۱۳۹۰ آذر ۸, سه‌شنبه

نقش  شاپور  بختیار در  حمله  عراق  به  ایران

بعلت ضرباتی که به خاطر کودتای پایگاه  شاهرخی به نیرو های مسلح بخصوص نیروی هوائی وارد شده بود و افزون بر این ها حمایت هائی که صدام حسین از سران عرب حاشیه خلیج فارس و امریکا و انگلستان به خصوص گروه بختیار دریافت می کرد. ارتش عراق فرصت رامناسب دید و در شهریور 1359 برابر با سپتامبر 1980 به ایران حمله کرد. در این روز صدام حسین در تلویزیون عراق موافقت نامه الجزایر را پاره کرد و شورای فرماندهی عراق 3 شرط را برای پایان جنگ اعلام کرد.
شرط اول: احترام ایران به حاکمیت عراق در محدوده خاک ایران.
شرط دوم: شناسائی حقوق قانونی عراق بر شط العرب.
شرط سوم: پس دادن سه جزیره تنب بزرگ- تنب کوچک و ابو موسی .گفتنی است روابط بختیار با عراق چنان نزدیک شده بود که از آغاز جنگ یک هوا پیمای ویژه در فرودگاه اورالی پاریس حاضر بود و بختیار با این هواپیما بود که در آغاز جنگ از پاریس به عراق می رفت. البته دفتر شاپور بختیار و یاران نزدیکش مانند منوچهررزم آرا در پاریس در برابر خبرنگاران کنجکاو که مرتباً بختیار از آن هوا پیما استفاده می کرد اظهار بی اطلاعی می کردند.
گفتنی است در اثر آزاد کردن خلبانان و نظامیان که به اتهام مشارکت در کودتای پایگاه شاهرخی دستگیر شده بودند در دومین روز جنگ قهر مانان جانباز نیروی هوائی ایران با استفاده از جنگنده های اف 4 و اف 14 هفت پایگاه نیروی هوائی  عراق را بمباران کردند و نقشه صدام حسین را که قرار بود پس از 4 روز در اهواز در حضور بیش از 1000 خبر نگار خطبه پیروزی عراق بر ایران را بخواند نقش بر آب کردند. در آن شرایط سخت و دهشت انگیز که سربازان عراقی تا پشت در های دزفول آمده بودند مهارت خلبانان شجاع ایران حماسه آفریدند.
حد پستی را توجه کنید. در آن سوی مرز های ایران شاپور بختیار در بغداد در انتظار بود ارتش عراق کار تسخیر خوزستان را یک سره کند و شاپور بختیار با حمایت صدام حسین دولت در تبعید در اهواز را تشکیل دهد. ولی پس از 4 روز انتظار در بغداد در ششم اکتبر دل شکسته و ناکام به پاریس وطن اصلیش باز می گردد. باید بدانیم شاپور بختیار جرثومه برای استقلال و آزادی ایران ارزشی قائل نبود.
شاپور  بختیار در اثر فشار  مطبوعات چند  هفته بعد، مجبور شد اعتراف کند غیبت 4 روزه اش در زمان شروع جنگ بعلت سفر به بغداد بوده است. براستی  شرمی دامن شاپور بختیار را به درازای تاریخ ایران مانند سلمان پارسی در قادسیه اول رها نخواهد کرد. شاپور بختیار وقتی دید در مورد تشکیل دولت در تبعید در اهواز تحت حمایت صدام حسین تیرش به خطا رفته است. در باز گشت از بغداد این عمل شرم آور را اینگونه توجیه کرد. من برای شکست خمینی حاضرم  با حکومت عراق همکاری کنم ! ! بقول معروف احمق ها باور کنند.  شاپور بختیار فاحشه سیاسی انگار که او نمیدانست صدام حسین همیشه خوزستان را جزء خاک عراق می دانسته و در اعلامیه شورای فرماندهی که همزمان با ورود بختیار در بغداد صادر شد، صریحاً به رسمیت شناختن حق عراق بر خاک ایران و پس دادن جزایر سه گانه و نیز حاکمیت عراق بر شط العرب را از شرایط اصلی پایان جنگ اعلام کرده بود. حال سوال اینست. زمانی که بختیار و هیئت وزیرانش با هواپیمای عراقی به بغداد رفته بودند و منتظر بودند با حمایت تانک های عراقی وارد اهواز شده و دولت خود را بر روی کشته های سربازان شجاع دوران محمد رضا شاه پهلوی در جبهه و با حمایت ارتش عراق تشکیل دهند، بختیار در چه موقعیت برتری و قدرتی قرار داشت که شرایط صدام حسین و شورای فرماندهی عراق را نپذیرد ؟
جز این می تواند باشد که بختیار تنها سعی در پنهان کردن قرار و مدار های ننگین خود با دشمن ایران داشته است. بر خلاف تبلیغات دوستانش، شاپور بختیار هیچگاه آن صداقت و شجاعت را پیدا نکرد که تمامی حقیقت را بگوید. لذا کار تحقیق بر عهده روز نامه های معتبر فرانسوی افتاد که حدود 9 ماه بعد از حمله عراق به ایران موضوع رابطه بختیار با صدام حسین را با جزئیات افشا کردند. برای مثال روزنامه لوموند با اشاره به مدارک بدست آمده از طرف محافل فرانسوی جزئیات طرح  صدام- بختیار را اینگونه بر ملا کرد. ستاد مشترک ارتش عراق قرار بود در عرض کمتر از یک هفته خوزستان و بقول عراقی  ها عربستان را  اشغال کنند و کنترول کرد های  مناطق کرد نشین را در دست بگیرند و روز پنجم اکتبر شاپور بختیار کله پوک لنگ دراز حکومت دولت آزاد خود را در اهواز تشکیل دهد.  
سوالی که پیش رو داریم اینستکه آیا شاپور بختیار که یک عمر دم از هوشیاری و سیاستمداری و میهن دوستی میزد، از عواقب کار خود و قول و قرار هایش با صدام حسین جانی و متجاوز گر بی خبر بود ؟  کسی به شاپور بختیار پر مدعا ولی تو خالی نگفت بد بخت عقب مانده فکری برو افکارت را کامل کن که هی، افکارش را می گرداند و می چرخاند و آخر هم نمی دانست به کدام طاقچه بگذارد.
