چشمانی اشکبار و قلبی شکسته
احساسات پاک شاه ایران را در 26 دیماه 1357 در هنگام ترک ایران با
چشمانی گریان و قلب شکسته را بیاد داریم. سعادت یار آن ها بود که موقعیتی داشتند و
تصویر شاهنشاه ایران را در لحظات بزرگ تاریخی را که گویای بس مهم بود و سر آغاز
سرنوشت و بسیار گفتنی های دیگر را دیده
اند.
فرمایشات محمد رضا شاه گویای سنگین ترین و عمیق ترین تنبیهات ملی و تاریخی
ملتی بود که بسرنوشت و به سنت های خود علاقه دارد.
قلب شاه ایران برای ایران شکست و چشمانش گریان برای سرنوشت نا معلوم ایران
بود.
برای ایران گریست که او با چه خون دلی آبادش ساخته بود. به او امنیت داده بود.
یگانه بودن داد. افتخار داد. و ملتش را باوج رفاه و امکانات عالی زندگی رساند.
ولی ملت زیاده طلب. این ملت مغرور و کم
کار. این ملت پر مدعا و خود خواه این ملت خوش استقبال و بد بدرقه. این ملت متعصب
به جهل و ارتجاع خود را نشناخت و به گذشته اش و بتاریخ اقتصادی و اجتماعی اش در
زمان قاجاریه نظر ندوخت و یقین کرد آن چه
که در زندگی خانوادگی دارد از امنیت و استقلال ، وحدت و سازندگی همه و همه در اثر
کفایت و لیاقت اوست. و اوست که سازنده اقتصاد پر شتاب و بازار های پر کار ایران
بوده است. ملت نه تنها آن روز نفهمیدکه نقش شخصیت در سازندگی و یا ویرانگری ایران
عامل قطعی و بی تردیدی است و آفریدگار اقتصاد پر رونق ایران ، امنیت و وحدت و
استقلال ایران شاهنشاه ایران بوده است و بس. متأسفانه امروز هم با این همه بدبختی
فقر فلاکت نمی تواند بفهمد که ویرانگری ایران ، ورشکستگی، فقر و عدم امنیت ملی
ایران نتیجه باور های اسلامی است و وجود دین
فروشان و متولیان اسلام یعنی آخوند ها ی رذل و پست و جانی و خونخوار
تاریخ بشریت است.
فقط قلب شکسته و
چشمان اشکبار شاه ایران
که برای ایران شکست و گریست. قلب هر انسان عاقل و آگاه و اندیشمندی که
ایران را می شناخت و با زندگی امروز
کودکان و جوانان و طرز زندگی بانوان و
اقتصاد اجتماعی ایران امروز را می بیند نقش
شاه را در سازندگی ایران را می فهمد. و به
حال ایران و ملت ایران اشک غم می ریزد. زیرا می بیند ایران در حال فقر
و بدبختی و ویران شدن است و به کام دشمنان ایران
می رود. دشمنانی که امروز ایران را می لیسند و فردا می بلعند مانند اسرائیل.
ملتی که می فهمد باید بداند وقتی که با اشتیاق به اسارت ارتجاع و عقب ماندگی
رفت ، ملتی که نوکران سیاست غرب را به رهبری کشور انتخاب کرد
، ملتی که امنیت را با غارت و آدم کشی معاوضه کرد ، ملتی که وحدت و استقلال کشورش
را با تجزیه طلبی و تکه تکه شدن کشورش معاوضه کرد ، ملتی که کار و فعالیت را با
بیکاری و بیماری معاوضه کرد ، ملتی که مردم را اسیر اراده سبعانه و ویرانگری های
آخوند ساخت ، ملتی که لیاقت هضم و فهم درک سازندگی کشور و خدمات شاه ایران را
ندارد . نباید بیش از این صاحب و مالک سرنوشت خود و ایران باشد. ملت باید نشان دهد
که می خواهد با افتخار و استقلال زنده باشد. باید نشان دهد می خواهد به پیش برود و
ایرانش را بسازد آباد و پر غرور با سنت هایش. می خواهد رها شود از قید اسارت آخوند
ها تا انتظاری که دارد فرا رسد و حرکت تاریخی نجات ایران آغاز گردد.
به امید تلاش برای نجات ایران
با پیوند تمام گروه ها ی ایران