۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

بیدار  شو  ای   ایرانی
غرور و نخوت که خاص آدمیان بد سیرت و افراد دون مایه است گهگاه  به شکل هائی تجلی می کند که تصور و انتظار آن حتی برای مبلغان و مدیحه سرایان هم ممکن نیست. خمینی گجستک که حمایت گروهی از واپسگرایان او را از مسیر عقل به منجلاب غرور و تکبر کشیده بود مدعی بود او  مجری اسلام است  و آن چه انجام داده است عین دستورات اسلام است. لذ ا
ای روشنفکر- ای گار گر- ای کاسب- ای کشاورز- ای کار مند که مشت هایت را   گره کردی و حنجرات را پاره کردی و فریاد بر آوردی و شعار دادی نه غربی نه شرقی جمهوری اسلامی یادت هست؟
اعتصاب کردی- کم کاری کردی – آتش زدی و ویران کردی. تهمت ها  به پادشاهان پهلوی ( رضا شاه و محمد رضا شاه ) زدی : هنوز هم افراد وطن فروشی مانند بهرام مشیری خائن پشت به ملت کرده  و محمد امینی  و مجید امینی عوامفریب ضد ایرانی   دشنام می دهند و تهمت   می  زنند. تو هم   دادی.  می دانی چرا ؟ دیدی عده ای رجاله مانند فرخ نگهدار و سیامک ستوده و علیرضا نوری زاده که آن ها را نمی  شناختی دشنام  می دهند تو هم دادی.  دیدی  اعتصاب  می کنند  تو هم اعتصاب کردی.   دیدی   شاعرند و شعر بر علیه شاه می گویند مانند هادی خرسندی. دیدی افراد تحصیل کرده و استاد دانشگاه  مانند کریم سنجابی- مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی. دیدی نویسنده اند مانند حسین مهری و علی اصغر حاج سید جوادی مقاله می نویسند. تو هم خواندی. به تظاهرات می رفتند – تو هم رفتی- هر چه گفتند و وعده دادند مانند آب مجانی- برق مجانی- آوردن پول نفت به در خانه ات  تو هم مانند  بز اخفش که  در  روشنائی  خوب   نمی بیند  سر تکان دادی- چه  می کردی ؟ –  زندگی   ساده  ولی راحت و امنیت داشتی- حالا چه می کنی- ناموست – شرفت- کلیه ات- حتی خونت را می فروشی تا  بتوانی  غذائی در سفره  جلوی  خانواده ات  بگذاری.   چه بودی – چه شدی- به کجا می رفتی-  بسوی تمدن بزرگ –  الان به کجا میروی- بسوی فقر و فلاکت و نکبت و گورستان تاریخ. چه داشتی- زندگی راحت و اعتبار  جهانی- حالا  چه داری – گشت  های  امر  به  معروف و ثار الله   و  کمیته   ها  -    چه می گفتند- آزادی  و  برابری  و  آقای  خودت باشی-  چه کردند ؟ اعدام های دسته جمعی-   سنگسار- قطع   دست و پا-   تجاوز به زن و مرد  پیر و جوان در زندان ها- کو  ایرانت ؟ - با آن  وحدت  ملیت- کو  ایرانت با آن  استقلال  و عظمتش-  کو امنیت و آسایشت- کو حیثیت و شرف ملیت- کو اقتصاد پر بار وشکوفایت- کو بازار کار پر توان ایرانت- کو ارتش با قدرت و پر غرورت- کو آن مرز های مستحکم و افتخار آفرینت- کو پرچم شکوه فر ایرانت- کو مغز های متفکر و سازنده کشورت- کو چرخ های صنعتی کشورت- کو زندگی پر جهش و اجتماع پر تحرک دیروزت- کو آزادی کو زندگی کو حیا و انصافت- کجا است آن توده ای بیوطن خائن  بچه استالینی  – جبهه ضد ملی ها - مصدقی ها که می خواستند یک شبه ایران مانند سوئیس و آلمان و اروپا شود.  چرا حالا خفه خوان گرفته اند. می دانم آلت دست شده بودی و  پشیمانی.  