شاپور بختیار اگر شرف داشت که نداشت. انسانیت داشت که نداشت. انصاف داشت که نداشت. و از همه  مهمتر میهن  پرست بود که نبود. در آن لحظات سرنوشت ساز فکر می کرد چه می تواند بکند که نکرد و چه کار ها می توانست نکند که کرد و چگونه ارتش ایران را که پنجمین ارتش بدون سلاح اتمی دنیا بود را با آن نظم و انظباط که باعث سر بلندی و غرور ملت ایران بود را چه آسان به اضمحلال کشاند و از یک پارچگی ساقط کرد و به استقبال و آفتابه کشی و تمجید و تحسین یک آخوند بیسواد واپسگرا بنام خمینی گجستک شتافت. و کشور ایران را براستی به این گرداب عظیم نابودی کشید.
شاپور بختیار خائن هرگز فکر نکرده بود تاریخ در مورد او چگونه یاد می کند. از تاریخ گذشته ایران پند نیاموخته بود که چه داوری نسبت به خیانت سلمان پارسی در 1400 سال پیش چگونه یاد کرده است. شاپور بختیار اگر انصاف داشت که خودش تاریخ را بنویسد، مطمئن هستم از لیاقت و میهن پرستی خودش هرگز یادی نمی کرد. وای که دیگران بخواهند چه ها خواهند نوشت. بیاد بیاوریم آن روز ها کشوری داشتیم پر از شکوفائی و افتخار. ارتشی داشتیم سرا پا نظم وغرور. امیران ارتشی داشتیم دنیائی از عشق به میهن و آماده جان بازی در راه ایران. اقتصادی داشتیم پر رونق و پر شتاب و مردمی تا حدودی آزاد و شاد و مرفع. و از همه مهمتر حکومتی داشتیم که تلاشش بر این بود که در آمد نفت را صرف سازندگی ایران و به سر سفره های ملتش بیاورد.
افسوس و صد افسوس که شاپور بختیار خائن عقده ائی پشت بملت کرده همه را چقدر ارزان تحویل عفریتی خون آشام بنام خمینی کرد، با این امید که چند صباحی بیشتر در مقام نخست وزیری باقی بماند و انتقام خود را از محمد رضا شاه بگیرد. و ننگ انتقال رژیم پادشاهی 2500 ساله را به رژیم منفور جمهوری اسلامی را با نظم و برنامه مخصوص تبدیل کند. چقدر شرم آور است افرادی ندانسته و یا جیره خوار و مزدور، شاپور بختیار، ایران بر باد ده را مورد ستایش و احترام قرار دهند و او را بخاطر قبول نخست وزیری ستایش کنند و او را مرغ توفانش نامند.
مأموریت  شاپور  بختیار  در ایران:
مأموریت شاپور بختیار در زمان نخست وزیریش در ایران تملق و مجیز گوئی و بردگی در مقابل خمینی گجستک  برای ماندن در مقام نخست وزیری بود.
طبق اعتراف خودش هدفش از خروج شاه ساقط کردن ارتش از یکپارچگی و گرفتن انتقام از شاه بود. بیاد داریم سربازان را که از سرباز خانه ها بیرون کردند در خیابان سرگردان بودند، حتی خیلی از آنها پول نداشتند به روستا ها و یا شهر خود بروند.
منحل کردن سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک ) توسط شاپور بختیار سبب شد در های ایران به روی جاسوسان کشور های شوروی آن زمان- چین لیبی- عراق و تروریست های یاسرعرفات و سایرکشور ها بدون کنترول و مراقبت  بود.
مأموریت  شاپور  بختیار  پس از فرار  از  ایران:
شاپور بختیار پس از فرار از ایران مهمترین مأموریت او باز داشتن نیرو های مبارز ایرانیان بخصوص طرفداران پادشاهی از مبارزه علیه رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت. و تا زنده بود دقیقه ا ئی از سر کوب  مبارزه طرفدار پادشاهی و متلاشی کردن آنها بهر طریق غفلت نکرد.
مشخص ترین کار مبارزاتی شاپور بختیار در خارج کشور ترتیب دادن برنامه کودتای پایگاه شاهرخی بعد لو دادن آن بود که سبب شد گروه عظیمی از خلبانان ورزیده ایران که مایه ترس و وحشت صدام حسین بود از بین رفتند. طبق گفته ابولحسن بنی صدر رئیس جمهور رژیم اشغالگر، شاپور بختیار کودتا را ترتیب داد و خودش هم آن را لو داد.
یکی دیگر از رذالت و پستی شاپور بختیار در جنگ عراق با ایران حفظ منافع عراق بود که می توان آن را دنباله همان کودتای پایگاه شاهرخی محسوب شود. پایان

۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

                           آنچه  باید  از  شاپور  بختیار  بدانیم
                                                       
یکی از فلاسفه می گوید آن کس که حقیقت و واقعیت ها را نمی داند طبعاً نادان است. اما آن کس که می داند و نمی گوید تبهکار مغلطه گر و خائن است. لذا آنچه را که از شاپور بختیار می دانم در اختیار شما قرار می دهم هر چند گروهی را خوش نیاید.
وقتی می خواهیم شخصیت شاپور بختیار را مورد پژوهش و بررسی قرار دهیم، حکم معمول و رسوم ، ایجاب می کند رفتار و کردار و منش او را از زمان های خیلی دور آغاز کرد تا بتوانیم به نتیجه صحیح  دسترسی پیدا کنیم. شاپور بختیار در مصاحبه با شیکا گو تریبون گفت طرفداران سلطنت در خارج از کشور کسانی هستند که در فساد و شکنجه دوران شاه شرکت داشتند و سال ها از رژیم شاه سود برده اند. من ( یعنی شاپور بختیار ) طرفداری افراد بد نامی مثل سلطنت طلبان را نمی خواهم. آن ها می توانند مخفیانه بمن کمک کنند لیکن نمی خواهم در صف اول جبهه در کنار من باشند. این اظهار شاپور بختیار بسیار قابل تأمل وتفکر است. شاپور بختیار فحاش بد دهن در هر فرصتی که یافته است سلطنت طلبان را به فحش و رسوائی و تهمت  کشیده است حتی طرفداری سلطنت طلبان از خودش را ننگ و عار می داند. ولی جای خوشبختی است که اقلاً پول آن ها را آن هم بشرطی که زیر میزی و محرمانه به او رسانده شود می پذیرد و عار و ننگ نمی داند.
