ملی شدن صنعت
نفت
بازی کثیف استعمار این است با رسوا
شدن مهره ای مهره دیگری را
جایگزین آن می سازد تا بتواند
سیاست استعمارگرانه خود را ادامه دهد. بررسی های تاریخی کشور ما نشان می دهد. رضا
شاه و محمد رضا شاه به سازندگی کشور و تأ مین رفاه و امنیت و سلامت مردم و تحصیل
افتخار و سر بلندی برای ایران و ایرانی همت کرده اند و عجبا همان تاریخ نشان می
دهد که با هیچ شخصیتی هم چو آن دو خدمت گزاران چه از سوی بیگانگان وخودی دشمنی و
ستیزه جوئی نشده است. موقعیت ایران در زمان قاجاریه و رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی
تأئید این گفته است. آیا می توان رابطه مشخص بین خدمات آن دو پادشاه، و آن دشمنی ها، اهانت ها و
تحقیر ها را پیدا نمود. بله، رابطه این
است هرکس خائن تر باشد برای استعمار گران
عزیز تر است.
امید است نوشتار حاضر در کنار
تحقیقات دیگر بتواند آن رابطه پنهان را پیدا نماید. برای این که بحث ملی شدن صنعت
نفت در زمان مصدق از پی محکمی بر خوردار باشد. بحث را از اختلاف اساسی بین ایران و
شرکت نفت انگلیس و ایران بعد از جنگ جهانی
دوم مورد بررسی قرار می دهیم. این اختلافات با دشواری های گذشته متفاوت بود.
در اوایل سال های دهه 1320 خورشیدی (
1941 میلادی ) که محمد رضا شاه به پادشاهی رسید، برای برنامه عمرانی هفت ساله اول که به علت جنگ
جهانی دوم ایران با کسادی اقتصاد روبرو شد. محمد رضا شاه ناچار شد یک بار دیگر به
نفت بیندیشد. لذا در اوایل بهمن 1327 خورشیدی برابر با ( 1948 ) دولت ایران بار
دیگر مسئله نفت را پیش کشید و در پانزدهم بهمن در دانشگاه تهران به شاه سؤ قصد شد. تعجب آور است هر وقت مسئله نفت مطرح می شود
اغتشاش، شورش، اعتصاب و ترور را به دنبال
دارد به هر حال بین وزیر دارائی ایران
گلشائیان و نماینده شرکت نفت به نام نوبل گس قراردادی امضا شد که به نام قرارداد (
گس- گلشائیان ) معروف گردید ولی مجلس با این قرار داد مخالفت کرد و تصویب نشد. در
تیر ماه 1329 خورشیدی ( 27 جون 1950 ) رزم آرا به نخست وزیری انتخاب شد و از مجلس رأی اعتماد گرفت. در باره نفت رزم آرا پیشنهاداتی به
شرکت نفت انگلیس و ایران داد که هیچ یک از
پیشنهاداتش مورد قبول فریزر رئیس کمپانی قرار نگرفت. رزم آرا سر خورده از این وضع
با هنری گریدی سفیر جدید آمریکا در تهران تماس گرفت. گریدی به آچسن وزیر خارجه
آمریکا پیشنهاد کرد تا حل مسئله نفت اعتباری از طرف دولت ایالات متحده معادل 50
میلیون دلار به صورت وام و کمک بلاعوض در اختیار ایران گذارده شود اما انگلیس ها
مانع پرداخت این وام شدند. در این شرایط شوروی سابق متوجه شد اگر ژست سخاوتمندانه
ای به رزم آرا نشان دهد از لحاظ سیاسی به نفعش خواهد بود. رزم آرا در دیماه 1329 (
1950 ) یک قرار داد بازرگانی با دولت شوروی منعقد کرد و یک هفته بعد پخش برنامه
های رادیو بی.بی. سی و صدای آمریکا را که از رادیو تهران رله می شد را ممنوع ساخت.
هم چنین رزم آرا در 14 اسفند 1329 برابر با 1951 در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی
نطق بسیار انتقاد آمیز در رابطه با ملی شدن نفت که مصدق رئیس کمیسیون بود. ایراد کرد. همین از این شاخه به آن شاخه پریدن
رزم آرا سبب شد در 18 اسفند برابر با 7 مارچ 1951 زمانی که رزم آرا در مجلس ترحیم یک رهبر مذهبی
شرکت کرده بود هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. ضارب جوان نجاری بود به نام عبدالله
موحد رستگار معروف به خلیل طهماسبی که در گروه اسلامی افراطی فدائیان
اسلام عضویت داشت.
