علت دشمنی
استعمارگران بخصوص انگلستان با پادشاهان پهلوی
در شهریور ماه طی 90 سال گذشته حوادثی در ایران اتفاق افتاده است که اثر مستقیم
در زندگی و سرنوشت ایران و ایرانی داشته است. مانند سوم شهریور اشغال ایران توسط متفقین ( روس
و انگلیس ) و خروج رضا شاه بزرگ از ایران
، 17 شهریور روز پیکار جهانی با بیسوادی و پایه گذاری آموزش و پرورش به دستور رضا
شاه ، 20 شهریور روز بنیانگذاری بانک ملی ، 25 شهریور سال روز آغاز پادشاهی محمد
رضا شاه پهلوی ، 31 شهریور سال 1359 خورشیدی آغاز حمله عراق به ایران و جنگ 8 ساله
و بسیار حوادث دیگر که بعلت طولانی شدن
نوشتار از ذکر آنها خودداری می شود.
از سال 1562 میلادی که آرتور ادوارد
با تجربیاتی که از سفر آنتونی جان کینسون به ایران آموخته بود یعنی قدرت آخوند ها
در بین مردم و دولتمردان به دربار شاه
تهماسب وارد شد و سبب شد آرام و ظریف نفوذ انگلیس ها را ظاهراً بنام روابط تجاری
ولی در باطن برای به استثمار گرفتن ایران
با کمک آخوند ها که خیلی مورد احترام مقامات انگلیس ها بودند پیش می برد. تا جائی که برادر کوچک
شرلی به عنوان سفیر ایران در دربار انگلیس منصوب شد.
تاریخ روابط سیاسی ایران با کشور
انگلستان نشان می دهد تمام موفقیت های سیاسی و اقتصادی انگلیس در ایران مرهون
حمایت های آخوند ها و جیره خواران و
نوکران انگلیس ها بوده است.
هم چنین هر گونه حادثه آفرینی و ترور
های سیاسی که منجر به زمینه سازی برای منافع انگلیس ها بود ریشه اش مذهبی و عاملش آخوند بود و منافعش به سود
انگلیس ها . مانند قرارداد ترکمن چای ، قرار داد 1907 ، قرارداد 1919،
قرارداد نفت دارسی ، ترور ناصر الدین شاه ، قتل امیر کبیر، ماجرای قتل گریباندروف
سفیر روسیه ، ماجرای سقا خانه آشیخ هادی و کشته شدن ماژور ایمبری کاردار سفارت
امریکا ، تجزیه طلبی شیخ
خزعل در خوزستان و صد ها مورد تاریخی
دیگر که ثابت می کند انگلیس ها هر کاری که می خواستند به تناسب زمان و موقعیت بین
المللی انجام داده است که ذکر آن ها واقعاً روضه سیاسی و ملی است و اگر ملت ایران
حافظه تاریخی و شعور سیاسی داشته باشد این قضایای تاریخی را بجای روضه حسن و حسین
هر روز باید بشنود و خاک بدبختی بسر ریزد و به جای اشک خون بگرید.
حمایت انگلیس ها از آخوند ها و فئودال ها ( یعنی کسانی که دارای املاک بزرگ و
رعایای بسیار باشند و بر رعایای خود تسلط و فرمانروائی داشته باشند ) و اشراف و احترام متقابل آخوند ها و فئودال ها و اشراف
به منافع و شئونات ارباب خود یعنی انگلیس سبب گردید که سند مالکیت سیاسی ایران
بنام انگلیس و به مهر شرعی آخوند ها و قدرت رئیس ایل ها و فئودال ها مهمور شده
باشد.
