۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

شرح  قسمت دیگری  از زندگی  شاپور بختیار
سلامت یک جامعه بر این است آنچه بر میهن و ملت خود رفته است را بداند و از آن ها پند بیاموزد. این گفته را می پذیریم. نکته دیگر این است که نگذاریم افراد خائن پشت بملت کرده به هیچ طریقی در ذهنیت ما رخنه کنند،  زیرا از آن پس خرد و دانش  و  شعور  ما  پناهگاهی می شود برای آنها. از همه مهمتر این است تا مادامی که ما چشم و دل به روی واقعیت ها ببندیم بجائی نخواهیم رسید. در مقاله بیوگرافی شاپور بختیار و خانواده او تا حدودی  با شرح و حال شاپور بختیار  و پدرش آشنا شدیم، در این مقاله قدری بیشتر شاپور بختیار را خواهیم شناخت.
تحصیلات شاپور بختیار:
بختیار تحصیلات ابتدائی خود را در شهرکرد انجام داد و تحصیلات متوسطه خود را ابتدا چند سالی در اصفهان شروع کرد و  بعداً به بیروت رفت و دیپلم خود را از مدرسه فرانسوی بیروت در یافت کرد و می گویند تحصیلاتش را تا درجه دکترا ادامه داده است !
فعالیت های سیاسی بختیار:
می دانیم  بختیار در عنفوان نو جوانی از ایران خارج شده و به بیروت رفت. تقریباً بعد از 16 سال در 1324 خورشیدی، درست مقارن آشوب و قدرتمندی فرقه دموکرات آذربایجان که خطر تجزیه ایران و حتی سقوط رژیم شاهنشاهی ایران در میان بود به ایران بازگشت و یکسر به حزب ایران که رهبرش اللهیار صالح خائن پشت بملت کرده بود وارد شد. همین حزب ایران متفق حزب توده شد و هر دو در ردیف فرقه دموکرات عمل می کردند. این فرض وجود دارد، ورود بختیار در آن تاریخ به  ایران  به این مناسبت  بود که او هم تصور  میکرد  زمانی که  انتظارش  را می کشید ینعی سقوط شاهنشاهی ایران فراهم شده است. لذا متوجه می شویم شاهپور بختیار خائن بمدت 33 سال منتظر فرصت انتقام گیری از پادشاهان پهلوی بوده است.
شاپور  بختیار خود را عضو جبهه  ضد  ملی و از  پیروان  مصدق می دانست ولی همین بختیار در مذاکرات با مأمورین سیاسی امریکا در سال 1340 برای مصدق احترامی قأئل نبوده است. شاپور بختیار مردی جاه طلب و دیوانه رسیدن به قدرت بود، برای رسیدن به جاه و مقام زیر دم هر حیوانی را بوسه میزد. او برای رسیدن به مقام و قدرت از هیچ اقدامی ولو بباد دادن شرافت و میهنش ابائی نداشت. به همین سبب هم یک آلت بدون اراده در خدمت بیگانه قرار داشت. شاپور بختیار در اوائل جوانی به اعتبار تربیت اجدادش که خود را رعایای انگلستان می دانستند در خدمت انگلستان قرار گرفت تا جائی که وقتی به نمایندگی دولت ایران در گنگره جهانی کار شرکت کرد نطق او را سفارت انگلستان تهیه کرده بود. بیاد داریم در شورش ایران بر باد، ده 57  متن تجلیل شاپور بختیار نخست وزیر وقت از خمینی گجستک را شورای انقلاب نوشت و بختیار آن را از رادیو و تلویزیون خواند و پخش شد.  
شاپور بختیار از همان زمان ورود به ایران در سال 1324 تا سال 1357 خورشیدی بمدت 33 سال دائماً  با سفارت  امریکا و مأمورین آن کشور  بطور مخفی  و در جا های امن در  تماس بوده است و تنها شرط بختیار برای ادامه تماس های اطلاعاتی این بود که هویت او فاش نشود. مأخذ: جلد بیستم اسناد سفارت امریکا. توجه شود عمل شاپور بختیار درست مانند جاسوسان بود که برابر قوانین ایران مجازات این عمل اعدام است.
