در دادگاه تاریخ
متهم: دکتر سید حسین نصر
دادستان یا مدعی العموم: ملت ایران
کیفر خواست یا جرم: خیانت به ایران و ایرانی
من بخوبی آگاهم این مقاله ممکن است با اعتراض و خشونت و مخالفت های گروهی که چندی پیش در یکی از نشریات از دکتر سید حسین نصر تجلیل کرده بودند قرار گیرد و یا در مقابل اسناد و مدارک و مطالبی که در این مقاله بیان می شود با افزایش دانستنی ها مورد تأئید افرادی که قلبشان مملو از مهر ایران است قرار گیرد. در کمال فرو تنی اعلام می کنم هیچ اصرار و تعصبی در قبول آنچه نوشته ام را ندارم، بلکه از افکار بیدار و وجدان شما انصاف و داوری خواهانم.
یکی ا زشگفتی های دنیای روشنفکری قبل از انقلاب 22 بهمن 1357 خورشیدی آشفتگی و در هم ریختگی و گوناگونی چهره ها و متولیان دین و سنت و تضاد اندیشه ها در عرصه سیاست و فرهنگ ما بود که با ورود شخصیت ها و جریان ها و آدم هائی از نوع دانشگاهی - بازاری - مدرسه فیضیه ائی - از فرنگ بر گشته - دانشجو و کاسب به درون جامعه بود که متأسفانه کلاف سر در گمی پدید آمده بود و چنین به نظر می رسید که کار گزاران نظام حاکم به این سر در گمی و فروپایشی و عوام زدگی کشانده شده بودند.
از دهه 1330 خورشیدی تا 1350 خورشیدی علاوه بر نهضت آزادی - جبهه ضد ملی ها - توده ای ها بیوطن بچه استالینی - تروریست های مذهبی فدائیان اسلام - مجاهدین خلق - ملی و مذهبی ها مانند دکتر علی شریعتی و بازاری ها که قبای دین به تن کرده بودند، موج جدیدی از روشنفکری دینی پا به میدان نهاد که دین گرائی و باز گشت به خویش را تبلیغ می کردند و بگونه ای از سرمایه باور های مذهبی مردم و اعتقادات دینی جامعه هزینه می نمودند.
روشنفکرانی که تازه از فرنگ بر گشته بودند و ظاهری اتو کشیده که بشدت بوی غرب می دادند بر خلاف روند زندگی جامعه که بسوی مدرنیسم جریان داشت بر طبل اسلام می کوبیدند و بجای استفاده از منبر از تریبون های دانشگاه ها و مجامع عمومی مانند حسینه ارشاد بهره می بردند.
آنان با نفوذ در حوزه های دینی - دربار - دانشگاه - وزارت خانه ها و اعلام سرسپرده گی به رژیم محمد رضا شاه از امنیت کامل بر خوردار بودند.
یکی از این روشنفکران دینی تازه بدوران رسیده و مسلمان شده برگشته از امریکا دکتر سید حسین نصر بود.
سید حسین نصر در فروردین سال 1312 خورشیدی برابر با 1933 میلادی در تهران متولد شد پدرش سید ولی الله است. عمده نیاکان سید حسین نصر از روحانیون سر شناس بودند و در سن 13 سالگی رهسپار امریکا شد و در امریکا دوره دبیرستان را به اتمام رساند و سپس در مؤسسه انستیتو تکنولوژی ماساچوست و دانشگاه معروف M .I . T وارد شد و در سال 1333 برابر با 1945 میلادی به اخذ مدرک کارشناس فیزیک موفق شد. در این دوره به اصرار برخی از دانشجویان چند واحد درس در کیش هندو برداشت و آن را با موفقیت گذراند و به عضویت آن کیش در آمد و سپس به دانشگاه هاروارد راه یافت و در زمین شناسی و ژئوفیزیک به تحصیل پرداخت و در سال 1337 برابر با 1958 میلادی دکترا گرفت پس از یکی دو سال تدریس در دانشگاه های امریکا به ایران آمد و با سمت استادی در دانشگاه تهران به کار تدریس پرداخت.
نکته جالب زندگی ایشان اینستکه بعد ها از کیش هندو برید وتقریباً در سن 30 سالگی به دین اسلام در آمد و در همه جا حقیقت دین قبلی خود را از همه کتمان می کرد.
