نگرانیم این بود که آیا ایران پس از ترک قوای ما ( یعنی انگلیس ها ) باز هم خواهد توانست استقلالش را حفظ کند ؟
در این شرایط سخت و بحرانی رضا خان بیش از این نمی توانست ساکت و تماشا چی باشد. لذا با قوای بریگاد قزاق تحت فرماندهیش که تنها نیروی موثر نظامی کشور را در دست داشت برای حفظ استقلال ایران و برقراری امنیت از قزوین بسوی تهران حرکت کرد فقط برای سرکوبی خائن ها و یاغیان  که ایران را به خطر انداخته بودند.
جالب است وقتی قزاقان بریگاد تحت فرماندهی رضا خان در تهران مشغول بر قراری امنیت بودند حدود 200 نفر بلشویک های روسی زندانی در تهران بتصور اینکه بلشویک های روسیه برای فتح تهران آمده اند از داخل زندان فریاد می زدند ( زنده باد روسیه- زنده باد بلشویک )
 نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که رضا خان هرگز وسوسه سلطنت و حکومت در سر نداشت فقط بفکر نجات ایران بود و براستی ایران را از حلقوم  روسیه که لنین و تروتسکی آن را در گلوی خود احساس می کردند نجات داد و به همین دلیل ناجی ایران نامیده شد. حیف است این همه ایران دوستی را ما فراموش کنیم و همراه عده ای وطن فروش اقدام شجاعانه او را با لغت کودتا زشت و بی اعتبار کنیم.
وقتی قوای بریگاد قزاق توانستند امنیت را در تهران برقرار کنند به فرمان احمد شاه از محل خزانه دولت بمدت یک هفته هر شب به بریگاد قزاق پلو خورشت می دادند. و از طرف احمد شاه رضا خان به لقب سردار سپه مفتخر شد.
روز چهارم اسفند 1299 خورشیدی یک روز بعد از ورود بریگاد قزاق به فرماندهی رضا خان احمد شاه به رئیس شهربانی دستور داد پاسبان ها و ژندارم ها با قوای بریگاد قزاق همکاری کنند و بدستورات آنها گوش دهند. چون کمونیست ها و بلشویک ها در تهران وجود داشتند. بدستور رضا خان برای امنیت جلو عمارات مهم - کلانتری ها و دروازه های شهر  قزاق گذاشتند تا ورود و خروج مردم  کنترل شود. هم چنین افراد معروف وابسته به روس و انگلیس  هم باز داشت و زندانی شدند.
برای رد تهمت و افترای  آنها که می گویند رضا خان را انگلیس ها آوردند. ارائه سندی  لازم است. آقای دکتر شیخ الاسلامی استاد تاریخ دانشگاه تهران جریان ملاقات نورمن سفیر انگلیس  و رضا خان را در دومین  روز بر قراری امنیت در تهران را چنین تعریف می کند.
نورمن از رضا خان در مورد  فرمانفرما و پسرش  فیروز میرزا معروف به ( نصرت الدوله ) که زندانی بودند سوال می کند. رضا خان نسبت به شخص فرمانفرما  حسن نظر داشته ولی از پسرش فیروز میرزا ( نصرت الدوله ) به علت ارتباط نزدیک و نوکر منشانه او با سفارت انگلیس و پول گرفتن او از انگلیس ها در قضیه قرارداد 1919 قلباً متنفر بود و او را خائن می دانست. لذا در مورد آزاد کردن  فیروز میرزا جوابی نمی دهد فقط شانه هایش را بالا می اندازد. دوباره نورمن توسط مترجم از رضا خان می خواهد هر چه زود تر فیروز میرزا ( نصرت الدوله ) آزاد شود.  این بار رضا خان با عصبانیت و با قیافه گرفته ائی گفت چه دلیلی دارد که نصرت الدوله باید زود تر از دیگران آزاد شود ؟ نورمن جواب داد برای اینکه شاهزاده دارای نشانی از دولت انگلستان است و ما موظف هستیم که به هرحال از ایشان حمایت کنیم. رضا خان با لحنی تند تر  و عصبانی تر جواب داد این نشد دلیل. بروید و نشانتان را از او پس بگیرید. آن روز نورمن سفیر انگلیس در ایران متوجه این موضوع شد که تحمیل اراده سفارت به این نظامی یک د نده کار مشکلی است و رضا خان سردار سپه با آن گروه از سیاستمداران که  اوامر دولت فخیمه را همیشه مثل وحی اللهی تلقی می کردند زمین تا آسمان فرق دارد. ( مأخذ کتاب شگفتی های زندگی رضا شاه به قلم دکتر مصطفی الموتی )