اما نه انصاف داری و نه وجدان. ولی خوشحالی-  زیرا وطنت را دادی که ایمان و کلید بهشت  بگیری- ایمانت را دادی که افکار پلید بنام اسلام گرفتی- جوانانت را در راه اسلام  دادی  زیرا به  تو واپسگرا گفته   بودند   درخت   اسلام خون می خواهد. افتخارات ملی ات را دادی که آزادی بگیری. اما خفقان و قهر آخوند های رذل و پست و شیاد را گرفتی. اقتصاد و بازار پر کار کشورت را دادی که اقتصاد بهتر بگیری- اما فقر- بیکاری- فلاکت و گرسنگی گرفتی. اجتماع پر شتاب و زندگی راحت را دادی. ارتجاع فکر و واپسگرا و زندگی زجر آور اسلامی گرفتی. امنیت و اطمینان به زندگی ات را دادی. حمله اوباش ها و خواهران زینب و مأموران امر به معروف گرفتی که سبب شد، اوباش های آخوند ها را به جان و مال و ناموست را مسلط کردی. استقلال کشورت را دادی قوانین عهد شمر و دور از انصاف و تمدن را گرفتی. دادگاه های قوه قضائیه کشورت را دادی. قضاوت دادگاه های شرعی آخوند های رذل و پست و کثیف. خود خواه و  انتقام جو را گرفتی. میدان های ورزشی پر غرور جهانی را دادی. افیون. حشیش. کرات. شیشه و ننگ و بیماری گرفتی. آزادی و برابری مردان و زنان را دادی اسارت و خفقان و گوشه نشینی بانوان گرامی را گرفتی. با سخنی کوتاه. خودت و ایران عزیزت را  فروختی. چه  ارزان هم  فروختی.  حماقت – جهل- فقر- ارتجاع  و حکومت ظلم و ستم اسلامی را خریدی. ای مسلمانان  دیدید چه خریدید ؟
آیا خوب و عالی است ؟ آیا هنوز دوست دارید ؟ بدانید آنچه خریدید.  متعفن- فاسد و پستی است.  آن ها که در خاک خوابیده اند و جسدشان پوسیده است. حتی انسان ها  که در آینده می آیند غم داده اید و حیران بر شما دارند. و نفرین و فغان به امثال شما ها دارند.
 بدانید نه تنها در مقابل نسل های آینده محکوم هستید بلکه مجرم تاریخی اید و آنچه شما انجام داده اید بعنوان تراژدی به روی صحنه می آورند.
بدانید مردان و زنان ایرانی از توی واپسگرای دشمن ایران و آخوند ها و تمام آن ها که به این جنایتکاران حاکم بر ایران  کمک رسانی کردند مانند مثلث شیطانی ( انگلستان- اسرائیل- آمریکا )  بستانند انتقام و قهر ملت ایران را که هست تکلیف ایران دوستان. خون تو مسلمان دشمن  ایران و ایرانی به پای ملت ایران روان شود و اسلامت را به گورستان تاریخ می اندازند. هم چنین با ایران فروشان مانند  تلویزیون توده ای همیشه خائن پارس و افراد خائنی مانند علیرضا میبدی عوامفریب. بهرام مشیری- حسین مهری-  سیامک ستوده توده ای- فرخ نگهدار- سعید قائم مقامی- علیرضا نوری زاده- محسن ساز گارا-  دکتر سید حسین نصر- دکتر حمید میرزا آغاسی – امیر عباس فخرآور و خیلی های دیگر که اگر بخواهم نام ببرم یک دور تسبیح می شوند چنان کنند که درس عبرتی شود برای تمام خائن ها و تازی پرستان. هنوز دیر نشده است. بیدار شو و بپا خیز و ایرانت را آزاد کن.
به امید بیداری و آگاهی  ملت ستم کشیده  بی یار و یاور ایران
محمد مجزا


۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

فاجعه کوه شاه
در  شهر بافت کرمان  قله  کوهی  است که کوه شاه  نامیده می شود. کوه شاه پنجمین  قله  بلند ایران است. کوه شاه از مناطق بکر کوهستانی کشور ایران است با تنوع 600 گونه های گیاهی که خاصیت داروئی  دارند. ارتفاعات کوه شاه تشکیل دهنده دو رودخانه دائمی است که مهمترین تآمین کننده آب 200 روستائی است که در   مناطق دشت پائین کوه شاه زندگی می کنند. کوه شاه محل زیست یوز پلنگ های کمیاب و نادر است.