شاپور بختیار طرفدار و پیرو آیت الله شریعتمداری و محمود طالقانی توده ای بیوطن بود جالب است آخوند شریعتمداری او را خوب شناخته بود و شاپور بختیار را خبیث نامیده بود.
شاپور بختیار اعتیاد زیادی به الکل و تریاک داشت بنا بقول یکی از مقامات امنیتی در زمان نخست وزیری هم ابائی از این کار نداشت. مسئله اعتیاد او به تریاک در اسناد سفارت امریکا هم اشاره شده است. بنا بقول اطرافیانش  شاپور بختیار در طول روز یا خمار بود و یا نشئه.
وقتی پرونده فعالیت های اجتماعی و سیاسی شاپور بختیار را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم او براستی یک مهره و آلتی بود که دولت های خارجی بموقع از او استفاده  می کردند.  در  نشریه رایگان  شماره  74  نوشته  شده  است  صدام  حسین می خواست تاج بر سر بختیار بگذارد و او را بقدرت برساند تا بوسیله او سر زمین عربی یعنی خوزستان را از ایران جدا سازد.
شاپور بختیار درمصاحبه با رادیو صدای امریکا در سال 1363  خورشیدی اظهار داشت روزی که از ایران خارج شدم 1500 دلار داشتم که تمام مایملک من بود. وقتی جلوی تلویزیون آمدم یک عده ایرانی به من تلفن کردند از من شماره حساب خواستند، حدود یک ماه و اندی دو میلیون دلار به حساب من ریختند. بقول معروف عاقلان دانند.
همین  بختیار کذاب دروغگو در مصاحبه با روزنامه  صبح ایران در مهر ماه سال 1363 ضمن آه و ناله از بی پولی می گوید برای صرفه جوئی در هزینه،،  چاپ نشریه قیام ایران را از فرانسه به آلمان منتقل کردیم. پرسش اینجاست نشریه قیام ایران که شماره اول و دوم آن  بفاصله 50 روز آن هم در 30 صفحه کوچک منتشر شده است، تفاوت چاپ آن در فرانسه و آلمان چقدر است ؟ که نهضت مقاومت و بختیار از تأمین آن عاجز بوده اند ؟ آن ایرانیانی که بقول بختیار ظرف یکی دو ماه دو میلیون دلار بحساب او ریخته بودند کجا بودند. در اخبار منتشره در رابطه با قتل شاپور بختیار آمده است او در خانه مجللی زندگی می کرده است. ظاهراً آن خانه آن قدر بزرگ بوده است که پلیس داخل خانه از سر و صدای جریان قتل بختیار و دستیارش مطلع نشده است. سوال دیگری که مطرح است اینجاست. آدمی که با 1500 دلار از ایران فرار کرده است از کدام امداد غیبی خانه ای چنان مجلل را خریداری کرده است ؟ آیا ایرانیانی که بنا به اعلام بختیار ظرف یک ماه دو میلیون دلار به حساب او ریختند برای هزینه مبارزه نجات ایران بوده و یا برای خرید خانه شخصی مجلل بوده است ؟؟ علاقه دارم بحث را قدری بیشتر ادامه دهم. شاپور بختیار که در مصاحبه اش واژه مایملک را بکاربرده است بدین معنا است که او هیچ مال منقول و غیر منقولی به استثنای همان 1500 دلار نداشته است. خود نامردش از یک طرف پولهای ایرانیان و بعداً هم دلار های بی حساب صدام حسین را بالا می کشید و صرف خانه و مشروب و دود و  منقل اش میکرد و از سوی دیگر آدم هایش بتأسی از رهبرشان هر چه دستشان رسید چاپیدند. چنانچه بنا به نوشته روزنامه اعدام از جراید وابسته به شاپور بختیار تیمسار هاشمی صد ها هزار دلار از پولهای نهضت مقاومت را برداشت و به امریکا فرار کرد. تیمسار هاشمی همان کسی است که به اتفاق قربانی فر با نام مستعار سوزنی سازمان اطلاعات شاپور بختیار را تحت نام ساب را در سال 1359 در اروپا تشکیل داد. از خاطرات مبارزاتی گذشته ام  بگویم این جرثومه  قربانی فر که تازه پست سازمان اطلاعات بختیار را عهده دار شده  بود  اگر  کسی   سخن  و  یا  مطلبی  برعلیه  شاپور  بختیار می گفت   و یا می نوشت او را تهدید می کرد که  فلان و فلان می کند. همان تهدید ها سبب شد که در آن زمان در صدد جمع آوری  مطالب در مورد شاپور بختیار بر آمده  و افشا گری کردم که قسمت کوچکی از آنها را طی چند هفته گذشته ملاحظه کرده اید و چند هفته دیگر هم ادامه خواهد داشت. در مورد بی بند و باری تشکیلات شاپو ربختیار  باز طبق نوشته نشریه رایگان شماره 151 نوشت. مهندس خادم یار و هم رزم شاپور بختیار مبلغ کلانی را برای چاپ و خرید کتاب و اوراق مطبوعاتی به حساب شخصی خودش واریز کرد و بعد  مثل آب به زمین فرو رفت و ناپدید شد. نمونه دیگر بی بند و باری دستگاه شاپور بختیار مربوط می شود به مسئول شاخه نظامی نهضت مقاومت بنام امیر شهردار که گویا تمامی حقوق و هزینه افسرانی را که از موضع نهضت مقاومت ملی دفاع می کردند را برداشت و فرار را بر قرار ترجیح داد.
یکی دیگر از کار های جلف و پست شاپور بختیار این بود که طی پیامی می گوید او با سرمایه قلیلی فعالیتی را اداره می کند که به هیچ جائی نمی رسد مگر اینکه از امریکا تأمین مالی و راهنمائی عملیاتی دریافت دارد. بختیار اضافه می کند اگر بکمک امریکا دست نیابد احتمالاً به کشور های عرب خلیج فارس روی خواهد آورد. بالاخره دیدیم شاپور بختیار سر از عراق در آورد و زیرحمایت صدام حسین قرار گرفت.
