پند آموزی از دو انقلاب
اصولاً یکی از مشکلات جا معه ایران فراموشکاری ملی است که رویداد های کشورمان را چه خوب و چه بد را به دست فراموشی می سپاریم. این مشکل فراموشی ما از دو جهت ضرر و زیان کلی در زندگی ما ببار می آورد. اولاً مشکل فراموشی ما در باره رویداد های خوب این عیب را بدنبال دارد که قدر و ارزش خوبی را در ذهن خود ارزیابی نمی کنیم تا سپاسگزار آنها باشیم. بنا بر این قدر افراد خدمتگزار را نمی دانیم . در نتیجه در چنین جامعه ای دوغ و دوشاب یکی می شود. و بعلت عدم قدر شناسی: خد متگزاران کمتری در جامعه ظهور میکنند.
همچنین فراموش کردن بدی ها و مشکلات اجتماعی زیان عمده ای نیز دارد و در این مورد تاریخ نشان می دهد کشور ما که با ر ها دست خوش یورش های نا جوانمردانه اقوام و ملل دیگر قرار گرفته و هر بار با قتل عام و کشتار ایرانی ها مشکلات فراوانی به جامعه ما تحمیل شده است. اما بمحض اینکه حادثه فروکش کرده و یکی دو نسل گذشت و خرابی ها تا حدودی ترمیم شد .اصل حادثه - مشکلات - غارت و کشتار به فراموشی سپرده میشود و در نتیجه نسل های بعد. از حوادث و جنایات. اطلاع چندانی ندارند. بنا بر این طرح و تجربه ای برای جلو گیری از تکرار حوادث و خیانت های آینده ندارند. از این ر و غافلگیر می شوند و در این غافلگیری است که لطمه های جبران نا پذیری نصیب جامعه می گردد.
اکنون ایران در چهار راه حوادث قرار دارد و تاریخ ایران در حال ورق خوردن و نوشتن است و با توجه به توطئه جهانی و وجود خائن های پشت به ملت کرده که در اکثر رسانه های گروهی وجود دارند ملت ایران باید از انقلاب مشروطیت و انقلاب ایران بر افکن 57 پند بیاموزد و گول شیادان عوامفریب را نخورند و آگاهانه اقدام نمایند
در هنگام انقلاب مشروطیت سه آخوند شیاد به نام های آخوند ملا کاظم خراسانی حاج میرزا حسین میرزا جلیل و شیخ عبداله مازندرانی در نجف ساکن بودند. بنا به نوشته کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس بقلم محمود محمود. سر دسته کل آن سه مرجع آخوند ملا کاظم خراسانی بوده است که او حقوق بگیر از دولت انگلستان معرفی شده است.
ستار خان و باقر خان در انقلاب مشروطیت ایران نقشی همانند آسید جلال تهرانی- چمران و رجوی در شورش 57 داشتند. آخوند طباطبائی و بهبهانی هم نقشی برابر مطهری - منتظری - طالقانی داشتند و سردار اسعد بختیاری و سپهدار و دیگران هم نقشی مشابه سنجابی- بازرگان- داریوش فروهر و دیگران داشتند.
یپرم ارمنی که نه ایرانی بود و نه مسلمان بلکه یک تروریست و آدم کش قهار بود دقیقاً نقشی برابر صادق خلخالی در انقلاب مشروطیت داشت. بنا به نوشته کتاب رهبران مشروطه اگر یپرم ارمنی کشته نمی شد فتنه های بزرگی بر پا می کرد و نقشه های خطرناکی را به زیان استقلال و ملیت ایرانی اجرا می کرد.
توجه شود رهبر انقلاب مشروطیت یعنی آخوند ملا کاظم خراسانی با وقاحت تقی زاده نماینده مجلس را از نمایندگی عزل و از کشور تبعید نمود و اصل مصونیت نمایندگان را به هیچ گرفت و کوچکترین اعتراضی هم از نمایندگان مجلس دوم نشد.
رهبر مشروطیت آخوند ملا کاظم خراسانی بود که با حمایتش سبب شهرت ستار خان و باقر خان شد. لذا شناختن ستارخان و با قر خان و یپرم ارمنی در مقام رهبری انقلاب مشروطیت همان حکم حماقت را دارد که در شورش 57 بجای اینکه خمینی گجستک را رهبر آن شورش ایران بر افکن بدانیم. چمران – رجوی – مهدی بازرگان – طالقانی و امثال آنها را رهبر بشناسیم.
رهبر انقلاب مشروطیت ایران آخوند ملا کاظم خراسانی است که پس از تبعید تقی زاده سفیر انگلیس آقای ادوارد برون ضمن نامه ای به تقی زاده نوشت تند روی نکنید و خصوصاً به حد مقدور حضرت آیت الله کاظم خراسانی را تقویت بنمائید که او امید ایران هم چنین اسلام است. مأخذ کتاب ( فکر دموکراسی ) .