شاپور بختیار پس از انقلاب شکوهمندش و خروج از ایران تماس هایش را با مأمورین سازمان سیا ( C . I . A ) ادامه داد و تا سال 1358 که اسناد سفارت منتشر شد بخشی از ماهیت تماس ها و گفتگو های او نشان می دهد که او نه تنها رابطی را که امریکا برای هدایت بختیار تعین کرده بود قبول کرده است، بلکه اساساً عقیده داشت که بدون حمایت و راهنمائی امریکا هیچ فعالیتی ممکن نیست. مأخذ: جلد 38 اسناد سفارت امریکا.
بختیار از نظر اعتقادات سیاسی و مبارزات اگر بتوان ایشان را مبارز شناخت قیم لازم داشته و خود او معمولاً ابراز عقیده ای نمی فرمودند و اگر گهگاهی از این اصل کلی به دلایل احساسی و یا غرور روی بر گرفته اند. دسته گلی به آب داده است که همه را متنفر و متحیر کرده است. در سال هائی که ایشان جوان و در مسائل سیاسی بسیار جوان تر از سنش بود داریوش فروهر افتخار مشاور حضوری و هدایت اراده و عقل و شعور بختیار را عهده دار بود. البته ایرادی به ایشان وارد نیست برخی اصلاً خودشان قدرت تصمیم گیری ندارند. بعضی ها از اینکه دیگران برایشان تصمیم بگیرند لذت می برند. اینان اگر احتمالاً در موردی تصمیمی بگیرند آن تصمیمات را دوامی نخواهد داشت. زیرا منشأ آن اراده نیست و از شناخت و اعتقاد و بینش سیاسی توشه ای بهمراه ندارد خاصه که تصمیم گیری در  امور: نیاز  به  جرأت و  شهامت دارد، وقتی شجاعت در تصمیم گیری نباشد نمی توان انتظار تصمیم گیری را از کسی داشت. قیم برای نشان دادن یک بچه بهترین راه کلاه بزرگتر ها را بسرش گذاردن است. قدری بحث را ادامه می دهیم.
  فاحشه سیاسی:
بررسی و  تحقیقاتی که از پشوانه های  اظهارات خود  بختیار شکل گرفته  است   نشان می دهد بختیار پای بند به پایداری در عقیده سیاسی نبود و بطور حتم یک فاحشه سیاسی بود. که کارمندان سفارت امریکا پس از ملاقات های محرمانه با بختیار به وزارت خارجه کشورشان چنین گزارش کرده اند. شاپور بختیار یک فرصت طلب سیاسی است که از هیچ کوششی برای بوجود آوردن تصویر خودش مضایقه نکرده است. ( مأخذ:  گزارش شوارتز کنسول امریکا در ایران جلد بیستم اسناد سفارت آمریکا ).
 همان طور که در ابتدا بحث گفته شد ملاحظه می شود براستی شاپور بختیار برای رسیدن به جاه و قدرت حاضر بود زیر دم هر حیوانی را بوسه زند، به همین دلیل در فروردین 1359 برای کسب قدرت دست همکاری بسوی چریک های فدائی خلق بیوطن یعنی کمونیست های آتشی مزاج بچه استالینی دراز کرد ولی آن ها دست بختیار را رد کردند. ( مأخذ: جرج ام باربیس دستیار اقتصادی سفارت امریکا جلد بیستم اسناد سفارت )
دیدگاه شاپور بختیار نسبت  به پادشاهان  پهلوی
شاپور بختیار دشمنی شخصی خاصی با پادشاهان پهلوی داشت و تا هنگا م مرگ هم از این دشمنی دست بر نداشت. او کلیه اقدامات پادشاهان پهلوی را تخطئه کرد. به رضا شاه و محمد رضا شاه اهانت ها نمود و برای هیچ یک از اقدامات آن دو پادشاه ایران ساز کوچکترین ارزشی قائل نبود، زیرا لیاقت اش همان ابلیس خمینی بود که خود را در حد یک نوکر پائین آورد مأخذ: تجلیل های او از خمینی گجستک که نمونه هائی را بیان کرده ام ومقدار زیاد دیگر هم وجود دارد که به موقع خود بعرض خواهد رسید. امریکائی ها روی دشمنی بختیار با شاه خیلی حساب می کردند. یکی از مأمورین سفارت که با بختیار در تماس اطلاعاتی بود در بیوگرافی بختیار به وزارت خارجه کشورش چنین گزارش کرده است، بختیار بطور حتم در پی فرصتی خواهد بود تا اقدام سیاسی علیه شاه انجام دهد.  