بختیار  و مسائل  مالی:
شاپور بختیار بر خلاف تظاهری که می کرد به مانند پدرش ذاتاً ذزد و متجاوز گر بود و هر جا که دستش می رسید می چاپید و حتی برای رسیدن به قدرت و گرفتن دوست از مال دیگران باج و هدایا می داد. از جمله سهام کار خانه شکر اهواز را هنگامی که او معاون آقای عضد مدیر عامل بود .در غیاب مدیر عامل 200 هزار تومان سهم به پسر عمویش تیمور بختیار و 200 هزار تومان سهم را هم افتخاراً به ملکه ثریا بخشید.
شاپور بختیار در زمانی که رئیس کارخانه وطن اصفهان شد که متعلق به کازرونی بود با دسیسه و فراهم ساختن صحنه هائی کار خانه را   به   حاجی آباد منتقل کرد و اراضی کار خانه را در اصفهان با هم دستی اثنی عشر نامی فروخت و بنا بنوشته اسناد منتشره میلیون  ها تومان  سؤ استفاده کرد و به مناسبت همین پرونده از کار بر کنار شد. گفته می شود در این ماجرا عبدالرحمن برومند هم یک پای اصلی بوده است.
بموجب اسناد خانه سدان شاپور بختیار پس از سالها جاسوسی برای انگلیس ها از طرف محمد مصدق به معاونت وزارت کار منصوب شد. در این سمت بود که پرونده سرقت  ماشین آلات و آهن های موجود در انبار شرکت نفت آبادان در هنگام ملی شدن نفت با شرکت شاپور بختیار و کسان دیگر از جمله ابولقاسم بختیار صورت گرفت. ابولقاسم بختیار همان کسی است که در پاریس به اتهام حمل مواد مخدر باز داشت و زندانی گردید. مأخذ: روز نامه فریاد خوزستان شماره 1296 سیزدهم آذر و 1502  چهارم دیماه 1332 . تقریباً در آبانماه سال  1356 تمام احزاب مانند نهضت آزادی- حزب زحمتکشان-  جبهه ملی ها- حزب ایران- جبهه سوسیالیست ها- حزب مردم متحد شدند وفعالیت بر علیه شاه را شروع کردند.
حد رذالت و پستی و خیانت شاپور بختیار در جریان جنگ عراق  و ایران بود که در کنار صدام حسین قرار گرفت. اعترافات بختیار حاکیست که قبل از حمله عراق به ایران طرف مشاوره صدام حسین قرار داشته است و صدام حسین درباره جنگ با ایران با شاپور بختیار مشورت کرده است. شاپور بختیار در طول جنگ با تمام قدرت و استفاده از طرفداران نادان و خائن تر از خودش برای عراق ایجاد استعداد های جنگی- اطلاعاتی- حقوقی و سیاسی کرد. حتی از میتران رئیس جمهور فرانسه خواست تا هواپیما های جدید را که صدام حسین سفارش آنها را داده بود را به صدام تحویل دهد تا صدام بتواند جزیره خارک را با خاک یکسان کند زیرا شاپور بختیار برای ایران و آبادی آن ارزشی قائل نبود. بختیار و نهضت مقاومت ملی اش بطور حتم یکی از عوامل مؤثر در جلوگیری از شکست عراق و تحمیل قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد و پایمال کردن خسارات جنگی ایران می باشد. شاپور بختیار نسبت به جنگ عراق و ایران حساسیت عجیب داشت و او سعی داشت که ایران را متجاوز جنگ معرفی کند. او از اینکه گفته و نوشته می شد جنگ تحمیلی بسیار ناراحت می گردید. صدام حسین پول های هنگفتی در تمام مدت 8 سال جنگ با ایران در اختیار شاپور بختیار گذاشت. هم چنین همه می دانند همکاری شاپور بختیار با کشور عراق که در حال جنگ با ایران است، و دستگاه فرستنده رادیوی در بغداد گذاشتن بمانند آن است که عراق پایگاه مبارزه سیاسی شاپور بختیار است بر علیه ایران که برنامه های  تبلیغاتی صدام حسین را پخش کند. این عمل شاپور بختیار یک خیانت بارز و از نوع گناهانی است که در نزد همه ملل عالم و قوانین تمامی کشور ها خیانت به میهن نام دارد. آیا شاپور بختیار نمی دانست صدای رادیو بختیار وقتی از خاک عراق به گوش مردم ایران می رسید که موشکهای مرگبار عراق مغز مردم شهر های ایران را یک جا با لانه و کاشانه آنها را ویران می کرد ، دیگر آن صدا صدای ایران نبود صدای نفرت برانگیز و شومی بودکه فقط برای عوامفریبی نام ایران را بکار می برد. کدام ایرانی است که این خیانت های شاپور بختیار را بداند و بی تفاوت باشد. وظیفه شاپور بختیار همان حفظ منافع عراق در جنگ با ایران بود که در واقع دنباله همان کودتای پایگاه شاهرخی محسوب می شود.
حاشا  کردن  حقایق  درباره شاپور  بختیار:
مداحان و ثناگویان بختیار با حاشا کردن حقایق درباره شاپور بختیار تعریف های شرم آور و چندش آور کرده اند. اما اعترافات- اقرار ها- مصاحبه ها و حتی کتاب های نوشته شده توسط خود شاپور بختیار جائی برای چاپلوسان مزدور و بی انصاف باقی نمی گذارد.
 امروز می گویم حمایت و تجلیل از شاپور بختیار به معنای تائید اقدامات خائنانه او چه به سلطنت ایران و طرفداران سلطنت و چه به کشور ایران بخصوص در جریان جنگ عراق و ایران است. وعده های پوچ و  امید های واهی دادن عوامفریبی و خیانت است. طرفداران شاپور بختیار که ممکن است از روی نمک پروری محظوری برای بیان حقیقت داشته باشند. وجداناً قضاوت کنند مگر شاپور بختیار مدت ها وقت و انرژی میهن پرستان را با وعده های بی جا تلف نکرد ؟ 
مگر در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران پاریس و نیوزویک وعده نداد شش ماه دیگر در ایران خواهیم بود. مگر در هنگام مرگ ابلیس خمینی نگفت هیچ اقدامی نکنید تا او بگوید. ایرانیان مبارز چند سال در انتظار ماندند و آخر هم خبری از شاپور بختیار نشد.
