۱۳۹۱ دی ۱, جمعه


 هفده دیماه 1314  روزآزادی زنان از زندان چادر

اقرار می کنم این بحث نخستین بار نیست که مطرح می شود. در این باره به یقین  نوشتار های فراوان  چاپ و بدید همگان رسیده است. اما موضوع چنان تلخ و جانگاه است و مشکل چنان سنگین و گرانبار است که با هر زبانی چندین بار مورد بحث قرار گیرد. باز لازم به نظر می رسد.

لازم است به صورت جمله معترضه یادآور شوم. که از اصطلاح کشف حجاب به شدت متنفرم. زیرا معنای کشف حجاب:  برهنه کردن بانوان که بوسیله چا در و  یا روپوش و روبنده پوشیده شده اند.  بگمان من در این نام گذاری بدون رعایت هیچ گونه خرد ورزی و منطق. تعصب خشک افراد ضد ایرانی در جایگاه بالا قرار گرفته و بعداً تمام  پژوهشگران و       نویسندگان طوطی وار آن را بکار برده اند. رضا شاه رویداد 17 دیماه 1314 را چنین نامیده است. ما میله های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس خانه قشنگی بسازد   همین طور آنچه در 22 بهمن 1357  در ایران اتفاق افتاد را نمی توان انقلاب نامید. آن هم از نوع شکوهمندش.  اصطلاح صحیح آن کودتای آخوندی  خمینی است. مگر غیر از آن بود. گروهی آخوند  به رهبری خمینی گجستک برای سرنگونی حکومت شاه کودتا کردند و موفق شدند. حالا توطئه جهانی بود  و کشور های استعمار گر کودتا چیان را کمک کردند. بحث دیگری است. ولی تغیری در  اصطلاح صحیح آن رویداد که کودتا است ایجاد نمی کند و هر جا لازم باشد آن رویداد را کودتای آخوندی خمینی باید نامید.

واقعه آزادی بانوان از زندان چادر در ایران را باید به اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه  توسط  سیاسیون  ( نوگرا ها )  دانست که گام  هائی در حذف  پوشش بانوان بر داشتند و نویسندگان و شعرائی در این زمینه قلم فرسائی کردند مانند پروین اعتصامی ولی موفقیتی بدست نیاوردند

با آغاز سلطنت رضا شاه تبلیغ در مورد آزادی بانوان در مطبوعات ادامه یافت و به تدریج از صراحت بیشتری بر خوردار شد. آن گونه که در سال 1306 روز نامه حبل المتین دلایلی بر لزوم آزادی زنان از زندان چادر  نوشت اما این ها کافی نبود.

بر رسی سیر حوادثی که منجر به آزادی بانوان از زندان چادر گردید.

تاریخ:                                                     واقعه                                                                             

1305 :  منع چادر از سوی ملکه ایران

1306 : مقاله روز نامه حبل المتین در باره مخالفت با حجاب

1307: تصویب قانون اتحاد شکل البسه

1307حضور خانواده رضا شاه  بدون حجاب در قم

1310: ورود هیأتی از سوی جامعه ملل ( سازمان ملل امروز ) به ایران

1311: تشکیل کنگره بانوان ایران و دعوت از بانوان کشور های دیگر که به آزادی های

اجتماعی منجمله آزادی حجاب رسیده بودند.
1313: سفر رضا شاه به ترکیه در خرداد این سال.

1314:تشکیل جمعیت زنان آزادی خواه ایران تحت ریاست والاحضرت شمس پهلوی.

1314: ابلاغ  قانون کشف حجاب به سایر استان ها.

توجه شود: برای رسمیت یافتن قانون آزادی بانوان از زندان چادر قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در 4 ماده و 8 تبصره در جلسه 6 دیماه 1307 و در سومین سال پادشاهی رضا شاه به تصویب رسید. گر چه بسیاری از آخوند ها از جمله مراجع ، امام جمعه ها، مفتی های اهل سنت و غیرو از این قانون مستثنی شدند ولی اجرای این قانون با مقاومت گسترده ای از مردم در تهران و شهرستان ها روبرو شد.