جالب است در حالی که مسلمان بود با دوشیزه کاتولیکی در کلیسای کاتولیک ها و با آداب و رسوم آنها ازدواج کرد و باز مسلمان بودن خود را از همسرش مخفی نگاه داشت. پس از سیزده سال که مسلمان بود بمدت 2 سال برای مجله کاتولیک ها پیرامون افسانه مسیحیت مقاله می نوشت.
این جوجه مسلمان با این گذشته مخدوش رئیس دفتر علیاحضرت فرح پهلوی شد اشاره به این نکته لازم است هیچ ایرادی به مسئولین دفتر علیاحضرت نیست زیرا وقتی مدارک تحصیلی او بررسی و مطاله شد و دانستند او از دو دانشگاه معروف جهان دارای درجه دکترا می باشد ظاهراً از همه شایسته تر برای ریاست دفتر علیاحضرت فرح پهلوی می باشد. هم چنین ریاست انجمن شاهنشاهی فلسفه و ریاست دانشگاه صنعتی آریا مهر را هم عهده دار شد. خواننده محترم خواهشمند است از این ببعد را با امعان نظر بیشتری مطالعه شود.
اولین قدمی که آقای دکتر سید حسین نصر در دانشگاه صنعتی آریا مهر بر داشت نمی دانم به ابتکار خودش بود و یا بدستور مقامات و سازمانهای اطلاعاتی انگلستان ( I . 6 M.) و یا سازمان سیا ( C .I .A ) امریکا بود که دانشگاه صنعتی آریامهر که می رفت یکی از دانشگاه های معتبر خاور میانه شود و در آینده ای نه چندان دور فارغ التحصیلان این دانشگاه نه تنها نیاز مهندسین ایران را در رشته های مختلف تأمین می کرد ، بلکه می توانست فارغ التحصیل ها را بعنوان کارشناسان فنی به سایر کشور های در حال رشد خاورمیانه اعزام دارد. ولی افسوس وصد افسوس آقای دکتر سید حسین نصر علاقه داشت دانشگاه صنعتی آریا مهر را اسلامیزه کند یعنی دقیقاً بیضه داری اسلام و افسار داری آخوند ها.
دکتر سید حسین نصر فارغ التحصیل از دانشگاه هاروارد امریکا علاقه داشت دانشگاه صنعتی آریامهر را اسلامیزه کند. لازم به یاد آوری است قبل از اینکه جناب آقای دکتر نصر کاسه کوزه دانشگاه صنعتی آریا مهر و نظم و برنامه های مرتب آن دانشگاه را بشکند و بهم بریزد، آقای دکتر امین رئیس سابق دانشگاه قسمتی را بنام مرکز تعلیمات فوق برنامه درست کرده بود تا دانشجویان وقت آزاد خود را صرف مجسمه سازی- نویسندگی- شعر و موسیقی کنند که باصطلاح یک بعدی بار نیایند.
لذا وقتی جناب آقای دکتر سید حسین نصر به دانشگاه نزول اجلال فرمودند و دست راست و چپ خودشان را شناختند اولین اقدام اصلاح طلبانه که کردند این بود که مثل ملخی که بجان محصول بیفتد قاب و قلم همه استادان مرکز تعلیمات را خردکردند و همه را کنار گذاشتند و بجای آن همه آدم های بدرد بخور دو تا آخوند بیسواد بنام های غلامعلی حداد عادل و نصرالله پور جوادی را آورد.
توضیحی در مورد غلامعلی حداد عادل: نام اصلی او غلامعلی سیف حداد است که بعداً نام خود را مرمت میکند لغت سیف را از نام خود حذف می کند و عادل را به آخر اسمش اضافه می کند که نام جدیدش می شود ( غلامعلی حداد عادل ) در ثانی دختر او زن مجتبی خا منه ای است. بعبارت دیگر دختر غلامعلی حداد عادل عروس ولی فقید علی خامنه ای است و شایع است که تمام جنایاتی که در رستاخیز 22خرداد 1388خورشیدی بملت ایران بخصوص جوانان انجام داده شد بنا به توصیه دختر غلامعلی حداد عادل یعنی عروس خامنه ای بوده است.
