اعترافات حسین
بروجردی
قسمت سوم
بساز
و بفروشی
هاشمی رفسنجانی
این نوشتار را با اشعاری از شاعر فرهیخته و میهن پرست فروغ فروخزاد شروع می
کنم که بسیار متناسب با موضوع مقاله است.
بر روی ماه نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نه برده ایم
زیرا چو زاهدان سیاه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیاه شود بهتر ز داغ مهر نماز است از سر ریا.
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئیم خدا خدا.
غرور و نخوت که خاص آدم های بد سیرت و افراد دون مایه است گهگاه بشکل هائی
تجلی می کند که تصور و انتظار آن حتی برای مبلغان و مدیحه سرایان هم ممکن نیست.
آخوند علی اکبر هاشمی رفسنجانی که از سال ها پیش از کودتای آخوندی خمینی از حمایت
کشور های استعمار گر بخصوص اسرائیل بر خوردار بود او را از مسیر عقل به منجلاب
غرور و تکبر و رذالت و پستی کشید.
هاشمی رفسنجانی وقتی می خواست زن بگیرد پول عروسی نداشت می رود یک بار پسته را نسیه می
خرد و نقد می فروشد و خرج عروسی اش را این طوری فراهم می کند. این آدمی که این جوری بود
چه طور این قدر پولدار می شود ؟ الان که ایران ما اوست. بعد از 15 خرداد سال 1342 عده ای
از روحانیان در نشست هائی به بررسی واقعه 15 خرداد پرداختند و به دو راه حل برای
مبارزه با رژیم شاه رسیدند. یکی مبارزه مسلحانه و چریکی و دیگری
از راه فرهنگی . آخوند مهدی بهشتی در مورد مبارزه مسلحانه می گوید این راه ، دوری از خانه و
خانواده دارد، زندان دارد ، کشتن و قتل و درگیری دارد ولی کار فرهنگی ، دادن آگاهی است و خطری هم ندارد.
ابولفضل تولیت که مسئولیت آستان حضرت
معصومه در قم را داشت در سال 42 زمانی که
شاه برای بازدید به قم می رود به توصیه خمینی که گفته بود شاه را تحریم کنند گردن
می گذارد و در مراسم استقبال شاه شرکت نمی کند لذا او را از تولیت آستان حضرت
معصومه عزل می کنند. به این ترتیب دست
ابولفضل تولیت از ثروت باد آورده که در خانواده او مورثی بود
کوتاه می شود و او تصمیم به مبارزه با شاه می گیرد و به همین دلیل قسمت اعظم
دارائی خود را برای مبارزه در اختیار خمینی می گذارد. برای این که به میزان ثروت
این آدم پی ببرید همین را بگویم که بعد از مرگش وراث او برادر و خواهرش میروند پیش
هاشمی رفسنجانی و می گویندکه اموال ابولفضل تولیت در لندن بالغ بر چهل یا چهار صد
میلیون پوند است و از رفسنجانی می خواهند که این ثروت ، دولتی اعلام شود. یعنی مدعی شوند متعلق به جمهوری اسلامی است تا از پرداخت مالیات معاف شوند. وقتی خمینی در
نجف بود ابولفضل تولیت هم پول و ملک به خمینی بخشید و خمینی هم داد به رفسنجانی.
آخوند بهشتی و سید علی خامنه ای. وقتی خمینی به پاریس می رود ابوالفضل تولیت را
با صندلی چرخدار و آمبولانس می آورند پیش خمینی که پول کلانی به
خمینی می دهد. رفسنجانی با همکاری با هنر یک شرکت
ساختمانی بنام دژ ساز در قم درست می کنند که مسئول و همه کاره اش رفسنجانی بود و
شروع می کنند به بساز و بفروشی. زمین می خریدند خانه می ساختند و به کسانی که
خودشان می خواستند می فروختند و از این طریق آخوند رفسنجانی پول دار شد. ابولفضل تولیت پول را داده بود که در مبارزه با رژیم شاه
بکار بگیرند. ولی آخوند هاشمی رفسنجانی می زند بکار بساز و بفروشی خودش. ابولفضل
تولیت یکی از چهره های مرموز کودتای
آخوندی خمینی بود. چون از زمان شاه دنبال
این بود که خمینی را به میدان بیاورد. ابولفضل تو لیت تا کودتای آخوندی خمینی زنده
بود.