بعد از ظهر همان روز یعنی هیجدهم اسفند ماه 1329 که رزم آرا به دست یک
تروریست کشته شد جبهه ضد ملی ها تظاهراتی را در میدان بهارستان بر پا کرده بودند.
که در آن مظفر بقائی نماینده مردم کرمان و حسین مکی نماینده دیگر مجلس شورای ملی
کشته شدن نخست وزیر حاج علی رزم آرا را با
بشارت به مردم ایران تبریک گفتند. چون رزم آرا در روز قربان بدنیا آمده بود
خانواده اش او را حاجیعلی می نامیدند. ارائه سند دیگر بحث را مستدل تر می کند.
سقوط اخلا ق در پائین
تری حد در نزد مصدق
و یارانش
روز هیجدهم اسفند 1329 کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی به ریاست محمد مصدق
تشکیل شده و طبق معمول به کار خود ادامه می داد که ناگهان کشاورز صدر سراسیمه وارد
کمیسیون شد و آهسته در گوش مصدق مطلبی گفت
مصدق با صدای بلند گفت می خواست آن نطق را نکند. بعد خسرو قشقائی وارد اتاق کمیسیون شد و گفت الان رزم آرا در مسجد شاه
مورد حمله واقع شد و کشته شد. مصدق گفت به ما هیچ مربوط نیست و به سایر افراد حاضر در کمیسیون گفت از سر جای خود تکان نخورید تا
تکلیف رأی در باره ملی شدن نفت معلوم شود
ما به این کار ها کاری نداریم وظیفه ما امروز دادن رأی در باره ملی شدن نفت است. (
مأخذ: خاطرات گلشائیان جلد دوم و کتاب زیان های ملی شدن نفت ایران )
واقعاً جای تأسف است چنین رفتار و
اظهار اتی از طرف افرادی مانند مصدق و
یارانش: نخست وزیر کشوری بدون هیچ گونه
قدرت دفاع از جان خویش به ضرب گلوله قاتلی کشده شده است از دیدگاه قانون رزم آرا
همان قدر حق زیستن و ابراز عقاید خود را دارد که مصدق دارد زیرا بموجب قانون اساسی
کلیه افراد دارای حقوق مساوی هستند. اصلاً نخست وزیر نه تصور کنید یکی از نمایندگان مجلس
به این شکل فجیح کشته می شد آیا حق نبود مصدق رئیس کمیسیون و یارانش جلسه را به
احترام یک انسان تعطیل و به روز بعد موکول می کردند. آیا تمام مردان سیاسی کشور هائی که دم از قانون، عدالت و انصاف می
زنند با مخالفین خود چنین می کنند. واقعاً سقوط اخلاق در آن دوره و انحطاط
جوانمردی در میان سران و نخبگان به خصوص محمد مصدق که در آن روزگار دکان نفت گشوده بودند به حدی پائین بود که از
آن به بعد بخصوص از روزی که مصدق زمام دار و ایران مدار گردید ناسزا گوئی و دشنام
به مخالفین نه تنها در روز نامه ها در رادیو دولتی و در سخنرانی های نمایندگان طرف
دار دولت و در تظاهرات خیابانی و نوشته های وزیران کابینه مصدق شدت بیشتری یافت. اسناد
و مدارک زیادی وجود دارد که محمد مصدق و پسر عمویش و یا بهتر است بگویم برادر دامادش بنام سرتیپ
محمد دفتری رئیس شهربانی کل کشور در سؤ
قصد به محمد رضا شاه در دانشگاه و ترور
سپهبد حاجیعلی رزم آرا دست داشته اند.
تلاش انگلستان برای جلوگیری و یا به
تأخیر انداختن ملی شدن نفت
مرگ سپهبد حاجیعلی رزم آرا احساسات و تظاهرات مردم را گسترش داد و همین طغیان
احساسات و آگاهی های عمومی در مورد غارت
شرکت نفت انگلیس و ایران بهترین زمینه را فراهم کرد و کمیسیون نفت مجلس شورای ملی
قطعنا مه ای را تصویب کرد که ملی شدن نفت، در سراسر کشور را توصیه می کرد و مجلس شورای ملی
برای مطالعه و تنظیم اجرای قانون ملی شدن نفت دو ماه مهلت خواست.
وزارت خارجه انگلیس در صدد مهار و کنترول موج نهضت ملی شدن نفت را به شرح زیر به تلاش پرداخت.