آقای حداد عادل ونصرالله پور جوادی پس از استقرار در دانشگاه صنعتی آریا مهر بجای آن همه برنامه های هنری - موسیقی - شعر و نویسندگی، آئین خلا رفتن (مستراح رفتن ) و یا آداب پاک کردن حشفه یعنی تمیز کردن سر آلت مرد با سنگ و چوب و آجور بود.
توجه شود: این دفعه این تو بمیری از آن تو بمیر ی ها نبود. اگر در زمان آقای دکتر امین درس های مرکز تعلیمات فوق برنامه بصورت د ل بخواه و تفنون و خارج از برنامه بود که می باید همین طور هم باشد. ولی در زمان آقای دکتر سید حسین نصر که دارای مدرک دکترا از دو دانشگاه معتبر جهان داشتآئین خلا رفتن و پاک کردن مقعد در نبودن آب و حشفه شده بود جزء واحد های درسی با اهمیت دانشگاه صنعتی آریا مهر و اگر دانشجوئی می خواست مهندسی بگیرد باید چشمش کور می شد و حداقل 6 واحد از این درس ها را می گذراند. نکته مهم در این است بعد از آمدن آقای دکتر سید حسین نصر به دانشگاه صنعتی آریا مهر دیگر نمی شد بدون دانستن آداب غسل جنابت و یا بررسی اثرات رنگ لکه حیض ونفاس ویا بررسی اثرات حدث اکبر و اصغر یعنی بادی که از بدن خارج می شود و وضو و نماز را باطل می کند دانشجو نمی توانست به عنوان مهندسی دست یابد. برای اینکه بدانیم 6 واحد درس اسلامی در دانشگاه صنعتی آریا مهر که می گفتند مانند دانشگاه M .I. T و هاروارد در امریکا است چه اهمیتی داشت. کافی است بگویم برای درس های اصلی مانند الکترونیک و یا فیزیک و یا ترمودینامیک و این قبیل درس ها یک و یا دو واحد به حساب می آمدند. نا گفته پیدا است دانشجویان دیوانه نبودند که بروند پدر خود را در بیاورند و درس های فنی و علمی یاد بگیرند و یک واحد را بگذرانند ولی با 6 واحد حرف های صد تا یک غاز مانند طهارت – غسل میت – لکه حیض را یاد می گرفتند که هم فال و هم تماشا و هم باعث تفریح و خنده و از شر خواندن خیلی درس های تخصصی راحت می شدند.
جناب آقای دکتر سید حسین نصر وقتی خیالش از مرکز تعلیمات فوق برنامه راحت شد و به او اطمینان دادند که مرکز تعلیمات آخوندی مانند جارو برقی Vacuum همه شاگردان را برای نمره های خوب جذب می کند تیر خلاص را شلیک کرد و برادر مصطفی چمران تروریست آدم کش فلسطینی یعنی عباس چمران را که از برادرش در آدم کشی و تروریستی و بی پدر و مادری دست کمی نداشت را به عنوان معاون آموزشی دانشگاه صنعتی آریا مهر انتخاب کرد. دانشگاهی که آن همه پول خرج شده بود که مهندس تربیت کند و باری از دوش مملکت بردارد دکتر سید حسین نصر با همدستی عباس چمران تروریست تبدیلش کرد به اردوگاه چریکی فلسطین که انصافاً هم این کار را با نهایت استادی انجام داد و اغلب این چریک ها و بمب گذاری و آدم کش ها در جریان انقلاب و بعد از آن از تعلیم دیده های بدرک واصل شده عباس چمران و جناب اخوی شان یعنی مصطفی چمران هستند. اولین شاهکار هنری دست پرورده های چمران در دانشگاه صنعتی آریا مهر ترور و یا بقول خودشان اعدام انقلابی سرهنگ نوروزی رئیس انتظامات دانشگاه بود. جناب معاون آموزشی عباس چمران مثل گرگی که بجان گله بیفتد بجان استادان دانشگاه صنعتی آریامهر افتاد و هر استادی که بیرون میکرد و یا خود استادان بعلت جو بسیار مسموم که ایجاد شده بود خودشان استعفا می دادند بجایشان یک آخوند عمامه بسر ریش دار استخدام میکردند و معلوم نبود این دانشگاه عظیم الشان گران قیمت با آن همه لوازم فنی - کتابخانه ، یک دانشگاه مهندسی است یا چیزی در حد حجره های مسجد شاه و امامزاده دنبه. وقتی اقدامات از بالاتمام شد و استادان دانشگاه آریامهر مرعوب و یا مجذوب آخوند ها شدند آن وقت جناب معاون با همکاری نکیر و منکر یعنی غلامعلی حداد عادل و نصرالله پور جوادی دست بکار شدند که شاگرد ها را هم اسلامیزه کنند. البته همان درس های سهل و آسان و تفریحی مرکز تعلیمات ، همه را بجانب آخوندی به اکراه و یا بدل خواه می کشید ، اما این کار کافی نبود باید دانشجویان را یک بعدی و اسلامیزه بار می آوردند که وقتی نمره فقه و شرعیاتشان را گرفتند و خیالشان راحت شد باز هم در خدمت اسلام عزیز راستین از نوع دکتر نصری بیضه دار اسلام باقی بمانند. لذا یک سالن بزرگ را منبر و بلند گو گذاشته قاری آورده روضه خوانی - سینه زنی و نماز جماعت دایر کردند. بموازات این کار ها باید ترتیبی دهند از رخنه و ورود شاگردان بی دین و ایمان به دانشگاه آریامهر جلوگیری شود.
