۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه


خروج محمد رضا شاه پهلوی از ایران و پیامد های آن

خروج محمد رضا شاه پهلوی در 26 دیماه 1357 خورشیدی ازکشور بسیار پر معنا و غم انگیزبود و بر این گمانم که سردمداران قافله مرگ و نیستی و غارت و ترور دارند ثمره توطئه های ضد ایرانی خودشان را از نزدیک مشاهده نموده و از پلیدی و زشتی اقداماتی که در خاور میانه انجام داده اند را از نزدیک می بینند.
در 26 دیماه سیاه 1357 کشور های استعمار گر در رأس شان اسرائیل و جزیره اهریمنی انگلستان و جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا همه قدرت وتوانشان را برای خروج شاهنشاه از کشور و بر مسند نشاندن تحفه های عقب مانده خود از نوع خمینی گجستک - مهندس بازرگان بدرک واصل شده کلیمی تبار- ابراهیم یزدی خائن پشت بملت کرده- بنی صدر جاسوس دوره دیده در سه سازمان جاسوسی اروپا- صادق قطب زاده نور چشمی یاسر عرفات هم جنس باز و جمعی تروریست دوره دیده در عراق،           چین، لیبی و اروپای شرقی را بکار بردند تا نظام اجتماعی و سیاسی دیر پای ایران را که میرفت از کشور های عقب مانده خاورمیانه  به در آمده و الگوئی مناسب از جامعه سنتگرا به جامعه مدرن و پیشرفته باشد را از پای در آوردند و نامش را هم گذاشتند حقوق بشر و ملت ایران تا به امروز نفهمیده ام کجا است حقوق بشر آقای جیمی کارتر بادام فروش آیا شلاق زدن در جلوی چشم مردم در خیابان  حقوق بشر است. اعدامهای دسته جمعی و سنگسار حقوق بشر است. شگفتا که دست آموزان سازمان های جاسوسی غرب وشرق و مزدوران شرکت های نفتی و تربیت شدگان اردوگاه های مرگ و ترور توانستند بخوبی از عهده ایفای نقش نکبت بار خود بر آمده و بازوی توانائی برای سیاست های شوم غرب به سر کردگی کشور های استعمارگر باشند.
آقای جیمی کارتر و جیم کالاهان نخست وزیر جزیره اهریمنی انگلستان  که زنده زنده روانشان بسوزد به خود خواهند بالید بخاطر ترفند هائی که برای نابودی ملتی تدارک دیدند که بسیار دلچسب و گوارا برای مافیای سرمایه داری جهانی بود زیرا دلار های نفتی هم چنان به بانکهای غرب سرازیر می شد و شاهرگ حیاتی اقتصاد غرب از خون انسان ها در عراق- ایران- پاکستان- لبنان- فلسطین و کویت تأمین و تغذیه شد.
رهبران  شبکه های تروریسم در امنیت کامل به گرفتن جان بیگناهان مشغول و از هیچ جنایتی برای رنگین ساختن سفره اربابان خود دریغ نکردند. رهبران ایران با علاقمندی و تعصب بسیار به غارت منابع و ثروت و کشتار ایرانی ها مشغول و به بهانه ساختن سلاح مرگبار اتمی تمام در آمد ایران که می باید صرف عمران و آبادانی ایران شود برای خرید جنگ افزار های قدیمی از رده خارج شده روسیه و کره شمالی و سایرکشورها می شود و یا صرف حزب الله- حماس-  فلسطین  و چند کشور افریقائی می شود.
سرکوب ، اختناق و کشتار جوانان ایران با وسائل مدرن و یا با جرثقیل که در دنیا بی سابقه می باشد با  شدت توسط بسیجی ها و لباس شخصی ها و تروریست های اجاره ائی لبنانی ، ونزوئلائی ، فلسطینی و سایر کشورهای عربی انجام شد و کوچکترین اعتراض و اقدام صاحبان راستین ایران یعنی ملت ایران را به شدیدترین وجه سرکوب کردند.
