قرار داد 1975 الجزایر
یا نمایشی از قدرت . کاردانی و شخصیت محمد رضا شاه پهلوی
صدام حسین و بومیدین
در داوری شخصیت های تاریخی ایران باید واقعیت ها گفته شود. درست نیست این هدف والا به تعصب ورزی گرفتار شود. از همه مهمتر فردی که تحت عنوان پژوهشگر و تحلیل گر مسائل تاریخی و سیاسی اقدام می نماید. علاوه بر شعور و آگاهی، نیازمند شهامت اخلاقی است تا در ارزیابی نقش شخصیت ها منافع و مصالح ملی را چراغ راهنمای خود کند. از رنجش این و آن پروا نداشته باشد. ولی متأسفانه بعضی از پژوهشگران بخاطر وابستگی های گروهی و حزبی نه خواسته و یا نتوانسته اند بدور از کینه توزی دیرین واقعیت ها را برای نسل آینده بیان کنند. به همین دلیل بسیاری از وقایع تاریخی در بی خبری قرار گرفته اند. جریان قرار داد الجزایر یکی از آن ها می باشد.
صدام حسین رئیس جمهور بدرک واصل شده عراق در مورد قرارداد 1975 الجزایر می گوید، وقتی هواری بومدین رئیس جمهور الجزایر پیشنهاد کرد که درگرد همائی سران اوپک در الجزایر مذاکرات مستقیمی بین ایران و عراق درباره اختلافات به عمل آید. این ابتکار را با توجه به این که فرصتی برای نجات عراق و وحدت ملی و نجات ارتش از گزند خطرات بوده است را پذیرفتیم.
قبل از شرح قرارداد 1975 الجزایر باید قدری بیشتر صدام حسین را بشناسیم.
صدام حسین یکی از عوامل امریکا بود که در سال های بین 1950 تا 1955 به مدت 5 C. I . Aسال در مصر در زمان حکومت جمال عبدالناصر برای سازمان جاسوسی امریکا کار می کرد و از همان زمان سازمان سیا، وی را برای به دست گرفتن حکومت در عراق آماده می کردند. همه می دانیم رژیم صدام حسین یکی از خون خوار ترین و وحشیانه ترین و فاسد ترین رژیم ها بوده است که پس از کودتا های فراوانی در آن کشور ابتدا علیه رژیم پادشاهی ملک فیصل، سپس جمهوری عبدالکریم قاسم و حسن البکر و دست آخر با کشتار های وحشیانه: صدام حسین به قدرت رسید و از طرف ابرقدرت های استعمارگر مورد تأئید و حتی کمک هم واقع شد. با شناخت مختصر از صدام حسین می توانیم به شرح قرار داد الجزایر که شاهکار محمد رضا شاه پهلوی بود را مورد بررسی قرار دهیم، دولت الجزایر از یوغ استعمار فرانسوی ها به آزادی سیاسی رسیده بود، سخت خودش را به اعراب مخصوصاً فلسطینی ها چسبانده بود. و با ایران رابطه بسیار سردی داشتند و فقط در حد کارداری روابط سیاسی موجود بود محمد رضا شاه پهلوی با آگاهی از تجربه اداری و لیاقت کاردار سفارت ایران در بحرین که یک ایرانی بسیار میهن پرستی بود به نام عبدالکریم سیفی را دستور دادند به الجزایر رفته و عهده دار سفارت در الجزایر شود. عبدالکریم سیفی زبان عربی را بهتر از یک عرب با سواد در حد دکترای زبان عربی صحبت می کرد و به تمام آداب و رسوم اعراب به خوبی واقف بود. در زمان تصدی کارداری و کنسول در عراق ایشان یک بار توسط حکومت بعثی صدام حسین قبلاً اخراج شده بود. همان طور که می دانید بر عکس اکنون که در رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی یک مشت آب حوض کش و مغنی و چاقو کش سفیر، کاردار و کنسول هستند، وزارت امور خارجه ایران دوران حکومت پادشاهی ایران مهد دیپلمات های بسیار قوی و دوره دیده بود.