توطئه و خیانت دیگر دکتر سید حسین نصر در دانشگاه صنعتی آریا مهر
جناب آقای دکتر سید حسین نصر و عباس چمران روشنفکر تروریست و دو نفر از مسئولان امور تعلیمات دانشگاه ، تدبیری اندیشیدند.
توجه شود: مجموعه مدرسه رفاه و علوی که کلیه هزینه اش را بازاری ها پرداخته بودند ، ولی اداره اش با آخوند های عمامه دار و بی عمامه بود و این مجموعه از سطح دبستان تا آخر دبیرستان علاوه بر برنامه های معمولی وزارت آموزش و پرورش وظیفه اش این بود که بچه های معصوم و بینوا را مغز شوئی کنند و یک بعدی قشری و از همه جا بی خبر قرون وسطائی بار بیاورند. بنا بر این اگر می توانستند این بچه ها را به نحوی وارد دانشگاه صنعتی آریا مهر کنند همان شاگردانی پرورش می یافتند که جناب آقای دکتر سید حسین نصر ایران بر باد ده و عباس چمران تروریست و نکیر و منکر غلامعلی حداد عادل و نصرالله پور جوادی و شاید هم برنامه ریزان مرکز مطالعات استراتژیک کشور های استعمارگر به آنها نیاز داشتند می بودند. ولی کنکور های سرتاسری مانع بود و نمی شد دانشگاه صنعتی آریامهر را از سایر دانشگاه ها جدا کرد، و بچه های دبیرستان علوی را در دانشگاه صنعتی آریا مهر پذیرفت. لذا دکتر سید حسین نصر و دوستانش طرح دیگری ریختند و همین که سوالات کنکور گروه ریاضی آماده می شد دو ، سه روز قبل از آغاز کنکور مخفیانه عباس چمران تروریست یا آقای غلامعلی حداد عادل یا نصرالله پور جوادی سوالات را محرمانه می بردند و به رئیس دبیرستان علوی می دادند و او هم دانش آموزان کلاس 12 را بعنوان برنامه های تقویتی جمع می کرد و سوالها را با کمی تغیر بعنوان تمرین همراه با چند مسئله دیگر که سؤ تفاهمی ایجاد نشود مطرح می کرد و دانش آموزان طریقه حل مسائل را یاد می گرفتند. لذا دانش آموزان مدرسه علوی در کنکور دانشگاه های مهندسی صد در صد قبول می شدند. البته لازم بیاد آوری است سوالات کنکور گروه ریاضی را که به دانش آموزان مدرسه علوی می دادند کار تازه ای نبود تقریباً در تمام سالهای بعد از 28 امرداد 1332 بعضی از استادان دانشکده فنی که نوچه های مهدی بازرگان و نهضت آزادی بودند سوالات را پیشا پیش در اختیار دانش آموزان مدرسه علوی می گذاشتند و باعث قبولی آنها در دانشکده فنی و دا نشکده های مشابه می شد ولی کار این استادان معظم جنبه عمومی نداشت. یعنی نمی توانستند سوالات تمام درس ها را بدست بیاورند و فقط یکی- دو - سه درس را که خودشان یا رفقایشان طراح سوالاتش بودند را به مدیر مدرسه علوی می دادند که همین هم خودش کلی ارزش داشت.
