۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

تهمت و افترا های  ناروا  به محمد رضا شاه  پهلوی
بطورکلی یکی از ویژگی های ناپسند ما ایرانیان شایعه پراکنی است. وقتی تهمت و افترا در جامعه پراکنده می شود. بدون چون و چرا مورد قبول مردم ساده لوح و زود باور قرار می گیرد. تعجب در این است که افراد ساده لوح با آب و تاب بیشتر آن تهمت و افترا ها را دهان به دهان به عنوان یک خبر موثق برای دیگران تعریف می کنند. لذا افراد خائن و کشور های استعمار گر با بهره گیری از تهمت و افترا  برای ترور شخصیت  افراد استفاده می کنند. آنچه به طور مختصر بیان شد در جامعه از هم گسیخته ایران فراون وجود دارد که به چند نمونه اشاره می شود.
                                  تهمت و افترای قتل محمد مسعود به در بار
                                                            

محمد مسعود در سال 1280 خورشیدی در شهر قم چشم به جهان گشود. وی فارغالتحصیل روز نامه نگاری از بلژیک بود. در طی دوران روز نامه نگاری خود به بسیاری از دولتمردان حتی به محمد رضا شاه و  والاحضرت اشرف پهلوی  و خیلی  های دیگر حمله شدید کرده  و  دشمنان زیادی برای خود تراشیده بود. وقتی  محمد  مسعود برای  اولین بار در روز نامه  خود بنام مرد امروز دست به افشا گری در مورد حزب توده زد و مقاله ای در 21 بهمن 1326  نوشت. فردای آن روز در دفتر کار خود در خیابان اکباتان هنگام خروج به ضرب گلوله ترور شد. بلافاصله حزب توده بیوطن بچه استالینی ها شایع کردند، دربار بخصوص شخص پادشاه را مسئول این ترور نامیدند. البته همان روز این سؤال مطرح شد اگر دربار می خواست محمد مسعود را ترور کند در همان روز های اول می توانست محمد مسعود را از بین ببرد نه بعد از تقریباً  یک  سال که محمد  مسعود  هر  چه  دلش می خواست نوشت و هر تهمتی که خواست زد!
بالاخره حقایق بر مردم روشن شد و این معما در سال 1336 با اعترافات خسرو گلسرخی در  محاکمه اش  اعتراف کرد محمد  مسعود  به جرم  مخالفت با حزب توده  و  نوشتن مقالات و افشا گری علیه حزب توده به وسیله ابوالحسن عباسی و کمک حسام لنکرانی به قتل رسید و این مطلب در اقرار نامه خسرو گلسرخی به خط خود او منتشر شده و بعد ها سران دیگر حزب توده مانند دکتر کشاورز و نورالدین کیانوری گفته خسرو گلسرخی را تأئید کردند.
تهمت غرق شدن  صمد بهرنگی  در  رود  ارس  به  ساواک

صمد بهرنگی کلاس 10 و 11 خود را در دانشسرای مقدماتی که بطور شبانه روزی و رایگان بود، گذرانده و پس از فارغ التحصیل شدن از دانشسرای مقدماتی در سن 18 سالگی به عنوان آموزگار به استخدام وزارت فرهنگ که بعداً به وزارت آموزش و پرورش تغیر نام داده شد در آمد. و در روستا های آستارا به عنوان آموزگار شروع بکار کرد.
صمد بهرنگی تحت تأثیر افکار توده ائی خود  اولین کارش این  بود که سیبل خود را به طرح استالین در آورد  و شبانه  روز در تلاش  بود به  عوض تعلیم  و تدریس دروس  به کودکان، مردم روستا را بر علیه حکومت  و  محمد رضا شاه تحریک می کرد. افکار ضد ملی و میهنی او را می توان در کتاب ( ماهی سیاه کوچلو ) او را مطالعه کرد. معمولاًصمد بهرنگی برای رفتن به قسمت دیگر روستا بوسیله قایق از رود ارس که مرز بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی آن زمان عبور می کرد. روزی به رسم معمول هنگامی که مشغول عبور از رود خانه ارس همراه بادوستانش بود طعمه آب خروشان رود خانه ارس می شود و چون به فن شنا آشنائی نداشت، در سال 1347 خورشیدی در سن 29 سالگی زندگی خود و دیگران را بر باد داد.
بلافاصله حزب توده بیوطن بچه استالینی غرق شدن او را به ساواک نسبت دادند. آری این است  نفوذ  حزب توده  خائن در بین جوانان  ایران و  برانگیختن افکار آنها  بر ضد سازمان اطلاعات و امنیت کشور معروف به ساواک. این بحث در مقالات دیگر ادامه دارد.