محمد رضا شاه با فرستادن عبدالکریم سیفی که چندین سال در عراق خدمت کرده بود بازی را آغاز کرد برای به تله انداختن صدام حسین. زنده یاد محمد رضا شاه دانسته از اینکه طبقه حاکم بر الجزایر همگی زبان فرانسه را راحت تر از عربی صحبت می کنند. کارداری را فرستاده بود که به زبان عربی تسلط کامل داشت ولی فرانسه اصلاً بلد نبود. این ظرافت کار زیبای شاه فقید در یکی از گزارش های آقای سیفی و وزارت امور خارجه درج شده بود. آقای سیفی در گزارش خود نوشته بود که رؤسای حاکم بر الجزایر غیر از بومدین که رئیس جمهور بود و رئیس مجلس، دیگران عربی را در سطح مردم عادی می دانستند. دانستن زبان عربی و اجرا کردن تمامی آداب و رسوم های معمول اعراب توسط کاردار ایران یک چهره دیگر به دولت و مردم الجزایر نشان داده بود. آن ها همیشه در این فکر بودند که ایرانی ها مانند خودشان که مستعمره فرانسه بودند غرب زده هستند و بد گوئی های یاسر عرفات رذل و پست همجنس باز رهبر فلسطین و صدام حسین پلید را باور کرده بودند که ایرانیان دشمن اعراب هستند. ولی شخصیت بخصوص دانستن زبان عربی و احترام گذاشتن به آداب و رسوم اعراب توسط کاردار سفارت ایران، کم کم دید دولت الجزایر نسبت به ایران و ایرانی کاملاً تغیر کرد.
فاز دوم اجرای برنامه محمد رضا شاه پهلوی این بود که کاری کند خود دولت الجزایر میانجی مذاکرات ایران با حکومت بعثی عراق شود راجع به مسئله اروند رود که عراق ادعای صاحب بودن تمامی آن را می کرد. عبدالکریم سیفی با زیرکی کامل این برنامه را نیز اجرا کرده و کار به جائی رسید که بومدین برای این که قهرمان اعراب شود خودش پیشنهاد این میانجیگری را کرد.
دعوت نامه ها برای آمدن هیئت نمایندگی ایران و عراق به الجزایر فرستاده شد برای شروع مذاکرات. دولت عراق به دولت الجزایر اطلاع داد طارق عزیز وزیر امورخارجه با تجربه عراق رئیس میسیون عراقی برای مذاکرات خواهد بود.
جواب دولت شاهنشاهی ایران به دولت الجزایر بسیار مختصر و مفید بود. تلکس وزارت خارجه ایران اعلام کرد که شاهنشاه آریا مهر شخصاً رهبری هیئت نمایندگی ایران را به عهده خواهند داشت و این شخص اعلحضرت خواهند بود که با هیئت نمایندگی عراق مذاکره خواهند کرد. این تلکس وزارت امور خارجه ایران فقط نشان دهنده نبوغ سیاسی شاهنشاه بود. تلکس وزارت امور خارجه ایران مثل توپ در دنیا صدا کرد و همه مردم می دانستند که برای مذاکرات طارق عزیز از طرف عراق می آید. و نمایندگی هیئت ایران را شخص محمد رضا شاه به عهده دارد.
صدام حسین یک قداره بند، لات چاقو کش، خون آشام و شکنجه گر بسیار خوبی بود. ولی چیزی که سرش نمی شد سیاست و بازی های دیپلماسی بود. زنده یاد محمد رضا شاه پهلوی با زیرکی تصمیم آوردن صدام حسین به پشت میز مذاکرات را داشت. با این تلکس وزارت امور خارجه ایران، صدام حسین در مخمصه بدی گیر کرده بود از یک طرف اگر صدام حسین نمی آمد می گفتند از شاه ایران ترسیده است و اگر می آمد هیچ نمی دانست که بگوید و آبرویش می رفت و از طرف دیگر با طارق عزیز سرنوشت مذاکرات معلوم بود، صحبت ها به نتیجه ای نمی رسید و همه دست از پا دراز تر به کشور های خود بر می گشتند.