وقتی نتیجه کنکور را اعلام می کردند افرادی مانند دکتر مجتهدی رئیس دبیرستان البرز و یا مدنی پور رئیس گروه فرهنگی هدف و مسئولین گروه خوارزمی با نهایت تعجب می دیدند که دانش آموزان دبیرستان علوی صد در صد در دانشگاه صنعتی آریا مهر و یا پلی تکنیک یا رشته معماری دانشگاه ملی و یا دانشکده فنی قبول شده اند. لذا دانشکده های مهندسی پر شده بود از دانش آموزان دبیرستان علوی.
تعجب و حیرت دکتر مجتهدی بیشتر می شد وقتی که سر کلاس میرفت و از دانش آموزان دبیرستان علوی درس سؤال میکرد می دیدید آنها که در کنکور قبول شده اند نصف و یا ثلث دانش آموزان البرز که در کنکور قبول نشده اند از مسأئل اطلاع ندارند.
توضیح اینکه: دکتر مجتهدی غیر از اینکه رئیس دبیرستان البرز بود، استاد دانشگاه صنعتی آریا مهر هم بود.
زنده یاد دکتر مجتهدی وقتی می خواست یک شاگرد تازه قبول کند و یا یک معلم جدید استخدام کند بقول معروف آن قدر متعه به خشخاش میگذاشت تا بهترین و با تجربه ترین دبیران را استخدام می کرد. امتحان ورودی دبیرستان البرز بمراتب از کنکور دانشگاه سخت تر بود تازه اگر دانش آموزی وارد دبیرستان البرز می شد همین که یکی دو نمره متوسط و یا بد می گرفت از دبیرستان اخراج می شد. گروه فرهنگی هدف و یا خوارزمی اگر چه کوشش آنها به اندازه دکتر مجتهدی نبود ولی آنها هم تلاششان برای تربیت شا گردان ممتاز زیاد بود ولی هر چه تلاش می کردند کمتر نتیجه می گرفتند.
نکته دیگر اینستکه یکی از شرایط قبولی در کنکور دانستن زبان انگلیسی یا خارجی بود. افرادی بودند که بچه هایشان به کلاس های زبان می رفتند و تسلط کامل به زبان انگلیسی داشتند. این بچه ها هم اغلبشان در گروه ریاضی پشت کنکور می ماندند اما دانش آموزان دبیرستان علوی یعنی بچه های آخوند ها و بازاری ها در کنکور در همین درس زبان خارجه البته با امداد غیبی نمره زبانشان بهتر بود. درد سر ندهم همه این عوامل دست بدست هم داد وباعث شد روز به روز متقاضیان ثبت نام در دبیرستان علوی آخوندی زیاد ترمی شد.
سوالی که پیش رو داریم این است که تقاضای ثبت نام افراد در دبیرستان علوی چه ایرادی داشت. ایرادش این بود، همین که بچه های معصوم و از همه جا بی خبر ساده لوح شاگرد دبیرستان علوی می شدند دراکولای اسلامی به جانشان می افتاد و مغز وشعورشان را از کار می انداخت و یک بعدی شان میکردند و بعد تحویل دکتر سید حسین نصر می دادند. الان هم رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی بنا به دستور اربابانش بخصوص دولتمردان جزیره اهریمنی انگلستان و اسرائیل همین روش را تحت عنوان حوزه و مدرسه و فرستادن 500 هزار آخوند بی صیرت- رذل و پست به مدارس ایران برای نا بودی شعور و خرد و یک بعدی بار آوردن نسل آینده ایران است. متأسفانه ملت ایران درون و برون مرز بخصوص نیرو های مبارز در خارج در خوابند و نبود رهبری فعال بخوبی محسوس است. باید بدانیم هیچ جنبشی بدون رهبری و تشکیلات امکان ندارد دریچه اش به روی پیروزی باز شود با ایمیل - فیس بوک- سخنرانی - مصاحبه- برنامه پرسش و پاسخ از طریق ایمیل و این قبیل بازی ها کار بجائی نخواهد برد و وقت کشی است. بخصوص در مقابل رژیم اشغالگری مانند جمهوری اسلامی حاکم بر ایران
مثل اینکه از مطلب خیلی دور شدم بهر حال درد سرتان ندهم در آن سه چهار سالی که سید حسین نصر خائن پشت بملت کرده و معاونانش میدان دار دانشگاه صنعتی آریا مهر بودند بتدریج همه کلاسها از شاگردان دبیرستان علوی پرشده بود و فارغ التحصیلان این گروه مذهبی سالهای 1354 تا 57 در جمهوری اسلامی از وزیر گرفته تا استاندار و مشاورین فنی مدد کار آخوند ها بودند. و آن بچه ریشو هائی هم که از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و 52 امریکائی را بمدت 444 روز گروگان گرفتند و اجازه دادند امریکائی ها 15- 16 میلیارد دلار اندوخته های ایران را بالا به کشند و اسم خودشان را هم گذاشتند دانشجویان پیرو خط امام. دقیقاً همین بچه هائی بودند که افتخار شاگردی جناب دکتر سید حسین نصر اسلام شناس معروف را در دانشگاه صنعتی آریا مهر داشتند.