با وعده های امام زمان و چاه جمکران و دموکراسی اسلامی دهان همه روشنفکران ( ملی- مذهبی ) ها را شیرین کرده و اربابان جراید و رسانه های گروهی خارج کشور بخصوص لوس آنجلسی ها را برای سرگرمی ایرانیان آواره و ستم کشیده را مجهز کرده و هر کس که مزاجش با این شیرینی های اسلامی سازگار نبود سر به نیست و یا ترور کردند مانند فرود فولاد وند ، دکتر کوروش آریا مهر، فریدون فرخزاد، سیاوش بشیری، علی اکبر طبا طبائی و خیلی های دیگر. 
سرمایه گذاری و خانه سازی در کشورهای دیگر مانند ونزوئلا ، لبنان، فلسطین، یمن جنوبی کردند. در حالی که پس از چند سال که از زلزله بم می گذرد بنا به اعتراف استاندار کرمان هنوز هیچ اقدامی برای خانه سازی در شهر بم انجام نشده و مردم بد بخت و بی یار و یاور بم در سرمای زمستان و گرمای تابستان زیر چادر زندگی می کنند. و هیچ اقدامی در تعمیر و باز سازی اهواز ، آبادان و خرمشهر که در اثر جنگ تحمیلی عراق به ایران ویران شده اند نکرده اند.
تروریست های دولتی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی در ایران برای ایجاد رعب و وحشت در منطقه خاور میانه حاکم بر سرنوشت مردم بوده و بولدزر مذهب شیعه شبانه روز شتابان بکار مشغول است.
 سخنرانی ها و حرفهای قشنگ عاشق پسند و عوامفریبانه مسئولان رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی پیرامون صلح و آشتی زیاد شنیده می شود ولی بقول معروف دو صد گفته را نیمی کردار نیست.
قصه اتمی شدن ایران بهترین وسیله ائی شده است که کشور های استعمارگر 5 + 2 ( امریکا ، انگلستان ، فرانسه ، چین و روسیه که حق وتو دارند ) + آلمان و اسرائیل هر بلا که خواسته اند سر ملت معصوم و بی یار و یاور ایران آورده اند و منابع ایران را غارت کرده اند.
در کشور های خاورمیانه بخصوص پاکستان و افغانستان که حریم امنیتی اسامه بن لادن و اعوان و انصارش بود و توطئه ها به بخوبی پیش میرود هر جا نشانی از آزادی و آزادگی پیدا می شد به سر نوشت شادروان  بوتو  و دخترش خانم بی نظیر بوتو دچار می شودند.
در پناه دیکتاتوری اسلامی حاکم در ایران زندانها پر از آزادی خواهان و سفره ها خالی ولی أذهان مردم مملو از خرافات عقیدتی و مذهبی گشته و باید بر این دیپلماسی مذهبی بالید. زیرا فقط با نیروی مذهب می توانستند روشنفکران ملی و مذهبی را جذب کنند و بساط انقلاب و شور و هیجان و بالاخره جنگ و ترور را راه بیندازند.
