بیوگرافی شاپور بختیار و خانواده او ( قسمت اول )
سردار فاتح پدر شاپور بختیار
در مورد تاریخ تعریف های گوناگون شده است. مثلاً می گویند تاریخ چراغ راهنمای هر ملت است. این گفته را می پذیریم. زیرا با توجه بتاریخ گذشته می توان از اشتباهات در حال و آینده جلوگیری کرد. من می گویم تاریخ مانند زمین باروی است که دانه های مرغوب و نا مرغوب در آن رشد می کنند. و یا می توان گفت تاریخ آئینه عبرتی است که خوبی ها و بدی ها را یکسان منعکس می کند و در معرض قضاوت نسلهای آینده قرار می دهد. موریس مترلینگ که من در عنفوان جوانی شیفته اندیشه و نوشته های او بودم در کتاب ( راز بزرگ ) خود نوشته است، نگذاریم افراد خائن در ذهنیت ما رخنه کنند. و من معتقدم آنکس که حقیقت را نمی داند نادان است، ولی آنکس که حقیقت را می داند و نمی گو ید تبهکار- مغلطه گر و خائن است.
لذا آنچه از شاپور بختیار می دانم در چندین قسمت پیشکش می کنم.
موقعیت خانوادگی شاپور بختیار:
شاپور بختیار فرزند محمد رضا معروف به سردار فاتح بختیاری و از طرف مادر دختر سردار اقبال بنام ناز بیگم می باشد که در سال1293 خورشیدی در شهر کرد متولد شده است. ازدواج مادر و پدر بختیار با کیفیتی خاص و استثنائی همراه بوده است، علاوه بر آن که کم نظیر است می تواند زیر بنای اخلاقی و تربیت خانوادگی شاپور بختیار را هم تا حدودی مشخص سازد. سردار ظفر بختیاری در کتاب خاطراتش کیفیت ازدواج پدر و مادر شاپور بختیار را توضیح داده است که مختصر آن بدین شرح می باشد.
دختر سردار اقبال در عقد مردی بنام آقا سردار بود. سردار اقبال و دخترش با میل و رغبت این عقد را با آقا سردار بر قرار ساخته بودند. ولی سردار فاتح پدر بختیار به زن آقا سردار نظر داشت. بالاخره سردار فاتح پدر شاپور بختیار با هزار حقه و نیرنگ و تطمیع و فریب زن شرعی و قانونی آقا سردار را با کمک یک آخوند به عقد خود در می آورد که این کار با سر و صدا و آبرو ریزی بسیاری روبرو می شود تا جائی که سردار فاتح با پرداخت 8 هزار تومان که در آن زمان پول زیادی بود به آقا سردار می دهد و قضیه مسکوت می شود. مأخذ کتاب ( خاطرات سردار ظفر بختیاری )
بختیار در کتاب مبانی اندیشه ها بقلم خودش، پدرش را مردی فاضل و اهل تحقیق و علم و ادب معرفی کرده است و این در حالی است که سردار ظفر بختیاری مطالب دیگری را می نویسد، و می گوید، سردار فاتح همیشه یا خواب بود یا پای منقل و وافور بود و بقول معروف شاپور بختیار بچه حرامزاده دود بوده است.
بختیار درباره اعدام پدرش نوشته است. چون پدرش با سیاست انگلستان مخالفت می کرد، بدستور انگلستان رضا شاه او را اعدام کرد. مأخذ کتاب مبانی اندیشه ها بقلم بختیار.
در رد گفته بختیار صفحات تاریخ و اظهارات شخصیت ها و سران ایل بختیاری از جمله همان سردار ظفر بختیاری خلاف ادعای بختیار را ثابت می کنند.
به روایت ثابت شده تاریخ، پدر بختیار که فرمانده عملیات گردنه شلیل بود در آن عملیات گروه کثیری از سربازان جان باز ارتش شاهنشاهی در زمان رضا شاه که برای باز ستانی خوزستان و سر کوبی شیخ خزعل عازم خوزستان بودند، در گردنه شلیل قتل عام می شوند، پس از این قتل العام که سردار فاتح با تبانی انگلیس ها انجام داده بود، بختیاری ها این شعر را ساختند و می خواندند
اردکان تا باسکون سنگ خرده خرده تا سه سال دال بخوره قزاق مرده. دال بمعنی کلاغ سیاه است.