سومین نقشه شوم دکتر سید حسین نصر
دکتر سید حسین نصر پشت بملت کرده به این فکر افتاد که حمله را به صنایع کشور شروع کند. دکتر سید حسین نصر و معاونانش و مشاورین عالی مقامش متوجه شدند که اصفهان صنعتی ترین شهر ایران است و از کارخانجات ذوب آهن و پتروشیمی وپالایشگاه نفت ونیرو گاه عظیم حرارتی گرفته تاصنایع نساجی - سیمان - لوله سازی و مواد غذائی و کارخانه های کوچک و بزرگش اگر بدست این قشرمذهبی بیفتدو گروه عظیم کار گران که آمادگی پذیرفتن تعالیم مذهبی را دارند را با تبلیغ بطرف افکار و عقاید اسلامی سوق دهند اصفهان و کادر عظیم مذهبی اش می تواند بعنوان اهرم فشار مزاحم دولت و سازمانهائی باشند که هر وقت لازم باشد با یک اعتصاب عمومی تمام کشور را فلج کند و هر دولت زورمندی را به زانو در بیاورد. بعنوان نمونه دو واحد صنعتی یعنی کارخانجات کفش ملی که ایروانی رئیس آن بود و کارخانجات گاز بوتان را که مهندس خلیلی و پسرش اداره می کردند اسلامیزه کرده بودند. مهندس خلیلی تا زنده بود کار را بجائی رسانده بود که دستور داده بود ارجحیت و حق تقدم در استخدام ، کسانی هستند که ادارات و سازمانهای دولتی آنها را بعنوان خرابکار و همدست آخوند ها اخراجشان کرده بودند.
چهارمین توطئه دکتر سید حسین نصر
طرح دیگر دکتر سید حسین نصر اسلامی کردن ارتش بود البته به این آسانی نمی شد سرهنگ - سرتیپ - سرلشگر ها را نماز خوان کرد. لذا دکتر سید حسین نصر که درس خیانت و وطن فروشی و عوامفریبی را ا ز دانشگاههای معروف جهان مانند هاروارد وM .I .T آموخته بود تصمیم گرفت یک دانشگاه صنایع و فنون نظامی تأسیس کند و به آنها علاوه بر تعلیمات نظامی تعلیمات فنی و مهندسی بدهد نا گفته پیداست که اگر این دانشگاه تأسیس می شد هر چه بچه آخوند و مذهبی مسلک مغز شوئی شده و یک بعدی حزب اللهی در آن دانشگاه نظامی وارد می کردند و حضرات بتدریج فارغ التحصیل می شدند و کادر افسری موجود را بعناوین مختلف باز نشسته میکردند و این حضرات مغز شوئی شده و فرمان پذیر را مثل آدم آهنی ( Robot ) وارد ارتش می کردند و یک ارتش آخوندی گوش بفرمان حزب اللهی تأسیس می شد.
پنجمین خیانت دکتر سید حسین نصر
دکتر سید حسین نصر بازی دیگری کرد خانم لیلی جهان آرا را رئیس کانون فکری کودکان و نو جوانان کرد و معاونش هم فیروز شیروانلو بود که ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی را بصورت کتاب و نوار قصه درست کرد. خوشبختانه بعد ها سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک ) فیروز شیروانلوی کنفدراسیونی و کمونیست و توطئه چی و تروریست را شناخته گرفتند و زندانی شد.
بد نیست داستان کتاب ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی را بطور فشرده و مختصر تعریف کنم.