لذا شورش 57 بهترین فرصت برای نیت پلید شاپور بختیار بود که دیدیم ایران مدرن را که دارای540 هزار ارتشی تعلیم دیده منظم با مدرن ترین تجهیزات جنگی را دو دستی تقدیم یک حیوان درنده ای بنام خمینی نمود. خواهشمند است به این سند توجه فرمائید
که بهترین و معتبر ترین تفسیری است از موقعیت نخست وزیری شاپور بختیار که در دست است. روز نامه گاردین در شماره آگوست 1984 میلادی  برابر با 1363 خورشیدی خود چنین نوشته است.
شاپور بختیار تلاش کرد تا رهبری دوران انتقال یک رژیم را به رژیم دیگر با نظم و برنامه مخصوص انجام دهد.  شاپور بختیار دانسته انتقال رژیم پادشاهی را به رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را انجام داد. مخصوصاً نخست وزیری را قبول کرد که این انتقال را انجام دهد.
شاپور بختیار در زمان نخست وزیری خود با خمینی گجستک بیعت کرد و بعد از تحویل کشور به یاران سابق خود استعفا داد و مخفی گردید و بعد هم به اعتبار همان تابعیت فرانسوی اش در حمایت سفیر فرانسه قرار گرفت و در خانه امن سفارت ساکن شد و با همکاری بازرگان از فرودگاه مهرآباد به فرانسه رفت تا خستگی خیانت به ایران و ایرانی را از تن بدر کند و خود را آماده کند برای خیانت های دیگر.
مأموریت شاپور بختیار پس خروج از ایران
شاپور بختیار پس از خروج از ایران مأموریت باز داشتن نیرو های مبارز ایرانیان بخصوص طرفداران پادشاهی را از مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت و تا حیات داشت دقیقه ای از سرکوب مبارزه طرفداران پادشاهی و متلاشی کردن آنها بهر طریقی  غفلت  نکرد و   متأسفانه  بعلت اینکه اکثر ایرانیان او را طرفدار پادشاهی می دانستند فریب او را خورده و در دام او افتادند. لذا بختیار هم در مأموریتش بسیار موفق شده بود.
شاپور بختیار بعلت همان فاحشه سیاسی بودنش که در قسمت های قبل شرح داده شد گاهی طرفدار پادشاهی بود و دگر بار آنها را حرامزاده می نامید. گاهی به قانون اساسی مشروطه و سلطنت احترام می گذاشت و روز دیگر قانون اساسی را شقه شقه کرده قسمت سلطنت را از آن جدا می کرد. 
شاپور بختیار وقتی در مسند صدارت و نخست وزیری بود در مصاحبه 30 سپتامبر 1979 خود با کمال سر بلندی اقرار و اعتراف نمود که هدفش از خروج شاه از ایران ساقط کردن ازتش ایران از یک پارچگی بوده است. خواننده گرامی اگر به اندازه یک جو انصاف داشته باشیم و بدانیم ایران در زمان محمد رضا شاه کجا بود و حالا ایران کجا است و از سرنوشت  ملت ایران آگاه  باشیم که مردم  برای  تآمین هزینه  زندگی یا  تن  خود را می فروشند و یا کلیه هایشان را یا  کودکان نازنینشان را و یا ناموسشان را می فروشند براستی نسبت به شاپور بختیار و یاران دیگرش و همه آن ها که در بوجود آوردن این سرنوشت بهر شکل و نوعی دخالت و یا شرکت داشته اند باید نزد وجدانشان شرمسار باشند. محمد رضا شاه  بختیار را به نخست وزیری انتخاب کرد با این امید که کشتی توفان زده ایران را نجات دهد و همه سفارشات لازم را به امیران ارتش کرده بود. ولی شاپور بختیار در امانت خیانت کرد. از فرصتی که برایش پیش آمده بود سؤ استفاده کرد بعوض نجات ایران، ارتش را از یک پارچگی ساقط کرد و کشور را دو دستی تقدیم دوست و یار قدیمش بازرگان داد و ایران را به این روز فلاکت بار انداخت.