سردار ظفر در کتابش تعجب می کند که چرا رضا خان سردار سپه ( رضا شاه بعد ) سردار فاتح و بختیاری ها را به مناسبت این قتل عام فجیع مجازات نکرده است. گواه تاریخ این است که در سال 1308 خورشیدی سردار فاتح در تحریکاتی که بدستور انگلستان برای مقابله با اقدامات رضا شاه آغاز شد در رأس آن قرار گرفت و با تصرف شهر کرد به دولت اعلام جنگ داد بواسطه این عملیات بود که سردار فاتح پدر بختیار دستگیر و به حکم دادگاه به اعدام محکوم شد. نا گفته نگذاریم، خواسته های سردار فاتح و یاران او عبارت بود از استقلال و خود مختاری عشایر- استقرار حکومت ایلخانی- توقف خلع سلاح عشایر و معافیت عشایر از خدمت سربازی بود.
اعتیاد به تریاک در پرونده سیاسی بختیار
میدانیم پدر بختیار سردار فاتح شدیداً به کشیدن تریاک معتاد بود و شاپور بختیار هم دست کمی از پدرش نداشت. ولی اطرافیان- جیره خواران و حقوق بگیران بختیار مانند هادی خرسندی در جهت اغفال جامعه مدعی شدند بختیار حتی پوک به سیگار نزده است تا چه رسد که تریاکی باشد. به هر جهت در اینکه شاپور بختیار معتاد به تریاک باشد یا خیر بحث دیگر است. مهم این است که در ابتدای بحث بعرض رساندم، آن کس که حقیقت را می داند مانند هادی خرسندی دلقک و نمی گوید مغلطه گر تبهکار و خائن است. و می توان چنین روشنفکرانی که با پفی روشن شده اند، بگوئیم دزدانی هستند که با چراغ می آیند تا گزیده تر برند کالا. لازم است برای اثبات عوامفریبی هادی خرسندی که اگر او را مانند پارچه خیس بچلانیم چندین لول تریاک از دماغ او بیرون خواهد آمد، سند تریاکی بودن بختیار را ارائه دهم. بوان بولیو مأمور اطلاعاتی سفارت آمریکا در قرارگاه پاریس در گزارش شماره 522138 که در تاریخ 23 شهریور1358 به وزارت امور خارجه امریکا فرستاده بود در باره بختیار چنین نوشته بود.
بختیارکه با ورود خمینی به ایران، ایران را ترک کرد بسیار فرانسوی است. و اگر اعتیاد او را به تریاک نادیده بگیریم، هیچ گاه مردم ایران را آن قدر درک نخواهد کرد که آنها را رهبری کند. تولد مجدد او در پاریس هیچکس را در ایران تحریک و نگران نکرد . مأخذ ( جلد 38 اسناد سفارت آمریکا ) این سند گویای آن است که شاپور بختیار از نظر رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی مرده سیاسی بوده است. لذا هادی خرسندی چاپلوس باید بداند پوک به سیگار زدن و یا نزدن شاپور بختیار مهم نیست. شیادی و خیانت های بختیار به ایران و ایرانیان مهم است. یکی از شعار های آن روز این بود که گروهی فریاد می کردند بختیار وافورت را نگهدار، ولی هادی خرسندی جرثومه رذالت و پستی ادعا می کرد مردم فریاد می کردند بختیار سنگرت را نگهدار. بنا را بر این فرض می گذاریم که ادعای هادی خرسندی دلقک درست است و بسیاری فریاد می کردند بختیار سنگرت را نگهدار. منظور آن افراد بسیار، سنگری بوده است که از پشوانه مشروطیت و سوگندی که بختیار خورده بود و رأی اعتماد مجلسین و با ملات وجدان و شرافت تشکیل شده بود. آقای هادی خرسندی و همه کسانی که بختیار بختیار می کنید باید بدانند بختیار لیاقت نگهداری هیچ پایگاه و سنگری را نداشت. او یک تبعیه فرانسه بود و چیزی که برایش مهم بود فقط انتقام گیری از رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی دو پادشاه معصوم و ایران ساز بود و بس.
برای تأئید گفته ام اسناد زیادی را می توانم ارائه دهم ولی برای صرفه جوئی فقط به دو سند بسنده می کنم.