خائن نمره یک انقلاب مشروطیت:
چقدر جای تأسف است کسانی دانسته و یا ندانسته در راهی سخن می گویند و یا می نویسند که زیا نش برای جامعه و هوشیاری ایرانی ها بسیار زیاد است. چندین سال پیش یکی از نشریات فارسی زبان چاپ امریکا که مدیر آن نشریه به دانشمندی و شعر گوئی شهرت داشت بمناسبت سالگرد مشروطیت تصویر مشترکی از ستار خان و باقر خان و یپرم ارمنی منتشر کرد تا سپاسگزاری خودش را به مشروطیت ایران نشان دهد.
آیا آن نویسنده و شاعر گرامی نمی دانست یپرم ارمنی کی بود و اصلاً چیزی که برایش مطرح نبود. نه ایران بود و نه سلطنت و نه مشروطه. بلکه عامل مأموریتی بود که قبل از انقلاب مشروطیت از سوی دولتمردان جزیره اهریمنی ا نگلستان به او محول شده بود. آیا آقای نویسنده نشریه و شاعر شیرین سخن نمی دانست که یپرم ارمنی یک تروریست به تمام عیار بود. چه بد بخت ملتی که رهبر انقلابش یپرم ارمنی دائم الخمر باشد که یکی از مأموریت های خاص این جرثومه پلید و پست توسعه مصرف تریاک در ایران بود او بود که مصرف تریاک را در قهوه خانه ها مرسوم و متداول کرد و حتی هر قهوه خانه که نسبت به مصرف تریاک بیشتر فعالیت داشت جوایزی به آنها می داد. علاقمندان برای آگاهی بیشتر از این جنایت فجیع می توانند مقالات چاپ شده در مجله وحید را مطالعه کنند و به روی این رهبر مشروطیت تف اندازند. ( مقایسه کنید با امروز که افرادی مانند ایمان فروتن رقاص کلاه گیس بسر – اسماعیل نوری علاء – محسن سازگاری تشکیل دهنده سپاه پاسداران – جهانشاهی و مهرداد خوانساری و رسانه های گروهی که در راس آنها تلوزیون پارس می باشد با عوامفریبی ادعای رهبری نجات ملت ایران را دارند. صریحاً می گویم وقتی پرونده هر یک از این عمله های خائن وطن فروش را ملاحظه کنید ننگ خیره کننده آن قلب هر ایرانی میهن پرستی را منقلب می سازد ) . همچنین بررسی شخصیت های دیگر انقلاب مشروطیت مانند سردار اسعد بختیاری و سپهدار را تاریخ و اسناد منتشره تکلیفشان را خیلی خوب روشن و معرفی کرده است می گذریم بررسی آخوند بهبهانی فرماسون قابل توجه می باشد.
خود پرسی کنیم یک آخوند فراما سیونری جزء عمله های دست اول انقلاب مشروطیت می شود که چه کند. آزادی به ملت ایران بدهد . ملت را به حقوق اجتماعی و سیاسی برساند. عجب حماقتی است که کسی چنین باوری داشته باشد.
گراهام کنسول سفارت انگلستان در پنجم فوریه 1902 برابر با 1281 خورشیدی می نویسد با عبداله بهبهانی مجتهد انگلو فیل دیدار داشته است. آخوند بهبهانی برای
خرید آخوند های رشوه خوار و یا بزدل نیاز به 2000 تومان داشت و گفت برای حفظ مصالح انگلیس و ایران یکسان عمل می کند. لذا گراهام با اجازه سفیر با مبلغ 250 تومان منتهی با منات ( روبل روسی ) بعد از 18 روز به ملاقات بهبهانی می رود و وعده مبلغ بیشتر را به ظهور نتایج عمل موکول می کند. کنسول اضافه می کند. آخوند بهبهانی ضرورت مخفی کاری را به کنسول انگلیس توصیه نمود. متأسفانه در اکثر نوشته ها دیده میشود نویسندگان به این آخوند بی صیرت - رذل و پست عنوان روحانی اصیل و آزادیخواه داده اند.