وقتی ملتی نسبت به سرنوشت خود بی تفاوت شد- ساده دل و زود باور بود- بینش اجتماعی نداشت و دنبال هر رجالی راه افتاد و تلاش می کرد عکس خمینی گجستک را در ماه ببیند. بدبختی از همه سو بسرش می بارد. بنی صدری پیدا می شود که ایران را کامبوج ثانی کند-  آخوند کلاهی مهدی بازرگان کلیمی الاصل پیدا می شود که می خواهد دین و حکومت را با هم در آویزد- یک کریم سنجابی استاد دانشگاه ابله پیدا می شود که اگر او را در طویله بگذارند طویله برای او کوچک است سر و دمش بیرون خواهد بود- یک گروه روشنفکر خائن مانند علیرضا نوری زاده-  حسین مهری و امیر طاهری روزنامه نگار پیدا می شوند که دنباله رو و مبلغ ابلیس خمینی می شوند- یک سید علی شایگان پیدا می شود که بدبخت نمی داند پادوی شوروی باشد یا آمریکا- یک عده ای هم بنام جبهه ضد ملی پیدا می شوند که هیچ شعور و تجربه سیاسی نداشته براحتی نردبان و آلت فعل خمینی می شوند -  یک  شاپور بختیار لنگ دراز  بی قواره  کله پوک خائن  هم گرفتار فریب می شود- یک گروه کثیری اغفال می شوند و بقیه ملت ایران هم کلاه بزرگی سرش میرود که تا سر زانوی آنها را می گیرد.
بختیار و زندان
بختیار مدعی است که بواسطه فعالیت های سیاسی علیه رژیم سلطنتی ایران سال ها زندانی بوده  است. اما  اسناد  موجود و  روزنامه های وقت خلاف ادعای او را ثابت می کند. حقیقت این است که او به اتهام نشر اکاذب و اهانت به ملکه ثریا و مادر او و از همه مهمتر اختلافات خانوادگی و حسادتی که بختیار با پسر عمویش تیمور بختیار داشت و علیه او تحریک می کرد بوسیله فرمانداری نظامی که تیمور بختیار در رأس آن بود تحت تعقیب قانونی قرار گرفت و به موجب حکم دادگاه به سه سال زندان محکوم شد ولی پس از چند ماه با وساطت فروغ ظفر بختیار که همدم ملکه ثریا بود مورد عفو شاهنشاه قرار گرفت.
شارلاتانی و عوامفریبی شاپور بختیار
شاپور بختیار شارلاتان عقب مانده فکری با کمال وقاحت دو چهره از خود ارائه داده است. زمانی که در  ایران بود. در مصاحبه تلفنی با رادیو تلویزیون ایران می گوید نقش حضرت آیت الله خمینی چه از نظر روحانیت و چه از نظر مملکت بسیار مهم است. آنچه را که می خواستند بنده بیش از سه چهارم از خواسته های ایشان را در یک مدت کوتاه انجام دادم و اگر مایل باشند ما بقی برنامه ها هم اجرا می شود، من با کمال میل با آن ها همکاری خواهم کرد. مبارک طرفداران و چاپلوسان بختیار باد
لاف در غربت زدن  بختیار
بختیار وقتی به خارج فرار کرد خیلی ادعا ها کرد که در ایران درست خلاف آن را عمل کرده بود. از جمله در کتاب یکرنگی اش مدعی شده است، من هموطنانم را از آنچه در شرف وقوع بود از طریق  رسانه های  گروهی و نشریات  بر حذر کرده بودم و  گفته بودم که این مرد ( خمینی گجستک ) جانور مهیبی است و حامل فاجعه است. لااقل این خرده  را  نمی توان  بر من  گرفت که تمام اخطار های ممکن را به مردم در این باره داده ام.
بختیار شارلاتان فراموش کرده بود که در مقام نخست وزیری اعلام کرده بود جزء کوچکی از نهضت عظیم ملی و اسلامی است. و اعتقاد داشت رهبری و زعامت رأی خمینی گجستک می تواند مشکل گشا و ضامن ثبات و امنیت کشور باشد. این سوال را از آقای دکتر منوچهر رزم آرا پادوی بختیار دارم، آقای منوچهر رزم آرا یادتان هست وقتی در ایران بودید بختیار گفته بود عضو کوچکی از نهضت عظیم ملی و اسلامی است آیا این جمله به معنای این است که به مردم اخطار کرده بود که خمینی جانور مهیبی است و حامل فاجعه است؟ یادتان هست بختیار به هنگام ورود ابلیس خمینی به تهران از رسانه های گروهی مقدم او را تبریک و تهنیت گفته بود و او بود از راه تملق گفته بود در این ساعت که امام خمینی پس از سال های دراز وارد خاک وطن می شود دولت که شما هم وزیر بهداری شیاد بختیار بودید به ملت ایران و عموم مسلمانان جهان تبریک و تهنیت گفته بود به معنای حیوان بودن خمینی است. از کدام حیوانی و یا ظالمی چنین استقبال و تقدیم ارادت و نوکری شده بود  که شما ها از خمینی کردید. پس شما که وزیر بهداری و یار نزدیک بختیار بودید و واقعیت ها را میدانید و به ملت ایران نمی گوید و هنوز هم بختیار بختیار می کنید. باید بدانید مغلطه گر- تبهکار و خائن هستید.