سند اول: شاپور بختیار در کتاب یکرنگی اش تمام اقدامات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و سازندگی دوران سلطنت رضا شاه و محمد رضا شاه را زیر سوال برده و بدون استثناء آن ها را وارانه و ظاهری و غیر واقعی و نمایشی می داند. این چنین قضاوت و برداشتی از هیچ دشمنی حتی آخوند های قشری دیده نشده است. بختیار آن قدر احمق و نادان نبود که نداند جهش های اقتصادی و اجتماعی ایران و در آمد سرانه کشور با چه جهشی در دوران سلطنت پادشاهان پهلوی بخصوص محمد رضا شاه بالا رفته بود ولی مجازات پدر خیانت کار و دزد ناموس بختیار و کینه و دشمنی ایلاتی بختیار با سلسله پهلوی چشم حقیقت بین شاپور بختیار را کور ساخته بود. نکته مهم این است که خود خواهی و غرور همراه کینه توزی و دشمنی با محمد رضا شاه، بختیار را در موقعیتی قرار داده بود که کنترول از دست خودش هم خارج شده بود و برای انتقام گیریش از محمد رضا شاه ملتی را به روز سیاه نشاند، تف بر او و طرفدارنش باد.
سند دوم : شاپور بختیار در مصاحبه با مجله نیوزویک در تیر ماه سال 1359 خورشیدی گفت ترجیح می دهم که قدرت خمینی در ایران باقی بماند تا این حرامزاده های طرفدار پادشاهی، ایران را نجات بدهند.
ارائه سند دیگر ضمن اینکه بحث را مستدل تر می کند نشان دهنده روح پلید شاپور بختیار است.
شاپور بختیار در کتاب یکرنگی اش اعترافی دارد که نشان دهنده روحیه انتقام گیری و مخالفت و دشمنی بی امان با محمد رضا شاه است که کوچکترین جائی برای احترام به قانون باقی نگذاشته است. شاپور بختیار می گوید اگر من بجای مصدق بودم، افراد گارد شاهنشاهی را که در آن قضیه شرکت داشتند به جوخه اعدام می سپردم. مقصود بختیار عزل مصدق و ابلاغ آن بوسیله سرهنگ نصیری است. مأخذ: کتاب یکرنگی بقلم شاپور بختیار. لذا خواننده محترم تعصب را کنار بگذاریم. شاپور بختیار در آن لحظات بحرانی نخست وزیر شد که برود با خمینی گجستک بیعت و اطاعت کند و یا ایران را از آن فاجعه نجات دهد یا انتقام دیرینه اش را از محمد رضا شاه بگیرد ؟
تابعیت فرانسوی شاپور بختیار:
شاپور بختیار دارای تابعیت فرانسوی بوده است. خود او هیچگاه به این مسئله اشاره ای نکرده است. زیرا در گذشته هیچ ایرانی نمی توانست دارای دو تابعیت باشد. تقریباً بعد از شورش 57 بنا به موقعیتی که ایران و ایرانیان داشتند و دارند دو تابعیت داشتن آن زشتی و محدودیت های قبل را ندارد. ولی زمانی که بختیار تابعیت فرانسوی و یا محمد مصدق تابعیت سوئیس را دارا بودند، با توجه به قوانین تابعیت ایران موقعیت سیاسی آنها را زیر سوال می برد. بهر حال شاپور بختیار همواره مدعی بود در جنگ دوم جهانی بعنوان داوطلب در ارتش فرانسه علیه آلمان ها جنگیده است. ولی در آخرین مصاحبه که با سیروس شرفشاهی صاحب و ناشر روز نامه صبح ایران داشت. اعتراف کرد که خدمت سربازی اش را در فرانسه انجام داده است. متن مصاحبه او چنین است. در زمان جنگ من در فرانسه سرباز وظیفه بودم. لذا نا گفته معلوم است خدمت سربازی در تمام کشور ها از وظایف تبعه آن کشور ها است نه خارجیان.