 مگر نشریه،  پیام ایران شاپور بختیار و روز نامه مزدور دیگرش صبح ایران مرتباً در طبل تو خالی بختیار نمی کوبیدند و او را پرچمدار مبارزه ایرانیان برون مرز معرفی می کردند. همین الان هم میتوانند بما بگویند شاپور بختیار در مدت 13 سال کدام مبارزه اصولی را کرده بود که شاپو ر بختیار را  پرچمدار مبارزه به ملت آواره برون مرز حقنه می کردند. مگر نمی دانستند شاپور بختیار حتی لیاقت دربانی یک سازمان سیاسی کوچک ر ا هم نداشت تا چه رسد که پرچمدار مبارزه علیه رژیم سفاک خمینی را یدک او کنند.
طرفداران شاپور بختیار خوب است بدانند اگر پول عراق نبود با آن همه سابقه ای که فرمان نخست وزیری شاهنشاه ایران برای شاپوربختیار ایجاد کرده بود، یک مرده به تمام معنا بود. کما اینکه وقتی پول عراق قطع شد خودش اعتراف کرد که مرده سیاسی است.
توجه شود: شاپور بختیار با وعده های دروغ چطور ایرانیان پراکنده در جهان را ببازی گرفت. آن روز ها بمراتب ایرانی ها فعال تر و پر انرژی تر از امروز در صحنه مبارزه بودند. شاپور بختیار با همین مهمل کاری، و  وعده های دروغ ایرانیان را دل سرد و خانه نشین کرد. شاپور بختیار مگر نمی دانست حکومت اسلامی چیست و قدرت و نفوذ مذهب در جامعه ایرانی چیست. شاپور بختیار نمی دانست با گذشت زمان آخوند ها چه نیروئی خواهند یافت و وقتی به قدرت برسند دیگر هیچ چیز جلودار آنها نخواهد بود.
شاپور بختیار نمی دانست قدرت حکومت اسلامی چه خشونت و خفقان شرعی و قانونی دارد که بر اساس شریعت به جامعه تحمیل می کنند. شاپور بختیار نمی دانست قدرت منبر و مسجد و آخوند چیست. شاپور بختیار نمی دانست چه نیروی عظیم جهانی در حمایت از آخوند ها است. شاپور بختیار آن روز ها که تلاش می کرد ابلیس خمینی او را در مقام نخست وزیری نگه دارد و آن مداحی - بردگی- نوکری  و تعریف و  تجلیل را  انجام  می داد، ، ، می رفت اسلام را با دیده تفکر مطالعه می کرد و متوجه می شد کجای کاریم و کمیتمان چقدر لنگ است.
هموطن این تقصیر ماست که هر نامردی، هر شارلاتانی بما خیانت کرد سکوت کردیم و آنها را کالبد شکافی نکردیم و بجامعه معرفی نکردیم. در نتیجه آنها پیروز و بر خر مرادشان سوار و ما پیاده. هم میهنان گرامی از خانه وکاشانه خود فرار کرده ایم.آخوند های واپسگرا توسط روشنفکران و ژورنالیست های  خائن   ناموس  شخصی و ملی- غرور و ثروت ما را تصاحب کرده اند. باید از خواب غفلت بیدار شویم و بی تفاوتی و تعصب را کنار بگذاریم. دشمنان خود را در هر لباس و مقامی هستند بخصوص اسلام را بشناسیم و با آن ها به هر طریق که می توانیم مبارزه کنیم. راستی ها را بگوئیم هر چند گروهی را خوش نیاید.
        به  امید  پیروزی  و آگاهی  ملت  بی یار و یاور اما  شجاع  ایران 
  


۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

شرح  قسمت دیگری  از زندگی  شاپور بختیار
سلامت یک جامعه بر این است آنچه بر میهن و ملت خود رفته است را بداند و از آن ها پند بیاموزد. این گفته را می پذیریم. نکته دیگر این است که نگذاریم افراد خائن پشت بملت کرده به هیچ طریقی در ذهنیت ما رخنه کنند،  زیرا از آن پس خرد و دانش  و  شعور  ما  پناهگاهی می شود برای آنها. از همه مهمتر این است تا مادامی که ما چشم و دل به روی واقعیت ها ببندیم بجائی نخواهیم رسید. در مقاله بیوگرافی شاپور بختیار و خانواده او تا حدودی  با شرح و حال شاپور بختیار  و پدرش آشنا شدیم، در این مقاله قدری بیشتر شاپور بختیار را خواهیم شناخت.
تحصیلات شاپور بختیار:
بختیار تحصیلات ابتدائی خود را در شهرکرد انجام داد و تحصیلات متوسطه خود را ابتدا چند سالی در اصفهان شروع کرد و  بعداً به بیروت رفت و دیپلم خود را از مدرسه فرانسوی بیروت در یافت کرد و می گویند تحصیلاتش را تا درجه دکترا ادامه داده است !
فعالیت های سیاسی بختیار:
می دانیم  بختیار در عنفوان نو جوانی از ایران خارج شده و به بیروت رفت. تقریباً بعد از 16 سال در 1324 خورشیدی، درست مقارن آشوب و قدرتمندی فرقه دموکرات آذربایجان که خطر تجزیه ایران و حتی سقوط رژیم شاهنشاهی ایران در میان بود به ایران بازگشت و یکسر به حزب ایران که رهبرش اللهیار صالح خائن پشت بملت کرده بود وارد شد. همین حزب ایران متفق حزب توده شد و هر دو در ردیف فرقه دموکرات عمل می کردند. این فرض وجود دارد، ورود بختیار در آن تاریخ به  ایران  به این مناسبت  بود که او هم تصور  میکرد  زمانی که  انتظارش  را می کشید ینعی سقوط شاهنشاهی ایران فراهم شده است. لذا متوجه می شویم شاهپور بختیار خائن بمدت 33 سال منتظر فرصت انتقام گیری از پادشاهان پهلوی بوده است.