هدف داستان این بود که به بچه های خرد سال بیگناه مردم در شهر و روستا یاد دهند آنها در حکم ماهی سیاه کوچولو قهرمان و دوست داشتنی داستان هستند که باید جمع شوند و انقلاب کنند و بزنند شکم مرغ ماهی خوار را که مالاً کسی جز شخص پادشاه و دولتش نبود را پاره کنند. مسلم است این داستان در ذهن بچه های معصوم نقش بسته و آنها را بر ضد پادشاه و کشور بار می آورد.
خیانت های دکتر سید حسین نصر: خیانت دکتر سید حسین نصر بدین شرح است.کودکان معصوم را با قصه ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی می خواستند انقلابی و ضد پادشاه بار بیاورند- بچه های دبستانی و دبیرستانی رفاه و علوی را با شستشوی مغزی و تبلیغات دینی و قرآن خرافاتی و قشری یک بعدی بار می آوردند- جوانان را در دانشگاه صنعتی آریامهر بشرحی که داده شد واپسگری مغز شوئی شده تازی پرست می کردند- زنان و مردان بزرگ سال را در مسجد ها وتکیه ها و حسینیه ارشاد انقلابی و یک بعدی و ضد حکومت تربیت می کردند- کارگران را درکارخانجات اسلامی متعصب مغز باخته بار می آ وردند. لذا وقتی همه مطالب را در کنار هم بگذاریم متوجه می شویم آنهاکه می گویند بنیانگذار جمهوری اسلامی خمینی گجستک است و او هم به ریش خود گرفت اشتباه می کنند بموجب آنچه بیان شد می توان گفت جنایتکار اول در بنیانگذاری جمهوری اسلامی دکتر سید حسین نصر جرثومه است و همکارانش غلامعلی حداد عادل - نصرالله پورجوادی- عباس چمران - امیر طاهری- رحمان هاتفی – مصطفی مصباح زاده در کیهان- امیرمتقی و سایر همکارانش در رادیو تلویزیون که همه کاره بودند را می باید بنیانگذار جمهوری اسلامی دانست. زیرا بقول معروف آنها زمین انقلاب اسلامی را شخم زدند - آماده کردند. دانه را کاشتند و آبیاری و مراقبت کردند تا اسلام عزیزشان که در همه شئون زندگی ایرانیان 1400 سال نهادینه شده بود ریشه هایش عمیق تر و قطورتر شود. آن وقت خمینی گجستک شادمان و خوشحال وارد شد و رهبر انقلاب معرفی گردید. خمینی گجستک در یک پیاده روی و تظاهرات شرکت نکرده بود.
خواننده گرامی مهم نیست کدام یک از آن جرثومه ها دکتر سید حسین نصر و یا خمینی گجستک رهبر انقلاب هستند. مهم این است که متوجه میشویم خائن و وطن فروش می تواند با عبا و عمامه از قم باشد یا با فکل و کروات و از امریکا آمده باشد. می تواند فارغ التحصیل از مدرسه فیضیه قم باشد یا فارغ التحصیل از دانشگاه معروف جهان بنام هاروارد باشد. چیزی که در سید حسین نصر و خمینی گجستک مشترک است خیانت به ایران و ایرانی است که سبب شد ایران را به گورستان تاریخ بیندازند و ملت ایران با داشتن میلیارد ها دلار نفت و گاز و منابع زیر زمینی مردمش باید اعضای بدن خود مانند کلیه های خود را بفروشند تا بتوانند غذای گرم درسفره جلوی بچه ها وخانواده خود بگذارند و یا کودکان بر روی میلیونها دلار نفت و گاز راه می روند ولی شب جا ندارند که بخوابند. خمینی گجستک آخوند را می شناختیم ولی دکتر سید حسین نصر را نمی شناختیم مشکل در این است هنوز هم نمی شناسیم. آنچه باید برای شناخت بیشتر سید حسین نصر جرثومه و عوامفریب بر همه نوشته ام اضافه کنم بشرح زیر است تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