بختیار زن فرانسوی داشت و او را در سال 1332 خورشیدی طلاق داد و بعد زن دیگری گرفت که درباره ازدواج او هم مانند پدرش صحبت هائی وجود داشت. البته بختیار که با چنان عقد ازدواجی که شرحش را سردار ظفر داد متولد شده است. برایش چندان مهم نیست که فرزندش 4 ساله باشد در حالی که از ازدواج او بیش از سه سال نمی گذشت. بختیار دو دختر و دو پسرداشت که نام های هیچ یک از فرزندانش ایرانی نیست. دختران او بموجب اعلام رسانه های گروهی وابسته به شاپور بختیار ویویان و فرانس است.
هادی خرسندی ثنا گوی شاپور بختیار را بیشتر بشناسیم
مداحان و ثناگویان شاپور بختیار که در مقابل دریافت دلار با حاشا کردن حقایق در باره او، تعریف های شرم آور و چندش آوری کرده اند : متأسفانه گروهی هم ندانسته تحت تأثیر احساسات جزو مداحان و ثنا گویان بختیار قرار گرفته اند.
از میان مداحان و ثناگویان شاپور بختیار، هادی خرسندی- علیرضا نوری زاده- سیروس شرف شاهی و علیرضا میبدی را که در عوامفریبی شهره آفاق و بی همتا می باشند را انتخاب کرده ام. زیرا هر یک از آن ها در زمانی که شاپور بختیار زنده بود و جیب هایش از دلار های صدام حسین پر بود، تلاش کردند از بختیار تصویری بر خلاف واقع و مطابق ذوق و میل خود بسازند به تصور اینکه دیوار فراموشی ملت ایران بالا آمده است و دیوار حاشای آنها می تواند مصون از تعرض باشد. در صورتی که بموجب اسناد معتبر جز رسوائی برای چاپلوسان بختیار و اثبات نادانی و عوامفریبی آن ها تأثیری بر جای نگذارده است.
در جهت شناخت بیشتر و بهتر هادی خرسندی زذل و پست و دشمنی او با محمد رضا شاه پهلوی باید بگویم هادی خرسندی در مجیزگوئی از هم منقلیش شاپور بختیار در کیهان لندن نوشته است، بختیار خواننده پر رو پا قرص روزنامه اصغر آقا بود. توضیح لازم این است که هادی خرسندی بعد از پیروزی شورش 57 در لندن نشریه طاغوت را منتشر کرد علت انتخاب نام طاغوت برای نشریه خرسندی اختصاص دادن نشریه به واژه طاغوت بود که برای اولین بار آخوند شریعتمداری برای محمد رضا شاه به کار برد. و متهم ساختن و اهانت و تحقیر و فحاشی بی حساب به شاهنشاه ایران محمد رضا شاه پهلوی بود. پس از یکی دو سال نام همان نشریه را به اصغر آقا تبدیل کرد. هادی خرسندی در تمام مدتی که اصغر آقا منتشر می شد تا آنجا که در قوه داشت به فحاشی به شاهنشاه ایران پرداخت. باعث تعجب است زیرا هادی خرسندی در ردیف کسانی بود که از طرف حکومت شاه ایران استفاده های استثنائی کرد. او آن چنان به شاهنشاه ایران حکاکی و فحاشی و بی شرمی کرد که حتی روز نامه های جمهوری اسلامی از طرح آن عناوین و اتهامات واهی خجالت می کشیدند و خود داری میکردند. هادی خرسندی خائن ضد ایران و ایرانی با اشعار امامزاده داودی خود در حالت طنز بی حیائی و بی شرمی نسبت به شاهنشاه را در حدی شرم آور و نامردی در اصغر آقا منتشر ساخت. هادی خرسندی علت اینکه بختیار خواننده، پر رو پا قرص اصغر آقا بود را چنین توجیه کرده است، که اصغر آقا تنها روز نامه اپوزیسیون بود که فحاش ترین نشریه آن زمان به شاهنشاه ایران بود. و اضافه می کند. دشمنی و کینه توزی بختیار با شاهنشاه صد ها مرتبه بیشتر از بازرگان و حتی شخص خمینی گجستک بود. خوانندگان گرامی بهمین دلیل بود بختیار در مصاحبه با مجله نیوز ویک در تیر ماه سال 1359 خورشیدی گفت ترجیح می دهم که قدرت خمینی در ایران باقی بماند تا این حرامزاده های طرف دار سلطنت ایران را نجات دهند. این بحث ادامه دارد.
به پایان آمد این دفتر حکایت هم چنان باقی است