شاپور  بختیار خود را عضو جبهه  ضد  ملی و از  پیروان  مصدق می دانست ولی همین بختیار در مذاکرات با مأمورین سیاسی امریکا در سال 1340 برای مصدق احترامی قأئل نبوده است. شاپور بختیار مردی جاه طلب و دیوانه رسیدن به قدرت بود، برای رسیدن به جاه و مقام زیر دم هر حیوانی را بوسه میزد. او برای رسیدن به مقام و قدرت از هیچ اقدامی ولو بباد دادن شرافت و میهنش ابائی نداشت. به همین سبب هم یک آلت بدون اراده در خدمت بیگانه قرار داشت. شاپور بختیار در اوائل جوانی به اعتبار تربیت اجدادش که خود را رعایای انگلستان می دانستند در خدمت انگلستان قرار گرفت تا جائی که وقتی به نمایندگی دولت ایران در گنگره جهانی کار شرکت کرد نطق او را سفارت انگلستان تهیه کرده بود. بیاد داریم در شورش ایران بر باد، ده 57  متن تجلیل شاپور بختیار نخست وزیر وقت از خمینی گجستک را شورای انقلاب نوشت و بختیار آن را از رادیو و تلویزیون خواند و پخش شد.  
شاپور بختیار از همان زمان ورود به ایران در سال 1324 تا سال 1357 خورشیدی بمدت 33 سال دائماً  با سفارت  امریکا و مأمورین آن کشور  بطور مخفی  و در جا های امن در  تماس بوده است و تنها شرط بختیار برای ادامه تماس های اطلاعاتی این بود که هویت او فاش نشود. مأخذ: جلد بیستم اسناد سفارت امریکا. توجه شود عمل شاپور بختیار درست مانند جاسوسان بود که برابر قوانین ایران مجازات این عمل اعدام است.
شاپور بختیار پس از انقلاب شکوهمندش و خروج از ایران تماس هایش را با مأمورین سازمان سیا ( C . I . A ) ادامه داد و تا سال 1358 که اسناد سفارت منتشر شد بخشی از ماهیت تماس ها و گفتگو های او نشان می دهد که او نه تنها رابطی را که امریکا برای هدایت بختیار تعین کرده بود قبول کرده است، بلکه اساساً عقیده داشت که بدون حمایت و راهنمائی امریکا هیچ فعالیتی ممکن نیست. مأخذ: جلد 38 اسناد سفارت امریکا.
بختیار از نظر اعتقادات سیاسی و مبارزات اگر بتوان ایشان را مبارز شناخت قیم لازم داشته و خود او معمولاً ابراز عقیده ای نمی فرمودند و اگر گهگاهی از این اصل کلی به دلایل احساسی و یا غرور روی بر گرفته اند. دسته گلی به آب داده است که همه را متنفر و متحیر کرده است. در سال هائی که ایشان جوان و در مسائل سیاسی بسیار جوان تر از سنش بود داریوش فروهر افتخار مشاور حضوری و هدایت اراده و عقل و شعور بختیار را عهده دار بود. البته ایرادی به ایشان وارد نیست برخی اصلاً خودشان قدرت تصمیم گیری ندارند. بعضی ها از اینکه دیگران برایشان تصمیم بگیرند لذت می برند. اینان اگر احتمالاً در موردی تصمیمی بگیرند آن تصمیمات را دوامی نخواهد داشت. زیرا منشأ آن اراده نیست و از شناخت و اعتقاد و بینش سیاسی توشه ای بهمراه ندارد خاصه که تصمیم گیری در  امور: نیاز  به  جرأت و  شهامت دارد، وقتی شجاعت در تصمیم گیری نباشد نمی توان انتظار تصمیم گیری را از کسی داشت. قیم برای نشان دادن یک بچه بهترین راه کلاه بزرگتر ها را بسرش گذاردن است. قدری بحث را ادامه می دهیم.
  فاحشه سیاسی:
بررسی و  تحقیقاتی که از پشوانه های  اظهارات خود  بختیار شکل گرفته  است   نشان می دهد بختیار پای بند به پایداری در عقیده سیاسی نبود و بطور حتم یک فاحشه سیاسی بود. که کارمندان سفارت امریکا پس از ملاقات های محرمانه با بختیار به وزارت خارجه کشورشان چنین گزارش کرده اند. شاپور بختیار یک فرصت طلب سیاسی است که از هیچ کوششی برای بوجود آوردن تصویر خودش مضایقه نکرده است. ( مأخذ:  گزارش شوارتز کنسول امریکا در ایران جلد بیستم اسناد سفارت آمریکا ).
 همان طور که در ابتدا بحث گفته شد ملاحظه می شود براستی شاپور بختیار برای رسیدن به جاه و قدرت حاضر بود زیر دم هر حیوانی را بوسه زند، به همین دلیل در فروردین 1359 برای کسب قدرت دست همکاری بسوی چریک های فدائی خلق بیوطن یعنی کمونیست های آتشی مزاج بچه استالینی دراز کرد ولی آن ها دست بختیار را رد کردند. ( مأخذ: جرج ام باربیس دستیار اقتصادی سفارت امریکا جلد بیستم اسناد سفارت )
دیدگاه شاپور بختیار نسبت  به پادشاهان  پهلوی
شاپور بختیار دشمنی شخصی خاصی با پادشاهان پهلوی داشت و تا هنگا م مرگ هم از این دشمنی دست بر نداشت. او کلیه اقدامات پادشاهان پهلوی را تخطئه کرد. به رضا شاه و محمد رضا شاه اهانت ها نمود و برای هیچ یک از اقدامات آن دو پادشاه ایران ساز کوچکترین ارزشی قائل نبود، زیرا لیاقت اش همان ابلیس خمینی بود که خود را در حد یک نوکر پائین آورد مأخذ: تجلیل های او از خمینی گجستک که نمونه هائی را بیان کرده ام ومقدار زیاد دیگر هم وجود دارد که به موقع خود بعرض خواهد رسید. امریکائی ها روی دشمنی بختیار با شاه خیلی حساب می کردند. یکی از مأمورین سفارت که با بختیار در تماس اطلاعاتی بود در بیوگرافی بختیار به وزارت خارجه کشورش چنین گزارش کرده است، بختیار بطور حتم در پی فرصتی خواهد بود تا اقدام سیاسی علیه شاه انجام دهد.  