خطر این غفلت کجاست:
تعجب در این است عده ای مدعی اند علیرغم فسادی که در رهبران مشروطیت بوده است نباید رسوائی آنها را آشکار ساخت و باید هم چنان آنها را سمبل مبارزه ایرانیان شناخت درست مثل امروز که از بیان واقعیت ها خوداری می شود. آنها غافل از این واقعیت هستند که گذر های اجتماعی و سیاسی درسی است برای آیندگان که اگر فرا گرفته نشود و یا به غلط یاد گرفته و خوانده شود موجب گمراهی جامعه می شود. تحقیق ما به این نقطه حساس رسیده است که پنهان ساختن نقش رهبری قاطع ملا کاظم خراسانی در انقلاب مشروطیت خواست و هدف اصلی انگلستان بود که آش انقلاب مشروطیت را در سفارت خود بار گذاشت وتلاشس بر این بود تا ایرانی ها با این موضوع مهم بیگانه شوند که آخوند هم میتواند و قادر است به قدرت فتوا انقلاب کند. و کشور را بهم بریزد. لذا دولتمردان انگلستان صلاح آینده خود را در آن دیدند که مردم زیر کتل و عکس ستار خان و باقر خان جشن مشروطیت را بگیرند و غافل از این باشند که آخوند اعظم ملا کاظم خراسانی می تواند با یک فتوا صد ها ستار خان و باقر خان بسازد و بنیاد ایران را به باد دهد. اگر ایرانی ها بخصوص روشنفکران و مقامات مسئول کشور دقیقاً به نقش ملاکاظم خراسانی در انقلاب مشروطیت توجه می کردند. هرگز در 22 بهمن 57 نمی گفتند یک آخوند بنام خمینی که در عراق نشسته چه کاری از دستش بر می آید تا بتواند ایران را به خطر بی اندازد . روشنفکران ما نمی دانستند ملا کاظم خراسانی هم در زمان مشروطیت در عراق نشسته بود و جزء به جزء سیاست انگلستان را در جهت هدفی که لازم بود جلو برد. به این فتوا ها توجه کنید تا بتوان این بحث را به نقطه نظر مشترکمان برسانیم.
بسمه تعالی به عموم ملت ایران حکم خدا را اعلام می دارم الیوم همت در دفع این سفاک جابر ( محمد علیشاه ) و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین را اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات است.( آخوند ملا کاظم خراسانی )
سربازان و افواجی که به کمک مستبدین از شهرستانها می آیند عملشان در حکم تیراندازی به بدن مطهر حضرت سیدالشهدا است (ملا کاظم خراسانی )
بستن آذوغه بر روی اهل تبریز مثل بستن آب در کربلا برای اهل بیت رسالت است. چه شد صحبت دین- کجا رفت عزت مسلمانی- تا کی مساعدت با جنود یزید ( امضا ملا کاظم خراسانی ) متعاقب همین فتوا های عوامفریبانه و استفاده از باور های افراد بود که 400 سرباز وفادار گارد شخصی محمد علیشاه از سرکوبی انقلابیون خودداری کردند و یک هنگ کامل از قوای نظامی از دخالت در جریانات روز خودداری کرد.
فتوای آخوند ملا کاظم خراسانی و تأثیر آن را بر روی نیروهای نظامی کشور در آن روز با فتوای خمینی گجستک از نظر مفهوم و منطق و تأثیر آن را به روی نیرو های مسلح کشور در جریان شورش 57 بررسی کنید و به این نقطه مشترک برسیم که اگر حقایق انقلاب مشروطیت کتمان نشده بود و به مردم اگاهی داده می شد که آخوند برای پیشبرد هدفش از نام تازیان بهره برداری می کند. کلاه نمدی ستار خان وباقر خان را به رخ مردم کشیدند. و نویسندگان و روشنفکران هم بجای انگشت گذاشتن روی آخوندی که انقلاب را رهبری کرد و کانونی که فکر مشروطیت را ارائه داد. توده مردم نا آگاه را عامل آن انقلاب کردند. اگر اقدامات ملا کاظم خراسانی به درستی و با آگاهی کامل ارزیابی می گردید و از همان 15 خرداد سال 42 و حتی قدری جلوتر می رویم از همان سال 30 13که نقش آخوند ها در مجلس شورایملی - بازار و اجتماع و تأثیر فتوا که نشانگر قدرت و خطر آخوند ها دیده شد. مسئولین کشور و روشنفکران را به فکر چاره اندیشی می کشید. مطمئن هستم مردم تا این حد نسبت به خطر بزرگ آخوند بی اهمیت نمی شدند.
در تمام طول مشروطیت ایران مقامات مسئول کشور و روشنفکران که وظیفه آگاه سازی جامعه را داشتند قدرت ملا کاظم خراسانی را دست کم گرفتند. زیرا که همان سیاست کهنه کار یعنی انگلستان می خواست که خطر آخوند و مرجعیت تقلید آشکار نگردد تا دفع شر احتمالی آنها نشود و به عبارت روشن انگلستان از این سلاح موثر و خطرناک محروم نگردد.
متأسفانه امروز هم همین بی توجهی و بی فکری و جهل که جز عنوان خیانت مفهوم دیگر ندارد در جامعه ما وجود دارد.
به امید بیداری پایداری پیروزی ملت بی یار و یاور ایران