محمد رضا شاه پهلوی دانسته سد محکم جلوی پای صدام حسین گذاشت. فردای آن روز در جواب تلکس وزارت امور خارخه ایران، دولت عراق اعلام کرد صدام حسین رهبری میسیون عراق را بعهده خواهد داشت. جواب دولت عراق به ایران فرستاده شد. محمد رضا شاه قسمت دوم بازی روانی خود را روی صدام حسین شروع کرد. وزارت امور خارجه ایران در جواب حضور صدام حسین در مذاکرات، یک تلکس به الجزایر فرستاد که چون این مذاکرات طولانی نه خواهد بود،در خواست دولت ایران این است که محل مذاکره در همان فرود گاه الجزایر باشد. محمد رضا شاه دانسته از لجبازی اعراب مخصوصاً این برگ را به زمین کوبید که محل مذاکره در همان فرودگاه الجزایر باشد. این جا می توانیم این برداشت را داشته باشیم که تمام اقدامات محمد رضا شاه پهلوی خورد کردن شخصیت صدام حسین چاقو کش بوده است که با کشتار به ریاست جمهوری رسیده بود دولت الجزایر با اعلام زمان ملاقات، از طرفین دعوت به عمل آورد که به الجزایر بیایند. حالا شخصیت محمد رضا شاه مانند یک قهرمان در الجزایر شده بود.
توجه شود: در روز و ساعت موعود اولین هوا پیمائی که در آسمان فرودگاه الجزایر پیدا شد هواپیمای حامل صدام حسین و هیئت نمایندگی عراقی بود. هوا پیمای زیبای شهباز با آن رنگ فیروزه ای که سمبل غرور و افتخار کشور ما بود با کمی تأخیر که داشت به فرودگاه الجزایر می رسید. هواپیمای عراقی حامل صدام حسین از برج مراقبت فرودگاه الجزایر اجازه فرود خواست. در این جا اتفاقی افتاد که ملت ایران به ایرانی بودن خود و مقام و منزلت محمد رضا شاه باید با غرور افتخار کنیم.
برج مراقبت فرودگاه الجزایر به هواپیمای صدام حسین اجازه نشست نداد. به خلبان هوا پیمای صدام حسین گفت باند فرودگاه هنوز آماده نیست بهتر است در آسمان دور بزند تا اطلاع ثانوی. این کار آن قدر ادامه پیدا کرد تا شهباز به آسمان فرودگاه الجزایر رسید. در این جا خلبان هواپیمای شهباز از برج مراقبت اجازه نشست خواست. خلبان شهباز با کمال فرو تنی و سادگی گفت من محمد رضا پهلوی کاپیتان شهباز اجازه فرود می خواهم، در برج مراقبت فرودگاه شور و غوغا بپا شد. مأمور برج مراقبت با صدائی لرزان از هیجان ولی بسیار خوشحال پرسید شما پادشاه ایران هستید. شاهنشاه جواب دادند بله، مأمور برج مراقبت در جواب گفت اعلحضرت، فرودگاه الجزایر در اختیار شما است. ما بی صبرانه در انتظار شما بودیم. شاهنشاه تشکر کرده و هواپیما را به آرامی در باند فرودگاه نشست. هوا پیما به آرامی به جلوی جایگاه مخصوص رسید، در هوا پیما باز شد و شاهنشاه با وقار مخصوص خود از پلکان هوا پیما شروع به پائین آمدن کردند. در پائین پلکان تمام رجال الجزایر برای دیدن شاهنشاه جمع شده بودند و بی اختیار تحت تأثیر احساسات خود شروع به دست زدن و هورا کشیدن کردند. آقای بومیدین رئیس جمهور الجزایر شاهنشاه را در آغوش گرفته و با ایشان دست دادند. شاهنشاه و بومدین در جایگاه مخصوص ایستاده و گروه موزیک ارتش الجزایر سرود شاهنشاهی را شروع به نواختن کرد. پس از پایان سرود شاهنشاهی، شاهنشاه شروع به دیدن گارد احترام کردند و عبدالکریم سیفی کاردار با تجربه و ایران دوست، در پشت سر شاه خود در حرکت بود. کسی دقت نکرد که در آن لحظه یک هوا پیمای دیگر دارد به زمین می نشیند، آن هواپیما حامل صدام حسین بود که تازه اجازه نشست گرفته بود. شاهنشاه به جایگاه مخصوص رفته و در اتاقی که برای مذاکره آماده شده بود به نوشیدن قهوه پرداختند. خلبان هواپیمای شهباز دستور داشت که هواپیما را پس از سوخت گیری در جلوی جایگاه، در حالت آماده برای پرواز باشد.