از علاء نخست وزیر وقت خواست ترتیبی
دهد که تنظیم اجرای ملی شدن نفت به درازا بکشد تا آن ها بتوانند راه حلی برای
منافع خود پیدا کنند ولی حسین علاء زیر بار نرفت.
سفیر انگلیس شپرد در
تهران برای این منظور با شاه تماس گرفت جواب شاه او را نگران و نا امید کرد.
دولت انگلیس با آمریکا تماس گرفت تا در این مورد
با انگلستان همکاری داشته باشد و پیشنهاد کرد وزارت امور خارجه آمریکا به سفیر خود
در تهران بگوید نه قولی به دولت ایران بدهد و نه اقدامی بدون اطلاع وزارت خارجه
آمریکا انجام دهد. خواننده محترم ملاحظه می فرمائید نفوذ انگلیس را در دستگاه
حاکمه امریکا. و چطور خواسته اش را به امریکا تحمیل می نماید.
دولت انگلیس در نظر داشت سید ضیاء الدین طبا
طبائی که از مهره های سر سپرده انگلستان بود را به هر عنوان شده نخست وزیر کند تا
به دست او به خواسته هایش برسد ولی چون سید ضیاء الدین طبا طبائی از محبوبیتی بر
خوردار نبود در این مورد موفق نشد.
بعد از همه این تلاش ها از آن جا که نفت ایران
برای دولت انگلیس چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی جنبه حیاتی داشت به حیله
های دیگری متوصل شد و یکی از آن ها ایجاد آشوب و اغتشاش بود که ناگهان ایران بخصوص
مناطق نفت خیز خوزستان را فرا گرفت و اعتصابات کارگران در مناطق نفت خیز شروع می
شود و دولت علاء که بعد از ترور رزم آرا نخست وزیر شده بود در آن لحظات حساس که مجلس سر
گرم تنظیم قانون اجرای ملی شدن نفت بود برای کنترول اوضاع و بر قراری آرامش حکومت
نظامی بر قرار می کند و بعد هم استعفا می دهد.
در این اوضاع آشفته جمال امامی که می گفتند از
مهره های انگلستان می باشد با ترفندی پیشنهاد
نخست وزیری مصدق را در مجلس شورای ملی مطرح می کند و مصدق
هم بلافاصله قبول کرده و در همان لحظه به او رأی اعتماد می دهند و از آن پس به
عنوان نخست وزیر جنبش نهضت ملی شدن نفت را
تحت کنترول خود در می آورد.
محمد مصدق زمانی که رئیس کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی بود. در جلسه مطبوعاتی که در روز 17 فروردین 1330 با
خبر نگاران خبر گزاری های خارجی و روزنامه ها انجام داد، در قسمتی از سخنان خود چنین گفت. در خصوص طرز
اجرای تصمیم مجلس شورای ملی راجع به ملی شدن نفت باید بگویم. اجرای تصمیم مجلسین
راجع به ملی شدن نفت تنها در دست دولت صورت نخواهد گرفت، زیرا کمپانی به وسیله عمال خود که در همه جا هستند سعی می
کند اجرای قانون را به تأخیر اندازد بنا بر این چنانچه یک کمیسیون مختلط از
نمایندگان مجلسین برای اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت مأموریت پیدا کند بیشتر به صلاح
است، زیرا کمپانی در یک رئیس دولت بیشتر می
تواند نفوذ کند تا یک کمیسیون مختلط از نمایندگان مجلسین.
توجه شود: در مدت 28 ماه که مصدق نخست وزیر بود نه تنها کمیسیون مختلط از
نمایندگان را در این امر مهم تشکیل نداد بلکه از مشورت با همکاران و هیئت دولت خود
هم خودداری کرد و او به تنهائی تمام مذاکرات با نمایندگان خارجی را انجام داد و او
بود که تصمیم می گرفت چه اقدامی در مورد ملی شدن صنعت نفت انجام دهد و یا انجام
ندهد. به قول معروف همه در وجود او خلاصه شده بود. از گفته مصدق به خوبی درک می
شود طبق خواسته انگلیس که در تلاش بود با
تماس با حسین علاء و شاه ملی شدن نفت را به تأخیر بی اندازد و نه توانست. ولی می
بینیم محمد مصدق را به نخست وزیری رساند
تا مسئله ملی شدن نفت را به نحوی که می تواند به تأخیر اندازد که او هم به خوبی
این کار را انجام داد. قسمت های جالب این
بحث ادامه دارد.