هیچ شخصیت سیاسی کشور مجیز و تملق هائی که شما و بختیار به خمینی گفتید و تجلیلی که از او کردید. و القابی که برایش به کار بردید و روش بردگی که در مقابل او اتخاذ کردید سابقه نداشته است. شاهد بودید وقتی شاپور بختیار ضعیف- سازشکار و خود خواه.  هنگامی که به خارج فرار کرد. زعیم عالیقدرش خمینی شد سفاک جماران که خون می خواست. شد  دژخیم  دژخیمان -  شد  دیو آدم  خوار- شد  خونخوار  جماران.   ( مأخذ: رادیو بختیار از عراق نوزدهم تیر 1360 ) این ها علامت چیست؟ علامت شجاعت و مردانگی است یا علامت فرصت طلبی و بی اعتقادی و ضعف و تملق گوئی و عوامفریبی است.
خوانندگان گرامی به این سند توجه فرمائید که برای شما قدری غریبه و دشوار می یاید. ولی  این سند  بنام شاپور  بختیار در تاریخ  سیاسی  ایران ثبت شده و با هم می خوانیم.
روز نامه تایمز لندن در سال 1980 مصاحبه ای با بختیار ترتیب داد که چارلز داگلاس هیوم مصاحبه کننده آن برنامه بود. متن مصاحبه مزبور بوسیله بختیار که آن زمان کمیته دمکراتیک بختیار را یدک می کشید، و بعداً کمیته مزبور به سازمان مقاومت ملی تغیر گردید انتشار یافت. بختیار در آن مصاحبه می گوید. من همان قانون اساسی 1906 را منهای رکن مربوط به سلطنت را قبول دارم. به این قسمت توجه مخصوص بفرمائید. بختیار می گوید من رکن مربوط به حق نظارت بر قوانین را توسط روحانیون که در قانون اساسی 1906 آمده قبول دارم و معتقدم هیچ قانونی که مغایر با اصول اسلام باشد نباید تصویب گردد.
این اظهارات صریح بختیار به حقانیت و مشروعیت قوانین اسلامی و حق نظارت روحانیون بر قوه مقننه چه تفاوتی بین افکار و عقاید بختیار با خمینی گجستک و مهدی بازرگان کلیمی الاصل عوامفریب دارد. این جرثومه ها مانند بختیار با این پرونده کثیف می خواستند مملکت را نجات داده و اداره کنند .
ما که امروز زخم خونین- درماندگی اسارت-  فقر ونکبت- خود فروشی بانوان- اعتیاد گسترده- فروش دختران خرد سال به مردان شهوت ران شیخ نشینان خلیج همیشه فارس و اسارت هم میهنانمان را به اعتبار حاکمیت قوانین اسلامی کاملاً درک می کنیم نمی توانیم اهمیت و اعتبار اجرائی که بختیار برای قوانین اسلامی قائل بوده است را سرسری بگیریم. خوانندگان محترم فراموش نکنیم متن مصاحبه بختیار با روز نامه تایمز لندن بوسیله بختیار بصورت اعلامیه انتشار یافته بدان معنی است که بختیار باور دارد هیچ  قانونی که مغایرت  با اصول اسلام  باشد نباید تصویب گردد. و این باور را از افتخارات خود می دانست. خوانندگان گرامی با داشتن چنین سیاستمدارانی آیا انتظار داریم سرنوشت بهتر از این باید داشته باشیم؟. بحث در مورد شاپور بختیار ادامه دارد.
به  پایان  آمد  این  دفتر حکایت  هم  چنان  باقی  است.