نکته ای که هرگز گفته  نشده  است. این  است که رضا  شاه اعلام کرده  بود بانوان در بر داشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی و یا آخوندی متعرض آنان شد. شهربانی باید از بانوان بی حجاب حمایت کند.

تشکیل کنگره بانوان در سال 1311 خورشیدی در تهران و دعوت از بانوان بی حجاب کشور های دیگر، از گام های رضا شاه برای حمایت  از بانوان بی حجاب بود. در این کنگره که به ریاست والاحضرت شمس پهلوی بر گزار شد. از بی حجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد و در مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.

مخبرالسلطنه نخست وزیری بسیار مذهبی بود و رضا شاه براحتی نمی توانست برنامه آزادی  بانوان  از زندان  چادر را  در دوره او  آغاز کند. خوانندگان گرامی در همین جا  نکته ای وجود دارد که حیفم آمد به آن اشاره نشود. بسیاری گفته و نوشته اند رضا شاه دیکتاتور بود. اگر گفته آن ها درست است.  رضا شاه چه نگرانی از نخست وزیر مذهبی

 داشت. پروژه اش را آغاز می کرد. پس آنچه در مورد دیکتاتوری رضا شاه گفته اند دروغی بیش نیست. من باور دارم رضا شاه فرد بسیار مقتدری بود. یعنی دارای قدرت و   توانا و باید بدانیم مقتدر بودن جزء صفات خوب افراد بخصوص مسئولان کشور است. براستی نمی توان جلوی فریاد و قضاوت تاریخ  را گرفت. به بحث بر می گردم.

رضا شاه با تعویض مخبر السلطنه و انتخاب محمد علی فروغی از 21 شهریور 1312 سیاست های تجدد مآبانه شدت یافت. 9 ماه پس از آن سفر رضا شاه به ترکیه ( از 12 خرداد تا 14 تیر ماه 1313 نقطه عطفی در قضیه آزادی بانوان از زندان چادر بود.

با آغاز سال 1314 روند فعالیت دولت برای آزادی بانوان به اوج رسید. در فروردین 1314 مطابق طرح علی اصغر حکمت در یکی از مدارس دخترانه تهران. جشنی بر پا شد. دختران به صف ایستاده بودند. پس از خواندن دکلمه و سرود به حرکات دسته جمعی و عملیات ژیمناستیک مشغول شدند بطوری که دو تن از آخوند های سرشناس به نام های محمد علی حکیم و میرزا صدر الدین محلاتی در اعتراض به این جشن سالن را ترک کردند

پس از این ماجرا آخوند سید حسام الدین در یک سخنرانی به آزادی بانوان از زندان چادر اعتراض نمود که بدنبال آن بازاریان بازار را بستند و شلوغی و هرج و مرج  تهران و شهرستان ها را فرا گرفت. لذا بنا بدستور دولت آخوند سید حسام الدین دستگیر و تبعید شد. رضا شاه در جریان سفر به ترکیه به سفیر کبیر ایران ( مستشار الدوله صادق ) گفت ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً بانوان اقدام کنیم.

چند ماه بعد از آن به محمود جم نخست وزیر گفت نزدیک دو سال است که موضوع آزادی بانوان از زندان چادر سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و بانوان آن ها را دیدم که پیچه و چادر را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کار های مملکت به آن ها کمک می کنند. دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.

علی اصغر حکمت قانون آزادی بانوان از زندان چادر را به همه استان ها ابلاغ کرد. این قانون به تحریک آخوند ها در مرحله اجرا با مقاومت های خونینی روبرو شد و قیام در مسجد گوهر شاد خراسان در تیر ماه 1314 از نمونه های آن است.