در دل کوه شاه معدن غنی از سنگ آهن است و مدتی است یک عده سودا گر دارند این کوه را خراب می کنند. این سودا گران با تخریب این کوه یکی از مظاهر بکر و بی نظیر طبیعت استان کرمان و ایران را نابود می کنند.
کوه شاه محلی برای رشد و نمو گیاهان داروئی مختلف و ذخیره گاه اصلی بسیاری از گونه های جانوران ایران مانند یوز پلنگ می باشد.  متآسفانه با انفجار ها و تخریب های صورت گرفته لطمه جبران نا پذیری به این جانوران بی نظیر وارد شده است. اگر چه استان کرمان به بهشت معادن شهرت دارد. اما طبیعت زیبا و بی نظیر کوه شاه  نماد طبیعت استان کرمان است که  با هزاران هکتار جنگل گردو – دهها رود خانه و صد ها چشمه و مراتع و آبشار های بلند زیبا  است. متآسفانه در آینده نه چندان دور کوه شاه به سر نوشت منطقه خاتون آباد دچار می گردد.
 در منطقه خاتون آباد مجتمع بزرگ مس سر چشمه که در جهان یکی از بزرگترین مجتمع های صنعتی در زمینه استخراج و بهره وری مس است.  متآسفانه به یکی از آلوده ترین مناطق ایران تبدیل شده است. زیرا میزان خسارت و آلودگی در دشت خاتون آباد به حدی است که موجب تلف شدن گسترده دام های مردم و حیوانات شده است. هم چنین دشت خاتون آباد به دلیل شدت آلودگی توسط متخصصان پیش بینی شده تا ده سال آینده قابلیت رشد و نمو هیچ گیاهی را ندارد.
اکنون مردم کرمان نگرانند که کوه شاه که نماد طبیعت بکر استان کرمان با آن موقعیت های بی نظیر و آبشار های بلند زیبا است در آینده   به سرنوشت خاتون آباد گرفتار شود. به همین دلیل دو هزار نفر از کوه نوردان سراسر ایران به کرمان رفته و دور تا دور کوه را محاصره کرده اند تا از تخریب کوه شاه جلوگیری کنند. سوال در این است آیا فعالیت های معدنی و ساخت جاده و انفجار ها که باعث وحشت  حیوانات است متوقف خواهد  شد و در نهایت معدن کاران ، منطقه   را  ترک می کنند ؟ یا اینکه فعالیت های معدن چیان زیر سر نیزه و مسلسل سپاه پاسداران رژیم اشغالگر  جمهوری اسلامی  بدون توجه به موقعیت بی نظیر کوه شاه به فعالیت خود برای بدست آوردن سنگ معدن و فروش آن به چین ادامه خواهد داشت.  یا اینکه مانند همیشه رژیم اشغالگر و ددمنش جمهوری اسلامی منافع اقتصادی کوتاه مدت خود را بر حفظ  ذخایر منطقه و حفاظت از موقعیت بی نظیر طبیعت کوه شاه که طی هزاران سال شکل گرفته است را ترجیح می دهند.
باید بدانیم ثروت یک کشور داشتن منابع زیر زمینی مانند نفت و گاز و سایر معادن نیست. داشتن مردمی آگاه و دولتی لایق و میهن پرست و خدمتگزار است. که متآسفانه کشور عزیزمان ایران  در اشغال گروهی تازی پرست واپسگرا گرفتار می باشد. و اشغالگران جمهوری اسلامی نمی دانند نابودی محیط زیست و طبیعت جنایت است.
براستی رژیم اشغالگر و ددمنش جمهوری اسلامی چه بلا های دیگری می خواهد به ایران و ایرانی وارد  کند. این سوالی است که هر ناظر آگاهی که اوضاع  بی سر و سامان سیاسی و اجتماعی کشور عزیزمان ایران را دنبال می کند. با آن روبروست.