تاریخ نشان می دهد هر زمان که منافع انگلیس در ایران بعلت وجود افراد میهن
پرست به خطر افتاده و نتوانسته است جلوی موج و رستاخیز ملت ایران را بگیرد، سکوت
کرده است تا در موقعیت مناسب رفع مزاحمت بنماید. بهترین سند که می توانم ارائه دهم
ظهور دو پادشاه ایران ساز پهلوی ( رضا شاه
و محمد رضا شاه ) در ایران است. لذا از من سند ارائه دادن و از شما داوری
خواستن است. تا سیه رو شوند آن روشنفکران
و پژوهشگران پر مدعای تو خالی که می گویند رضا شاه را انگلیس ها آوردند و
خادم انگلیس ها بوده است.
اگر خوب بنگریم دربار سلاطین قاجار پر از نوکران و جیره خواران انگلیس بود ،
هم چنین زمان واپسگری و عقب ماندگی ملت ایران از کاروان تمدن جهان . اما پادشاهی
رضا شاه فقید در حقیقت سبب بیداری
ملت ایران و آغاز تلاش ایران برای پایان دادن به سند مالکیت سیاسی و اجتماعی
انگلیس در ایران بود.
اقدام رضا شاه در جدا ساختن مذهب از سیاست و دولت و بیرون راندن آخوند ها از
بساط بست نشستن در سفارتخانه ها و زیارتگاه ها مانند شاهزاده عبدالعظیم و حرم مشهد
و اعزام آن ها به سربازی و تعطیل معیشت مفت خوری آنان. اولین حرکت موفقیت آمیزی
بود که ایران را از عصر جهل و بی خبری به عصر عقل و زندگی سوق داد. و همین کافی
بود برای باطل کردن سند مالکیت حیله گرانه و جعلی ایران نزد انگلیس. این ها که
بیان شد اولین گام بود که از طرف رضا شاه برداشته شد.
سرکوبی فئودال ها و رئیس ایل ها که هر یک آبا و اجدادی وصله جان سیاسی انگلیس در ایران بودند قدم پر شتاب دیگری بود برای باطل
کردن حق خود مختاری انگلیس در ایران.
لغو قرار داد دارسی ، لغو کاپیتولاسیون ، استقلال گمرکی ، بر چیدن بساط پلیس
جنوب بخوانید پلیس انگلیس در جنوب ایران به تعداد 6 هزار نفر از افراد هندی و سر کوبی شیخ خزعل و
اخراج جاسوسان انگلیسی که زیر نام مستشار در ایران در فعالیت بودند. سوال در این است کارشناسان
انگلیسی که حدود 150 سال در ایران بودند و از
همه نوع امکانات برخوردار بودند چه سازندگی در زمان سلاطین قاجار بخصوص محمد علیشاه و پسرش احمد شاه قاجار در ایران کرده بودند. هیچی.
تنها کار سودمند آن ها معتاد کردن ملت
ایران به تریاک بود. حرکت همه جانبه اجتماعی ، اقتصادی و نظامی نوین و از همه
مهمتر ساختن شیوه های زندگی مترقی به جای روش های کهنه و فرسوده. همه این ها به
دنیا بخصوص به دولتمردان انگلیس که ضد ترقی و
پیشرفت و آسایش و رفاه ملت
ها بخصوص ملت ایران می باشند نشان
داد که راه ایران راه استقلال و حیات ملی است.
نکته مهم بحث این است، موقعیت بین المللی خاصه قدرت روز افزون آلمان نازی به
انگلیس اجازه نمی داد آن طور که سابقه تاریخی ارائه می دهد
برای حفظ حقوق نا
مشروع خود در ایران و برای جلوگیری از پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی ایران که هر
کدام مانند تیری بود که به چشمان انگلیس ها فرو می رفت. به اقدامات تلافی جویانه
مبادرت کند. و از همه مهمتر ابزار این انتقام و موفقیت انگلیس که آخوند ها بودند
در دوران سلطنت رضا شاه از سیاست دور و اجتماعات توطئه گرانه آن ها کلاً پاشیده
شده بود.
جنگ بین الملل دوم و هجوم بیرحمانه قشون روس و انگلیس به ایران عملاً موقعیتی
برای انگلیس ها به وجود آورد که انتقام خود را از رضا شاه بگیرند.