آخوندقمی-آخوند عبدالکریم حائری- آخوند اردبیلی- آخوند سید محمد تقی خوانساری- آخوند حجت کمره ای- آخوند میرزا محمد آقازاده از جمله آخوند های سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضا شاه شدیداً اعتراض کردند. چند ماه بعد در 17 دیماه 1314 رضا شاه با همسر و دختران خود که بدون حجاب بودند در مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی تهران حضور یافت. این مراسم در واقع رسمیت بخشیدن به آزادی بانوان از زندان چادر در کشور ایران بود. پس از آن مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بی حجابی را آزادی بانوان تجدد خواه وبرابریشان با پیشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی کردند.

در سال 1314 پروین اعتصامی با سرودن شعری به استقبال آزادی بانوان رفت. یک بیت آن چنین است.

زن در ایران  پیش از این گوئی ایرانی نبود      پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

خسروا  دست توانای تو آسان  کرد کار را        ور نه در این کار سخت امید آسانی نبود

رضا شاه کار های بسیار بزرگی برای ایران انجام داده بود که انکار نا پذیر است ولی به نظر من آزاد کردن بانوان از زندان چادر بزرگترین کار رضا شاه بود.

یک مشت تازی زاده در این جا و آنجا شعار می دهند و انتقاداتی به رضا شاه در مورد آزادی زنان از زندان چادر دارند. این پرسش را پیش رو داریم. در ایران آریائی ما کدام زن ایرانی بود که زیر این ننگ برود. اسلام اهریمنی تازیان بود که زنان ما را به بردگی برد بعد از تجاوز و بهره کشی آن ها را در بازار های کثیف مدینه فروخت.

اگر بانوان از زندان چادر آزاد نشده بودند. مطمئناً حق تحصیل- حق رأی و خیلی موارد دیگر از حقوقی که الان دارند هم وجود نداشت. برای این ادعا به کشور های دور و بر خودمان نگاه کنیم.  بانوان ایرانی یک سر و گردن از همه آن ها بالا تر هستند.

رضا شاه رهبر و پادشاهی سازنده و  آباد گر بود. اشاره به چند تای آن ها لازم است.

دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه- ایجاد دادگستری- تأسیس ارتش نوین- تدوین اولین قانون مدنی ایران- سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک- بنیان  گذاری ثبت  احوال و اجباری کردن بر گزیدن  نام  خانوادگی و صدور شناسنامه- بر اندازی خانسالاری ( ملوک الطوایفی )- بنیانگذاری بانک سپه ( اولین بانک ایران )- ساختن راه آهن سرتاسری ایران از شمال تا جنوب- بنیان گذاری رادیو ایران- ساختن  دانشگاه تهران اولین دانشگاه ایران- تغیر تقویم رسمی ایران از هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی- اعزام اولین گروه از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه و آلمان- ساختن موزه ایران باستان-  سرکوب یاغیان مانند میرزا کوچک خان و شیخ خزعل که انگلستان از او حمایت می کرد و اسماعیل سمتقو و کلنل محمد تقی پسیان برای حفظ تمامیت ارضی ایران- تأسیس فرهنگستان ایران برای تقویت زبان و ادبیات پارسی- تأسیس نیروی دریائی- تأسیس کتابخانه ملی ایران- لغو امتیاز نشر اسکناس توسط بانک های خارجی- تأسیس دانشسرا ها برای تربیت آموزگار- کوتاه کردن دست آخوند ها از زندگی روزمره مردم که سبب تنفر اصلی آخوند ها از خاندان پهلوی بخصوص رضا شاه بود- ایجاد چندین کار خانه مانند کار خانه قند و شکر سازی و کار خانه بافندگی نخ  و ابریشم- تأسیس استادیوم ورزشی امجدیه- تأسیس موزه ایران و خیلی سازندگی های دیگر. همه این ها را در مدت 20 سال انجام داد.

رضا شاه زنباره و عیاش نبود. همواره لباس نظامی بر تن داشت. آرزو داشت ایران را کشوری پیشرفته، مستقل و مقتدر ببیند. مدرک تحصیلی نداشت ولی خواندن و نوشتن را  خوب می دانست. روانش  شاد و  نامش  جاوید  باد.