البته  در مورد شخصیت والا و میهن پرستی رضا شاه گفتنی بسیار است. منتهی قدری انصاف و وجدان لازم است.  لذا چطور می توانیم آنچه رضا خان بطریقی که شرح داده شد را کودتا نامید. لغت کودتا و دیکتاتور  را برای اولین بار  محمد مصدق قاجار تبار  برای رضا شاه بکار برد. بعد از او دیگران طوطی وار و بدون مطالعه تا امروز تکرار کرده اند. در فرهنگ لغات، کودتا  چنین تعریف شده است. توطئه و قیام ناگهانی عده ای از سپاهیان یک کشور و یا گروهی  برای بر انداختن حکومت یا تغیر رژیم دادن.  مانند کودتای عبدالکریم قاسم در عراق که  ملک فیصل پادشاه عراق  و خانواده او را قتل العام کردند و رژیم جمهوری اعلام کردند. و یا در ایران عزیزمان در کودتای آخوندی به رهبری خمینی گجستک در 22 بهمن 57   در پشت بام مدرسه علوی از تیر باران امیران ارتش جوی خون راه انداختند و حکومت را در دست گرفتند و پادشاهی را به جمهوری تبدیل کردند و هنوز کشتار و مصادره اموال مردم ادامه دارد.
نتیجه گیری:
پس از بر قراری امنیت سید ضیاء الدین طبا طبائی از طرف احمد شاه نخست وزیر شد. سید ضیاء در کابینه خود رضا خان را  بعنوان وزیر جنگ انتخاب کرد..
توجه شود: پس از یک دوره نا آرامی چهار ساله از 1300 تا 1304 خورشیدی برابر با (1921  تا 1925 )  میلادی. آخرین پادشاه  سلسله قاجار احمد شاه که جوانی  بود راحت طلب ، بدون علاقه به مملکت ، ، عاشق جمع آوری پول ، بدون عاطفه، عیاش که  یک ساعت عیش قمار خانه های مونت کارلو و سواحل دریای مدیترانه را بر سلطنت و سعادت ایران ترجیح می داد و از همه مهمتر بدون احساس مسئولیت نسبت به امور مملکت به مسافرت های طولانی  به اروپا می رفت.  سبب شد مجلس شورایملی او را از سلطنت بر کنار کند.  نه رضا خان سردار سپه
لذا در روز نهم آبان ماه 1304 طرح انقراض سلسله قاجار در مجلس شورایملی به رأی گذاشته شد که با 80 رأی موافق و 4 رأی مخالف به تصویب رسید. آ
توجه شود:   آرای مخالف را  محمد مصدق  –  آخوند  سید  حسن  مدرس  - تقی زاده و حسین علاء داده بودند.
به این ترتیب عمر سلسله ای که در عرض 146 سال جز فقر و بد بختی ، نفوذ و دخالت   آخوند ها و انگلیس ها در تمام  امور مملکت و توسعه خرافات در جامعه و عقب ماندگی ایران از کاروان  ترقی اروپا و از همه بدتر بی لیاقتی سلاطین قاجار که حاضر بودند در مقابل دریافت پول  هر چه از ایران را می توانند حراج کنند و یا به گرو بگذارند  حاصل دیگری برای ایران نداشت  به پایان رسید
مجلس موسسان و شروع  سلطنت رضا شاه  پهلوی
روز یک شنبه 5 آذر ماه 1304 خورشیدی اولین مجلس موسسان مشروطیت ایران در تهران تشکیل شد. جلسات خصوصی مجلس از 15 تا 22 آذر ماه بطول انجامید. لذا ساعت 7 بعد از ظهر 21 آذر 1304 خورشیدی مجلس موسسان با اکثریت 257 رأی از 260 نفر حاضر اصول 36 – 37 – 38 – 40 متمم قانون اساسی را اصلاح و سلطنت را به خاندان پهلوی تفویض کرد. باز لازم می دانم برای آندسته از افراد تحصیل کرده تو خالی پر مدعا بگویم مجلس موسسان سلطنت را به خاندان پهلوی تفویض کرد.