ابولفضل تولیت کی بود ؟ نمی دانم خیلی
چهره تاریک و مرموزی داشت. زن داشت ولی بچه نداشت. ابولفضل تولیت یکی از کسانی بود
که پول عمده ای در اختیار کودتای آخوندی خمینی گذاشت. گویا رفسنجانی با پول تولیت
به ژاپن هم رفت. خیلی از کار ها را کودتاچیان خمینی در سال 57 با سرمایه تولیت انجام دادند. و جوه
بازاری ها را هم خمینی بدست همین ها می
داد. می گویند مدرسه رفاه که امیران ارتش در پشتبام آن تیر باران شدند هم از همین پول درست شده بود. در این مدرسه بچه
های آدم های عادی را نام نویسی نمی کردند حتماً باید یکی از فامیل هایش معمم (
آخوند ) می بود ارجحیت هم با کسانی بود که عمامه سیاه دارند یعنی سید باشند. عمامه
سفید ها در درجه دوم قرار می گیرند. رفسنجانی زیر عنوان کار های وقفی و عام
المنفعه و اسلامی زمین ها را به قیمت ارزان
می خرید. در سند ها
هم مشخصات زمین را
دقیق نمی نوشت مثلاً می نوشت از رود خانه
فلان تا تپه فلان. بعداً رفسنجانی بولدوزر کرایه می کرد و تپه ها را مسطح می
کرد و خاک ها را یکی دو کیلو
متر آن طرف تر می ریخت. مسیر رود خانه را هم با آب بند تغیر
می داد و می گفت از این تپه تا آن رود خانه مساحت زمین است. طبق سند هم درست می
گفت. به این وسیله کلی زمین های مردم را بالا می کشید و با رشوه و پارتی بازی زمین
های وقفی را به عنوان زمین معمولی می خریدند و بساز و بفروشی می کردند. رفسنجانی
همیشه می گفت خیر و شر همه چیز در زمین است و بس به همین دلیل همیشه دنبال خرید و
فروش زمین بود. در خیابان ناصر خسرو
تهران کوچه ای هست به اسم خدا بنده لو. قسمتی از این کوچه مال حاج
مهدی قلی خدا بنده لو است. رفسنجانی به وسیله انتشارات علمی با خدا بنده لو ها آشنا می شود انتشارات
علمی کتاب های اسلامی چاپ می کرد. رفسنجانی به وساطت محمد علی علمی و به بهانه این
که عایدات این کار به مصرف کار های اسلامی می رسد و وقف سیدالشهدا است و نمی شود
فروخت. زمین های وقفی را اجاره 99 ساله می کرد. رفسنجانی کلمه وقف را در حاشیه سند
های وقفی می نوشت ولی بعد از پایان معامله حاشیه را با قیچی می برید ! رفسنجانی با
دادن رشوه کلان ترتیب کار ها را می داد. همیشه
یک پولی به ابولفضل توکلی که از
شرکای شرکت دژ ساز بود و نظام انصاری که مهندس
ناظر شرکت و مهندس کار های ساختمانی
رفسنجان بود می داد. هم چنین رشوه کلانی
به رئیس ثبت کرج برای قطعه زمین بزرگی می
دهد. یعنی رفسنجانی خانه ای برای رئیس ثبت
کرج به ارزش یک میلیون و نیم می سازد. زیرا در اداره ثبت کرج معلوم بود حاشیه سند بریده شده ولی آنها آن را
نادیده می گرفتند. در حاشیه سند نوشته بود وقف اولاد ذکور که بریده شده بود.. به
این ترتیب رفسنجانی صاحب تمام زمین می شود و بعد از قطعه بندی زمین آنها را به چند
برابر قیمت می فروشد و نفع آن به جای سید الشهدا به جیب گشاد سید کوسه رفسنجانی
سرازیر می شود.