با نگاهی دقیق تر آنچه این روز ها در حال وقوع است مانند پرونده اتمی جمهوری اسلامی و حمله نظامی اسرائیل به ایران و تشدید  تحریم ها حکایت از گشوده شدن بابی  خطرناک با آینده ای غیر قابل  پیش بینی در  فضای سیاسی کشور که نمی توان و نباید به سادگی از کنار آن گذشت و یا نمی توان با آن همراه بود در جریان است.
چکامه سرا و طنز پرداز میهن پرست ایران کدبان محمد رضا عالی پیام ملقب به هالو  در مورد کوه شاه اشعاری بسیار زیبا سروده اند که در زیر حضورتان پیشکش می شود.
کوه  شاه
آنان که کوه را به طمع جا بجا کنند          آیا بود که یک سر سوزن حیا کنند
دریاچه  ارومیه را  خشک  کرده اند            بنگر  با  منابع  ملی ما    چه    ها  کنند
تا چوب پتروشیمی شان بر ملاج   ماست             راهی سوی خلیج میانه کاسه باز کنند
زاینده رود  و کرخه و کارون تشنه اند        بر ماهیان و آب زیستانش  جفا کنند
هی می برند از دل جنگل درخت را            تا  با  ذغالش آتش   منقل   بپا   کنند
مرداب و باتلاق شود خشک تا مگر                ویلا  و  کار خانه   بجایش   بنا   کنند
بلعیده اند جنگل و صحرا و رود را                شد وقت آن که کوه زیر عبا کنند
      اینک رسیده نوبت کرمان و کوه شاه            تا قامت بلند تو ای قله تا کنند
       از کوه می کشند دل روده اش برون           تا سنگ آهنش ببرند و صفا کنند
سیری ندارد این شکم پیچ پیچ شان             این کوه را چگونه در آن معده جا کنند
        ای کوه شاه نام خودت را امام کوه کن      تا  مگر  دامن   اسرار   رها     کنند
به امید بیداری و آگاهی ملت ستم کشیده و بی یار و یاور ایران و رهائی میهنمان از اشغال این تازی پرستان واپسگرا ضد ایران و ایرانی
محمد مجزا


۱۳۹۲ آبان ۱۲, یکشنبه


چند خاطره که  در نوفل لو شاتو  و  پاریس  اتفاق  افتاد
آخوند شهاب اشراقی از همان نوفل لوشاتو خواب مدیر عامل شرکت نفت را می دید و انگلیس ها حسن نزیه را کاندیدای این سمت کرده بودند. دلیلش هم بنا به تعریفی که قطب زاده همان موقع می گفت این بود که اولاً نزیه مورد اعتماد انگلیس ها بود و ثانیاً چون نزیه حقوقدان و رئیس کانون وکلای دادگستری بود. سعی داشتند توسط او قرار داد های نفتی ایران و کنسرسیوم را بنحوی خمینی پسند تجدید کرده و جنبه قانونی بدهند.
انگلیس ها با تهدید به افشای یک پرونده جنائی که منجر به خود کشی زن برادر نزیه موسوم به نصرت الله نزیه بر اثر یک تجاوز جنسی در زمان دانشجوئی حسن نزیه شده بود. او را در مشت گرفته بودند. کار این اختلاف تا آنجا بالا گرفت که حتی به پیشنهاد انگلیس ها قرار بود آخوند شهاب اشراقی در راًس وزارت نفت و نزیه در راًس شرکت نفت قرار گیرد که البته در آن موقع موافقتی نشد. اما بهر حال خمینی وزارت نفت را تاًسیس کرد.
دایر کردن تلفن خانه در نوفل لوشاتو
وقتی  خمینی به پاریس می رود  بنی صدر و  قطب زاده منتظرش  بودند.  قطب زاده می رود تشریفات گذر نامه و گمرک را انجام دهد. بنی صدر خمینی را سوار ماشین بنز می کند و از فرودگاه می برد. به قطب زاده خبر می دهند. قطب زاده می گوید جای دوری نمی رود خودش بر می گردد. خمینی برای 2 یا 3 روز در منزل بنی صدر بود و از آنجا به خانه غضنفرپور در منطقه کشان پاریس می برند. بعد به دلیل ازدحام می بینند جای مناسبی نیست خمینی را به باغ مهدی عسگری در نوفل لوشاتو می برند. مهدی عسگری بعداً سفیر جمهوری اسلامی در شوروی شد.