سخن پایانی
بررسی های تاریخ کشور  ما نشان می دهد رضا شاه و محمد رضا شاه  به سازندگی کشور و تأمین رفاه و سلامت مردم و تحصیل افتخار و سربلندی برای ایران و ایرانی همت کرده اند.
عجبا همان تاریخ نشان می دهد که با هیچ  پادشاه و شخصیتی هم چو آن دو خدمت گذاران چه از سوی بیگانه و خودی دشمنی و ستیزه جوئی نشده است. موقعیت ایران در زمان سلسله قاجار و زمان پادشاهان پهلوی و موقعیت امروز ایران در زمان رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را بررسی کردیم. از من سند ارائه دادن بود و از شما داوری نمودن.  سوال در این است آیا می توان رابطه مشخص بین خدمات آن دو پادشاه پهلوی و این دشمنی ها - اهانت ها - تحقیر ها و پهلوی ستیزی ها که هنوز هم ادامه دارد  را پیدا نمود. آری می توان پیدا نمود. قویاً بموجب اسناد می گویم  سه گروه ویرانگر ایران را عامل این پهلوی ستیزی می دانم که عبارت اند از گروه آخوند ها- گروه جبهه ضد ملی ها و مصدقی ها و گروه توده ای های بیوطن بچه استالینی.
به امید بیداری و آگاهی  ملت بی یار و یاور ایران
محمد مجزا



۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه


داستان شهرک سازی احمدی نژاد  شپشک زیر دم بزغاله  در  ونزوئلا
شرکت کیسون که پروژه های ساختمانی متعددی در ونزوئلا دارد. مسئول ساختن امامزاده هوگو چاوز در کاراکاس شد. قرار است نقشه این امامزاده بر اساس مرقد امام هشتم شیعیان معروف به رضا کفتر باز در مشهد طراحی شود.  زیرا  به گزارش خبر گزاری  رسمی فاکس نیوز فرهاد نگهدار که برادر فرخ نگهدار است به منابع خبری گفته است بنا به پیشنهاد رایزن نظامی جمهوری اسلامی در کاراکاس  شرکت کیسون را برای طراحی و ساختن امامزاده  هوگو چاوز عیاش و زنباره معرفی نموده است. قابل گفتن است.  فرخ    نگهدار که  یکی  از  رذل  ترین- پست ترین  و وطن  فروش  ترین ها می باشد. ارتباط خود را با عوامل شرکت کیسون تأئید کرده است.
مدیر عامل کیسون محمد رضا انصاری است که از اقوام فرهاد و فرخ نگهدار می باشد. یعنی گروه مافیا. بهمین دلیل پیش بینی می شود هزینه احداث امامزاده چاوز را رژیم اشغالگر و دد منش جمهوری اسلامی پرداخت خواهد کرد.
آنچه باید از این گروه مافیا ی شرکت کیسون گفته شود این است که از این ببعد چک های 100 میلیون دلاری شرکت کیسون به جای طهماسب مظاهری، هوا پیمای  احمدی نژاد شپشک زیر دم بزغاله،  هفت رنگ و عوامفریب بزرگ حمل خواهد کرد. لذا متوجه می شویم دوستی احمدی نژاد با هوگو چاوز زنباره بدرک واصل شده به دلیل شهرک سازی احمدی نژاد در ونزوئلا  بوده  است.
شهرک سازی احمدی نژاد در ونزوئلا با همکاری گروه مافیای فرهاد نگهدار- محمد رضا انصاری مدیرعامل شرکت و فرخ نگهدار ساکن لندن و با پول کودکان معصوم خیابانی کارتن خواب و  ندا ها و سهراب ها و  ملت ستم کشیده و بی یار و یاور ایران می باشد.

به امید رهائی هر چه زود تر ملت ایران از چنگال  رژیم اشغالگر  جمهوری اسلامی