دکتر سید حسین نصر پدر دکتر ولی الله نصر مشاور آقای باراک حسین اوباما رئیس جمهور امریکا و خانم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا می باشد. هم چنین دکتر سید حسین نصر پسر عمه نورالدین کیا نوری رهبر انگلیسی حزب توده بوده است. نورالدین کیانوری و دکتر سید حسین نصر کار گزار سیاستهای دولت فخیمه انگلستان در ایران بوده اند. هم چنین دکتر سید حسین نصر و نورالدین کیانوری با شیخ فضل الله نوری آخوندی که ضد مشروطه خواهان و طرفدار محمد علیشاه بود نسبتی دارند. شایعه است اجداد دکتر سید حسین نصر یهودی بوده اند
لازم است با نظر دکتر سید حسین نصر در مورد کلاه و قرآن هم آشنا شوید. ازدکتر سید حسین نصر در مورد بهترین کلاه مثلاً کلاه پوست - کلاه شاپو و امثال آن سوال کردند. دکتر سید حسین نصر گفت عمامه بهترین کلاه است و قرآن بهترین کتا ب می باشد. دکتر سید حسین نصر در هیچ یک از نوشته هایش سخنی ویا مطلبی در مورد تاریخ ایران ننوشته است. از کورش و داریوش - بابک خرم دین - آرش کمانگیر و امیر کبیر سخنی نگفته است. 33 سال است رژیم اشغالگر حاکم بر ایران سنگسار کرده - دست راست و پای چپ مردم را قطع کرده اند این همه اعدامهای دسته جمعی- کشتار- شکنجه- اذیت وآزار را به شدید ترین وجه ممکن و بدون کوچکترین ترحم انجام داده است ،آقای دکتر سید حسین نصر اقدامی نکرده است!!!. برای همدردی با مادرانی که رژیم جانی و آدمکش جمهوری اسلامی فرزندان عزیز آنها را دار زده است و یا در زندان به جوانان تجاوز کرده اند چیزی نوشته و اعتراضی نکرده است !!!!. آیا برای نجات ایران از شر حکومت ددمنشی که فرهنگ- هویت و آثار باستانی نیاکان ما را دارند نابود می کنند اقدامی کرده است نه !!!. جالب است آقای دکتر سید حسین نصر از راه عوامفریبی ضمن مصاحبه با آخوند محسن الویری در دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن آرزو کرده است در ایران بمیرد و در ایران هم دفن شود. اینجانب باز و شفاف به آقای دکتر سید حسین نصر میگویم تنها در ایران بدنیا آمدن و شناسنامه ایرانی داشتن و به زبان فارسی سخن گفتن سبب ایرانی بودن آنها نیست. فرد باید باور ها و اعمال و رفتارش ایرانی باشد، بتاریخ ایران و فرهنگ ایران دلبستگی داشته باشد و از محنت و فقر ایرانیان متأثر و متألم باشد نه تمام افکارش تازی پرستی و بی تفاوت به آنچه که در ایران می گذرد باشد. یادمان باشد حکیم و اندیشمند و شاعر شیرین سخن سعدی می گوید تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. 1400 سال است ملت ایران از اسلام و محمد مرد خدای شما روز خوش نداشته است مطمئن هستم خاک ایران شما را نخواهد پذیرفت. شما بنا بر باورتان باید در مکه محل نزول وحی الهی بمیرید و همان جا هم دفن شوید. بنام کوچک خود نگاه کنید سید حسین آیا از نام کوچک خود شرمسار نیستید. آیا میدانید عده ای شیاد برای عوامفریبی نام سید بر خود گذاشته اند - شال سبز به کمر و عمامه سیاه به سر می گذارند !!!!
سخن پایانی: آقای سید حسین نصر باید بداند، وقتی جامعه ای توسط روشنفکرانی به کج فکری دچار شد مطمئن باشید آن جامعه بگمراهی کشیده می شود. همچنین وقتی روشنفکران خائن جامعه را به باور های نادرست و قضاوت غلط راهنمائی کردند. بدانند دیگر آن جامعه نابود شده است. بهترین نمونه که می توانم در این مورد ارائه دهم ملت ایران است که با آن سابقه شکوهمند 1400 سال است به باور های نادرست و واپسگرا یعنی اسلام راهنمائی و تبلیغ شده اند. این روزگار نکبت بار را دارند که براستی دل سنگ برای آنها آب میشود. به سایر کشور های اسلامی نگاه کنیم آیا از زندگی مترقی برخوردارند؟؟؟ لذا ای ایرانی من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه پند گیر خواه ملال.
به پایان آمد این دفتر حکایت هم چنان باقی است