لذا شورش 57 بهترین فرصت برای نیت پلید شاپور بختیار بود که دیدیم ایران مدرن را که دارای540 هزار ارتشی تعلیم دیده منظم با مدرن ترین تجهیزات جنگی را دو دستی تقدیم یک حیوان درنده ای بنام خمینی نمود. خواهشمند است به این سند توجه فرمائید
که بهترین و معتبر ترین تفسیری است از موقعیت نخست وزیری شاپور بختیار که در دست است. روز نامه گاردین در شماره آگوست 1984 میلادی  برابر با 1363 خورشیدی خود چنین نوشته است.
شاپور بختیار تلاش کرد تا رهبری دوران انتقال یک رژیم را به رژیم دیگر با نظم و برنامه مخصوص انجام دهد.  شاپور بختیار دانسته انتقال رژیم پادشاهی را به رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را انجام داد. مخصوصاً نخست وزیری را قبول کرد که این انتقال را انجام دهد.
شاپور بختیار در زمان نخست وزیری خود با خمینی گجستک بیعت کرد و بعد از تحویل کشور به یاران سابق خود استعفا داد و مخفی گردید و بعد هم به اعتبار همان تابعیت فرانسوی اش در حمایت سفیر فرانسه قرار گرفت و در خانه امن سفارت ساکن شد و با همکاری بازرگان از فرودگاه مهرآباد به فرانسه رفت تا خستگی خیانت به ایران و ایرانی را از تن بدر کند و خود را آماده کند برای خیانت های دیگر.
مأموریت شاپور بختیار پس خروج از ایران
شاپور بختیار پس از خروج از ایران مأموریت باز داشتن نیرو های مبارز ایرانیان بخصوص طرفداران پادشاهی را از مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت و تا حیات داشت دقیقه ای از سرکوب مبارزه طرفداران پادشاهی و متلاشی کردن آنها بهر طریقی  غفلت  نکرد و   متأسفانه  بعلت اینکه اکثر ایرانیان او را طرفدار پادشاهی می دانستند فریب او را خورده و در دام او افتادند. لذا بختیار هم در مأموریتش بسیار موفق شده بود.
شاپور بختیار بعلت همان فاحشه سیاسی بودنش که در قسمت های قبل شرح داده شد گاهی طرفدار پادشاهی بود و دگر بار آنها را حرامزاده می نامید. گاهی به قانون اساسی مشروطه و سلطنت احترام می گذاشت و روز دیگر قانون اساسی را شقه شقه کرده قسمت سلطنت را از آن جدا می کرد. 
شاپور بختیار وقتی در مسند صدارت و نخست وزیری بود در مصاحبه 30 سپتامبر 1979 خود با کمال سر بلندی اقرار و اعتراف نمود که هدفش از خروج شاه از ایران ساقط کردن ازتش ایران از یک پارچگی بوده است. خواننده گرامی اگر به اندازه یک جو انصاف داشته باشیم و بدانیم ایران در زمان محمد رضا شاه کجا بود و حالا ایران کجا است و از سرنوشت  ملت ایران آگاه  باشیم که مردم  برای  تآمین هزینه  زندگی یا  تن  خود را می فروشند و یا کلیه هایشان را یا  کودکان نازنینشان را و یا ناموسشان را می فروشند براستی نسبت به شاپور بختیار و یاران دیگرش و همه آن ها که در بوجود آوردن این سرنوشت بهر شکل و نوعی دخالت و یا شرکت داشته اند باید نزد وجدانشان شرمسار باشند. محمد رضا شاه  بختیار را به نخست وزیری انتخاب کرد با این امید که کشتی توفان زده ایران را نجات دهد و همه سفارشات لازم را به امیران ارتش کرده بود. ولی شاپور بختیار در امانت خیانت کرد. از فرصتی که برایش پیش آمده بود سؤ استفاده کرد بعوض نجات ایران، ارتش را از یک پارچگی ساقط کرد و کشور را دو دستی تقدیم دوست و یار قدیمش بازرگان داد و ایران را به این روز فلاکت بار انداخت.
وقتی ملتی نسبت به سرنوشت خود بی تفاوت شد- ساده دل و زود باور بود- بینش اجتماعی نداشت و دنبال هر رجالی راه افتاد و تلاش می کرد عکس خمینی گجستک را در ماه ببیند. بدبختی از همه سو بسرش می بارد. بنی صدری پیدا می شود که ایران را کامبوج ثانی کند-  آخوند کلاهی مهدی بازرگان کلیمی الاصل پیدا می شود که می خواهد دین و حکومت را با هم در آویزد- یک کریم سنجابی استاد دانشگاه ابله پیدا می شود که اگر او را در طویله بگذارند طویله برای او کوچک است سر و دمش بیرون خواهد بود- یک گروه روشنفکر خائن مانند علیرضا نوری زاده-  حسین مهری و امیر طاهری روزنامه نگار پیدا می شوند که دنباله رو و مبلغ ابلیس خمینی می شوند- یک سید علی شایگان پیدا می شود که بدبخت نمی داند پادوی شوروی باشد یا آمریکا- یک عده ای هم بنام جبهه ضد ملی پیدا می شوند که هیچ شعور و تجربه سیاسی نداشته براحتی نردبان و آلت فعل خمینی می شوند -  یک  شاپور بختیار لنگ دراز  بی قواره  کله پوک خائن  هم گرفتار فریب می شود- یک گروه کثیری اغفال می شوند و بقیه ملت ایران هم کلاه بزرگی سرش میرود که تا سر زانوی آنها را می گیرد.
بختیار و زندان
بختیار مدعی است که بواسطه فعالیت های سیاسی علیه رژیم سلطنتی ایران سال ها زندانی بوده  است. اما  اسناد  موجود و  روزنامه های وقت خلاف ادعای او را ثابت می کند. حقیقت این است که او به اتهام نشر اکاذب و اهانت به ملکه ثریا و مادر او و از همه مهمتر اختلافات خانوادگی و حسادتی که بختیار با پسر عمویش تیمور بختیار داشت و علیه او تحریک می کرد بوسیله فرمانداری نظامی که تیمور بختیار در رأس آن بود تحت تعقیب قانونی قرار گرفت و به موجب حکم دادگاه به سه سال زندان محکوم شد ولی پس از چند ماه با وساطت فروغ ظفر بختیار که همدم ملکه ثریا بود مورد عفو شاهنشاه قرار گرفت.