در همان منطقه کشان یک آپارتمان می گیرند و می کنند تلفن خانه و چند نفر را که از بحرین و نجف آورده بودند بعنوان تلفنچی آنجا می گذارند. محمد منتظری برای در دست داشتن نبض ارتباطات ، آنجا بود و از طرف باند اصلی در تهران هدایت می شد. البته محمد منتظری به خاطر سو ظنی که خمینی به او داشت چندان مورد علاقه خمینی نبود چون در لبنان به اسم خمینی کلاهبرداری کرده بود. خمینی غیر از محمد منتظری با  هادی غفاری و قطب زاده میانه خوبی نداشت. زیرا قطب زاده آخوند ها را آدم حساب نمی کرد و جلوی مردم نماز نمی خواند. علی فلاحیان هم در همان تلفنخانه مشغول بود. علی فلاحیان  خصوصیات خودش را داشت. همیشه  شنونده و گرد  آورنده بود.  یعنی می خواست از آدمی به هر نوعی که می شود اطلاعاتی بدست آورد. فلاحیان همیشه در صدد این بود که اطلاعات  دست اول راجع به دیگران جمع آوری کند بخصوص  از مسئولان طراز اول. بهمین دلیل به محض اینکه وزارت اطلاعات تآًسیس شد فلاحیان شد معاون وزیر اطلاعات و بعد هم شد وزیر اطلاعات و بعد هم شد جزو فقهای شورای نگهبان   

 دزد ی  و دستگیری حجت الاسلام  سید محمود دعائی از فروشگاه لافایت پاریس
با ورود   خمینی گجستک  به  پاریس هر روز بر تعداد  عمامه  بسر های  پاریس اضافه می شد. آخوند های اروپا ندیده  با پولی  که  بدستور خمینی.  احمد  سلامتیان  به  آنها می داد به جان فروشگاه های پاریس افتاده بودند و گهگاه دستشان چسبناک هم می شد و وسائلی را هم کش می رفتند. عبا و لباده پوشش مناسبی برای این نوع سرقت ها بود. هم از نظر چشمگیر بودنشان برای فرانسویان که بهر حال آنها را مردان خدا می دانستند و هم تا جائی که می شد لوازمی را می توانستند در جیب هایشان جا داد ! !
حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعائی که نزدیک به ده روز پس از ورود  خمینی خودش را به پاریس رسانیده بود و از نور چشمی های خمینی بشمار می آمد سر انجام مرتکب یک سرقت منجر به دستگیری شد که کم مانده بود سر وصدای آن به آبرو ریزی مطبوعاتی بی انجامد ولی بدستور خمینی با پرداخت پول توانستند او را از زندان نجات دهند. گفتیم که سید محمود دعائی از نور چشمی های خمینی بود و دلیلش شنیدن دارد. خمینی با آن که بمدت 14 سال در عراق زندگی می کرد هنوز نمی توانست به زبان عربی صحبت کند ! ! خمینی مانند آخوند های ایران و میلیون ها ایرانی فقط قرآن خوانی بلد بود و بهمین سبب در تمام مدت اقامت خمینی در عراق سید محمود دعائی سمت مترجم او را داشت و حتی وقتی در جریان همکاری خمینی با دولت عراق و بر ضد حکومت شاه یک فرستنده رادیوئی به توصیه سپهبد تیمور بختیار در اختیار خمینی قرار گرفت. سید محمود دعائی برنامه های این رادیو را که بزبان فارسی پخش می شد گویندگی و اداره می کرد. آخوند مهدی کروبی تعریف می کرد که یک بار بهنگام گفتگوی یکی از مقامات امنیتی عراق با خمینی ، مقام عراقی که به فارسی آشنائی کامل داشت متوجه می شود که سید محمود دعائی خباثت از خود نشان می دهد و ضمن ترجمه هر چه که خود می خواهد به آن اضافه می کند. براستی باعث تآسف است که چه افراد رذل و پست را به عنوان راهنمای معنوی جامعه مورد احترام و گرامی می داریم.
به امید بیداری و آگاهی ملت ستم کشیده و بی یار و یاور ایران
محمد مجزا