سوال در این است انتقام چه چیز را از
رضا شاه بگیرند؟ جواب روشن است.
انتقام سازندگی در ایران ، انتقام شکوهمندی
ایران ، انتقام حفظ
منافع
ایران ، انتقام بی اعتناعی به
منافع بیگانگان. انتقام زدن ریشه ایادی و
نوکران انگلیس ها مانند فئودال ها و آخوند ها و از همه مهمتر انتقام آزاد کردن
بانوان از زندان چادر.
خشونت تلافی جویانه انگلیس ها نسبت به
رضا شاه آن قدر آشکار بود که رضا شاه به محمد علی فروغی معروف به ذکاء الملک نخست
وزیر فرمودند. آن ها فقط با من کار دارند و تا از من انتقام نگیرند آرام نخواهند
نشست. من باید کنار بروم. انگلیس ها شاه
ایران را تبعید کردند و کسی تاکنون نه پرسیده است ، بچه دلیل انگلیس باید شاه
ایران را که استعفا داده بود و دولت ایران نه تنها همکاری با آلمان نداشت بلکه
همکاری خود را با متفقین برای جنگ با آلمان ها اعلام نموده بود و فرزند رضا شاه به
پادشاهی کشور رسیده و سلطنت برای رضا شاه کلاً منتفی بود دیگر چه لزوم داشت او را
تحت الحفظ از ایران به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ برده و تا پایان حیات تحت
نظر و زندانی نگهدارند. دولتمردان انگلیس آن قدر با رضا شاه بد بودند که با هزاران
حقه نگذاشتند جسد رضا شاه در ایران دفن شود.
سوالی مطرح است چرا آرامگاه رضا شاه را بدست جیره خواران و نوکران خود یعنی
آخوند ها خراب کردند. جواب روشن است برای اینکه هیچ گونه آثاری از رضا شاه پهلوی
در ایران نباشد. چه چیز موجب وحشت انگلیس ها از رضا شاه بود ؟ میهن پرستی او.
آن پژوهشگران پر مدعای تو خالی که می گویند رضا شاه را انگلیس ها آورده
اند خوب است به جمله سفیر انگلیس سر پرسی
لورن به شیخ خزعل توجه کنند و بعد از این در حساب معادلات خود قرار دهند
وقتی سردارسپه ( رضا شاه بعد ) تصمیم گرفت برای مقابله با تجزیه طلبی شیخ خزعل
لشگر کشی کند مدتی سفیر انگلیس بعنوان میانجی مانع لشگر کشی شد ولی وقتی
مشاهده کرد که عزم سردار سپه برای پایان دادن به غائله خزعل قطعی است ضمن دو نامه
رسمی در سال 1925 میلادی رسماً حمایت دولت انگلیس را از شیخ خزعل به رضا شاه اعلام
نمود. رضا شاه دو نامه سفیر انگلیس را عیناً به سفارت انگلیس در ایران برگشت داد و
بلافاصله دستور حمله به خوزستان را صادر کرد. سفیر انگلیس پس از دریافت نامه های
سفارت به خزعل گفت، تصور نمی کنم وزارت خارجه ما بداند با چه فرد مقتدر و میهن
پرستی در ایران روبرو خواهد شد. در باره رضا شاه گفتنی فراوان است برای صرفه جوئی
در وقت به همین مقدار اکتفا می شود. ریشه یابی دشمنی انگلیس و آمریکا در مورد محمد
رضا شاه پهلوی در فرصت های دیگر بیان خواهد شد.
به پایان آمد این دفتر حکایت هم چنان باقی است. نوشتار را با این جمله پایان
می دهم.
ایران بدون آخوند های تازی پرست و
عوامفریب و نوکر استعمار گران حق مسلم
ماست.
به امید بیداری
و آگاهی ملت ستم کشیده و بی یار و
یاور ایران
محمد مجزا