شارلاتانی و عوامفریبی شاپور بختیار
شاپور بختیار شارلاتان عقب مانده فکری با کمال وقاحت دو چهره از خود ارائه داده است. زمانی که در  ایران بود. در مصاحبه تلفنی با رادیو تلویزیون ایران می گوید نقش حضرت آیت الله خمینی چه از نظر روحانیت و چه از نظر مملکت بسیار مهم است. آنچه را که می خواستند بنده بیش از سه چهارم از خواسته های ایشان را در یک مدت کوتاه انجام دادم و اگر مایل باشند ما بقی برنامه ها هم اجرا می شود، من با کمال میل با آن ها همکاری خواهم کرد. مبارک طرفداران و چاپلوسان بختیار باد
لاف در غربت زدن  بختیار
بختیار وقتی به خارج فرار کرد خیلی ادعا ها کرد که در ایران درست خلاف آن را عمل کرده بود. از جمله در کتاب یکرنگی اش مدعی شده است، من هموطنانم را از آنچه در شرف وقوع بود از طریق  رسانه های  گروهی و نشریات  بر حذر کرده بودم و  گفته بودم که این مرد ( خمینی گجستک ) جانور مهیبی است و حامل فاجعه است. لااقل این خرده  را  نمی توان  بر من  گرفت که تمام اخطار های ممکن را به مردم در این باره داده ام.
بختیار شارلاتان فراموش کرده بود که در مقام نخست وزیری اعلام کرده بود جزء کوچکی از نهضت عظیم ملی و اسلامی است. و اعتقاد داشت رهبری و زعامت رأی خمینی گجستک می تواند مشکل گشا و ضامن ثبات و امنیت کشور باشد. این سوال را از آقای دکتر منوچهر رزم آرا پادوی بختیار دارم، آقای منوچهر رزم آرا یادتان هست وقتی در ایران بودید بختیار گفته بود عضو کوچکی از نهضت عظیم ملی و اسلامی است آیا این جمله به معنای این است که به مردم اخطار کرده بود که خمینی جانور مهیبی است و حامل فاجعه است؟ یادتان هست بختیار به هنگام ورود ابلیس خمینی به تهران از رسانه های گروهی مقدم او را تبریک و تهنیت گفته بود و او بود از راه تملق گفته بود در این ساعت که امام خمینی پس از سال های دراز وارد خاک وطن می شود دولت که شما هم وزیر بهداری شیاد بختیار بودید به ملت ایران و عموم مسلمانان جهان تبریک و تهنیت گفته بود به معنای حیوان بودن خمینی است. از کدام حیوانی و یا ظالمی چنین استقبال و تقدیم ارادت و نوکری شده بود  که شما ها از خمینی کردید. پس شما که وزیر بهداری و یار نزدیک بختیار بودید و واقعیت ها را میدانید و به ملت ایران نمی گوید و هنوز هم بختیار بختیار می کنید. باید بدانید مغلطه گر- تبهکار و خائن هستید.
هیچ شخصیت سیاسی کشور مجیز و تملق هائی که شما و بختیار به خمینی گفتید و تجلیلی که از او کردید. و القابی که برایش به کار بردید و روش بردگی که در مقابل او اتخاذ کردید سابقه نداشته است. شاهد بودید وقتی شاپور بختیار ضعیف- سازشکار و خود خواه.  هنگامی که به خارج فرار کرد. زعیم عالیقدرش خمینی شد سفاک جماران که خون می خواست. شد  دژخیم  دژخیمان -  شد  دیو آدم  خوار- شد  خونخوار  جماران.   ( مأخذ: رادیو بختیار از عراق نوزدهم تیر 1360 ) این ها علامت چیست؟ علامت شجاعت و مردانگی است یا علامت فرصت طلبی و بی اعتقادی و ضعف و تملق گوئی و عوامفریبی است.
خوانندگان گرامی به این سند توجه فرمائید که برای شما قدری غریبه و دشوار می یاید. ولی  این سند  بنام شاپور  بختیار در تاریخ  سیاسی  ایران ثبت شده و با هم می خوانیم.
روز نامه تایمز لندن در سال 1980 مصاحبه ای با بختیار ترتیب داد که چارلز داگلاس هیوم مصاحبه کننده آن برنامه بود. متن مصاحبه مزبور بوسیله بختیار که آن زمان کمیته دمکراتیک بختیار را یدک می کشید، و بعداً کمیته مزبور به سازمان مقاومت ملی تغیر گردید انتشار یافت. بختیار در آن مصاحبه می گوید. من همان قانون اساسی 1906 را منهای رکن مربوط به سلطنت را قبول دارم. به این قسمت توجه مخصوص بفرمائید. بختیار می گوید من رکن مربوط به حق نظارت بر قوانین را توسط روحانیون که در قانون اساسی 1906 آمده قبول دارم و معتقدم هیچ قانونی که مغایر با اصول اسلام باشد نباید تصویب گردد.
این اظهارات صریح بختیار به حقانیت و مشروعیت قوانین اسلامی و حق نظارت روحانیون بر قوه مقننه چه تفاوتی بین افکار و عقاید بختیار با خمینی گجستک و مهدی بازرگان کلیمی الاصل عوامفریب دارد. این جرثومه ها مانند بختیار با این پرونده کثیف می خواستند مملکت را نجات داده و اداره کنند .
ما که امروز زخم خونین- درماندگی اسارت-  فقر ونکبت- خود فروشی بانوان- اعتیاد گسترده- فروش دختران خرد سال به مردان شهوت ران شیخ نشینان خلیج همیشه فارس و اسارت هم میهنانمان را به اعتبار حاکمیت قوانین اسلامی کاملاً درک می کنیم نمی توانیم اهمیت و اعتبار اجرائی که بختیار برای قوانین اسلامی قائل بوده است را سرسری بگیریم. خوانندگان محترم فراموش نکنیم متن مصاحبه بختیار با روز نامه تایمز لندن بوسیله بختیار بصورت اعلامیه انتشار یافته بدان معنی است که بختیار باور دارد هیچ  قانونی که مغایرت  با اصول اسلام  باشد نباید تصویب گردد. و این باور را از افتخارات خود می دانست. خوانندگان گرامی با داشتن چنین سیاستمدارانی آیا انتظار داریم سرنوشت بهتر از این باید داشته باشیم؟. بحث در مورد شاپور بختیار ادامه دارد.
به  پایان  آمد  این  دفتر حکایت  هم  چنان  باقی  است.