در آن لحظه صدام حسین دشمن دیرینه محمد رضا شاه و ملت ایران وارد سالن مذاکره شد. شاه فقید مانند کسی که دوست دیرینه خود را دیده باشد با لبخند به سوی صدام رفته دست ایشان را فشردند. شاهنشاه برنامه چیده بودند که در یک مذاکره طولانی به سبک ماراتون فرمایشی صدام را خسته کرده تا به هدف نهائی برسند. خود شاهنشاه رهبری مذاکرات را به عهده گرفتند و درست 4 ساعت این مذاکرات طول کشید. هر دو ساعت. نیم ساعت تنفس برنامه ریزی شده بود. شاهنشاه برای استراحت به اتاقی که برای استراحت آماده شده بود رفته و روی تخت کوچک تا شو ارتشی که در آنجا برای ایشان مهیا شده بود کمی دراز کشیده و دوباره به میز مذاکره بر می گشتند.
در این مدت 4 ساعت اعلیحضرت غیر از قهوه دست به هیچ چیز دیگر نزدند نه صبحانه، نه نهار و یا شام. در آخر مدت 4 ساعت مذاکره، کشور ایران به رهبری مدبرانه و برنامه ریزی دقیق شاه فقید به تمام هدف هائی که می خواستند رسیدند. صدام حسین خسته، گیج و خواب آلود تازه فهمید که با چه سیاستمدار کهنه کاری طرف بود ولی دیگر دیر شده بود. صدام حسین بازی را کاملاً به محمد رضا شاه فقید باخته بود.
شاهنشاه دستور دادند که این قرار داد در سازمان ملل متحد ثبت شود و به نام قرار داد الجزایر نامیده شود و یکی از بهترین تاکتیک های مذاکره در دنیا شناخته شد.
دستاورد های قرار داد الجزایر
1- قرار داد الجزایر در اوج اختلافات مرزی بین عراق و ایران به امضا رسید. پس از آن صلح و دوستی بین دو ملت بر قرار شد. بهمین دلیل صدام حسین قرارداد الجزایر را پیروزی ملی نامید و زنده یاد محمد رضا شاه قرارداد را موفقیت بزرگ سیاست خارجی ایران نامید.
2- دستاورد دیگر قرارداد الجزایر علامت گذاری مرز زمینی و امنیت و دوستی بین مرز نشینان ایران وعراق بود.
3- قرارداد الجزایر سبب رعایت احترام و امنیت بین کلانتران مرزی در قسمت چراگاه ها و هم چنین مسافرت اتباع دو کشور که برای زیارت اماکن مذهبی در مسافرت بودند 4- از همه مهمتر بزرگترین دستاورد قرار داد الجزایر جلوگیری از رخنه اخلال گران اسرائیلی بود که مرتباً بین کرد های ایران و عراق اخلال می کردند و هنوز هم می کنند.
5- اگر خوب بنگریم قرار داد الجزایر سبب جلو گیری از جنگ و خونریزی و اذیت و آزار مردم و ایجاد صلح و دوستی و همزیستی مسالمت آمیز بین دو کشور، و دو ملت ایران و عراق بود.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است