ملاحظه می شود شرکت بزرگ دژساز را با چند آخوند نمی شد اداره کرد. این جاست که
محسن رفیق دوست وارد کارزار می شود. محسن
رفیق دوست همکار مالی و اقتصادی رفسنجانی است و صاحب امپراتوری بنیاد مستضعفان
جمهوری اسلامی است. برادران محسن رفیق دوست در میدان کاه فروش ها بنکداری دارند. دستشان را یکی کردند برای کار.
یعنی پول و سرمایه و استفاده از امکانات دولتی از محسن رفیق دوست باشد ولی به اسم کنسرسیوم خدا
داد که در رآس آن فاضل خدا داد بود. نماینده محسن رفیق دوست هم در این کنسرسیوم
برادر رفیق دوست بود. به علت سو استفاده هائی که فاضل خدا داد کرده بود و گندش در
آمد از ایران به آمریکا فرار کرد. رفسنجانی رفیق دوست را وادار کرد که با فرستادن
قرآن امضاء شده فاضل را به ایران بر گرداند. رفیق دوست هم با فاضل در آمریکا تماس
گرفت و گفت که این جا مسئله ای نیست و تو هم که کسر پولی نداری و اگر بیائی می
توانیم موضوع را حل کنیم. فاضل را خام کردند و او هم فکر کرد پول که دارد که مثلاً
جریمه ها را بدهد با خیال راحت به ایران برگشت. به محض رسیدن
او را گرفتند اجازه دفاع
هم به او ندادند. رفسنجانی
و گروهش از نظر سیاسی می خواستند یک نفر را قربانی کنند قرعه به نام فاضل
خدا داد افتاد. به این ترتیب هم فاضل خدا داد را از بین بردند هم اموالش که عبارت
بود از کار خانه برق ادیسون - کار خانه یخ سازی و زمین های زیاد و ساختمان های خیابان
فرشته و دروس و خانه ای هم که در اختیار خمینی گذاشته بودند را گرفتند.
خانواده خدا داد اصلاً فکرش را نمی کردند که فاضل را اعدام کنند
که کردند. خانه ای که خمینی در جماران زندگی می کرد رفسنجانی و همین فاضل پیدا
کرده بودند. پشت همین خانه فاضل خدا داد یک خانه برای رفسنجانی درست کرد که البته
رفسنجانی هم مزدش را داد و او را اعدام کرد.
توضیح اضافی برای آگاهی بیشتر: یکی از دلایل
کشته شدن صادق قطب زاده علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود. پس از اعدام صادق قطب زاده
کسی که در برابر محمدی ریشهری تیر خلاص به پیشانی قطب زاده زد. همین هاشمی رفسنجانی بود.
در اسناد آمده است اسلحه ای که محمد بخارائی حسنعلی منصور را ترور کرد. علی
اکبر هاشمی رفسنجانی تهیه و به محمد بخارائی داده بود. هم چنین اسرائیل با همکاری
هاشمی رفسنجانی توانست 48 جت جنگی اف 14 را بعد از خروج شاه از ایران را بدزدند. از این آخوند کوسه عوامفریب شیاد هر چه بگوئید
بر می آید. اگر خوب بررسی شود متوجه می شویم هاشمی رفسنجانی ، بد تر از دزدان سر گردنه ایران را چاپید و نام کثیف او در
کنار 5 ثروتمند دنیا است. یکی از عوامل اصلی بدبختی و فلاکت ملت ایران همین علی اکبر هاشمی
رفسنجانی است. گفته زیبائی از نادر شاه
افشار بیادم آمد که در مورد همه آخوند ها
بخصوص هاشمی رفسنجانی صدق می کند. می
گوید: هر آخوند را باید دو بار اعدام کرد.
یک بار برای زندگی بی ثمر و بی
خاصیت و بی حاصل و مرده خواری او. و بار دوم برای فریب مردم و بلعیدن دست رنج و
حاصل تلاش و کار و دارائی آنان. وقتی
تاریخ 500 سال گذشته ایران را مطالعه کنیم ملاحظه می شود هر مقام کشوری و
یا افراد عادی با آخوند در افتاد بقول معروف ور افتاد. زیرا پایگاهشان افراد واپسگرا ، عقب مانده فکری و خرافاتی
مسلمان است.
به امید بیداری
و آگاهی ملت ایران. بحث ادامه دارد
محمد مجزا