نکته بسیار جالب اینستکه رهبران جمهوری اسلامی مانند علی خامنه ائی ، علی اکبر هاشمی رفسنجان ،میرحسین موسوی؛ مهدی کرروبی ، محمد خاتمی و خیلی از بیضه داران اسلام به اربابان خود که کشورهای استعمارگر هستند خواهند گفت هنوز خیلی از روشنفکران و مبارزان و مردم ساده لوح ایران متوجه جنگ زرگری ما نشده اند و  از عنایات و توجه خالصانه ما به برادران و دولتمردان غربی و شرقیبی خبر و نا آگاه هستند و جای بسی شادمانی است که با ایجاد این قبیل دشمنان فرضی امریکائی و اسرائیلی توانسته ایم دیپلماسی موجود اسلامی را سر پا نگهداریم.  خیانت و دروغگوئی و شعار مرگ بر اسرائیل را که توسط سران رژیم اشغالگر حاکم بر ایران 32 سال است شنیده شده است ولی دیدیم چطور بطور مخفی و دزدکی در مصر با مقامات اسرائیلی ملاقات کردند از من بپذیرید سران رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی از ابتدا تا به امروز با اسرائیل سر و سری داشته و دارند و از حمایت اسرائیل برخوردارند و این شعار ها که اسرائیل از نقشه جغرافیا باید برداشته شود فقط برای عوامفریبی و تطهیر اسرائیل است و طبق    گفته  آقای  شمعون پرز  رئیس جمهور اسرائیل اگر سازمان جاسوسی  موساد می خواست 10 میلیارد دلار خرج کند نمی توانست مانند احمدی نژاد با گفته هایش در مجامعه بین المللی آبروی رفته اسرائیل را بجوی باز گرداند و چهره معصوم را بین ملل دنیا برای اسرائیل فراهم کند. براستی که اسرائیلی ها خیلی از این بابت به رژیم جمهوری اسلامی بدهکارند  بخصوص به شپشک زیر دم بزغاله احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی.
سخن آخر: اینستکه برای غارت و چپاول این همه لقمه های چرب ایران مانند نفت، گاز، طلا، اورانیوم، تصاحب دریای مازندران و خلیج همیشه پارس و غیرو باید پادشاه ایران زنده یاد محمد رضاشاه پهلوی مانند پدرش رضاشاه بزرگ از سر راه برداشته و آواره دیار غربت و بیمار و سرگردان شوند. زیرا این دو پادشاه ایران ساز قانون ظروف مربوطه در فیزیک را در بین کشور های خاور میانه بهم زدند و ایران یک سر و گردن از بین سایر کشور های خاور میانه از نظر ترقی و پیشرفت در مسائل اجتماعی و سیاسی بالا تر بودند. لذا کشور های استعمارگر می باید سایر کشور های خاور میانه را به ترقی و پیشرفت برسانند که این بر خلاف سیاست آن ها بود. پس رضا شاه و محمد رضا شاه باید از سر راه برداشته شوند. پیامد خروج محمد رضا شاه برای ایران و ایرانی بسیار سنگین  ناگوار بود. قویاً می توان گفت با رفتن محمد رضا شاه پهلوی از ایران سعادت، خوشبختی، رفاه، آسایش، اعتبار بین المللی،  حرمت و احترام و همه چیز از ایران رخت بر بست.
نکبت، فقر، جهل و خرافات، اعتیاد گسترده به مواد مخدر بین جوانان، فروش اعضای بدن مانند کلیه برای تأمین هزینه زندگی، اعدام های دسته جمعی، شکنجه های قرون وسطائی، تجاوز جنسی به جوانان در زندادن ها، سنگسار، فحشا، نابودی فرهنگ ایرانی، جعل و تحریف تاریخ ایران، غارت منابع زیر زمینی، نبودن آزادی و امنیت و صد ها موارد دیگر جای آن همه جلال وشوکت را گرفته است. اینها که گفته شد جزء کوچکی از پیامد های ناگوار خروج محمد رضا شاه پهلوی از کشور است.  
لعنت بر ما که قدر آن همه رفاه و آشایش را ندانستیم. لعنت بر این رژیم پلید و اشغالگر جمهوری اسلامی که ایران را به چنین روز نکبت باری انداخته است.      
        به  امید  بیداری  و  آگاهی  ملت  ایران      

۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

تهمت و افترای نا جوانمردانه خود کشی زنده یاد
جهان پهلوان تختی به دربار
وقتی خبر در گذشت جهان پهلوان تختی در ایران پخش شد. اکثر ملت ایران که شاهد پیروزی ها و افتخارات او در صحنه مسابقات بودند را در غم و اندوه فرو برد زیرا جهان پهلوان تختی یک قهرمان ورزش نبود. او قهرمان اخلاق، جوانمردی،میهن پرستی و سمبل پاکی و راستی بود.
بلافاصله مانند همیشه کار خانه دروغگوئی و تهمت زنی حزب توده خائن بیوطن بچه استالینی ها و جبهه ضد ملی ها و آخوند ها از مرگ جهان پهلوان تختی سؤ استفاده کرده شروع به تهمت و افترا زدن کردند و هر کدام داستانی مشمئز کننده و شایعهائی ساختند و مرگ جهان پهلوان تختی را به دربار بخصوص والاحضرت اشرف پهلوی نسبت دادند و همه جا شایع کردند دربار از شهرت و محبوبیت او در بین مردم ایران نگران شده بودند. حزب توده خائن بیوطن، جبهه ضد ملی ها و آخوند ها که همیشه سد راه سعادت و ترقی ملت ایران بوده اند از محبت و کمک های دربار و شخص محمد رضا شاه پهلوی به قهرمانان  بی خبر بودند.
آنها نمی دانستند شخص پادشاه ورزش دوست چقدر موجبات تشویق جهان پهلوان تختی و سایر قهرمانان را فراهم کرده بود. توده ائی های کرملین پرست و جبهه ضد ملی ها نمی دانستند هر بار که تیم های ورزشی بخصوص تیم کشتی و وزنه برداری و یا سایر قهرمانان از مسابقات جهانی و یا المپیک به ایران بر می گشتند شاهنشاه آنها را به کاخ خود دعوت می نمودند و قهرمانان را مورد تشویق و تفقد خود قرار می دادند. و به هر یک هدیه ائی مانند خانه، اتمبیل، زمین و حقوق ماهیانه عطا می فرمودند. لذا برای رد این تهمت و افترای بزرگ و مشمئز کننده ارائه سندی لازم است.
زنده نام جهان پهلوان غلامرضا تختی در آخرین لحظات زندگی اش با خط خود نامه ائی به دادستان بدین شرح نوشت.
                                   حضور  محترم  آقای  دادستان
این ورقه وصیت نامه اینجانب است. خواهشی دارم،  اینستکه مهریه زنم هر چه هست بدهید. بیش از آن راضی نیستم. در ثانی خانه نارملک خود را یک سال قبل به آقای ایرج رمضانی فروخته ام و اوراق فروش در مغازه وی در خیابان چراغ گاز است و اتو مبیل هم مال ایشان است.
از هیچ کس شکایت و گله و ناراحتی ندارم. خودم این تصمیم را گرفته ام و احدی در کار من دخالت ندارد. این نامه در مجله روشنفکر شماره 741  در تاریخ 5 شنبه 28 دیماه 1346 خورشیدی تحت عنوان یاد نامه جهان پهلوان تختی چاپ شده است.
از آنجا که تاریخ ضوابطی دارد که نمی شود آن را کتمان کرد بالاخره حقایق بهر شکل و طریقی بر مردم روشن می شود. لذا هنگامی که جنازه پهلوان غلامرضا تختی را در هتل اتلانتیک اتاق شماره 33 خیابان تخت جمشید پیدا شد. افراد نامه زنده یاد غلامرضا تختی را که در بالا شرح داده شد را پیدا کردند. حتی اعضای خانواده او بخصوص پسرش بابک چندین بار به اقدام پدرش اعتراف نموده که خود کشی کرده است.

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

تهمت و افترا های  ناروا  به محمد رضا شاه  پهلوی
بطورکلی یکی از ویژگی های ناپسند ما ایرانیان شایعه پراکنی است. وقتی تهمت و افترا در جامعه پراکنده می شود. بدون چون و چرا مورد قبول مردم ساده لوح و زود باور قرار می گیرد. تعجب در این است که افراد ساده لوح با آب و تاب بیشتر آن تهمت و افترا ها را دهان به دهان به عنوان یک خبر موثق برای دیگران تعریف می کنند. لذا افراد خائن و کشور های استعمار گر با بهره گیری از تهمت و افترا  برای ترور شخصیت  افراد استفاده می کنند. آنچه به طور مختصر بیان شد در جامعه از هم گسیخته ایران فراون وجود دارد که به چند نمونه اشاره می شود.
                                  تهمت و افترای قتل محمد مسعود به در بار
                                                            

محمد مسعود در سال 1280 خورشیدی در شهر قم چشم به جهان گشود. وی فارغالتحصیل روز نامه نگاری از بلژیک بود. در طی دوران روز نامه نگاری خود به بسیاری از دولتمردان حتی به محمد رضا شاه و  والاحضرت اشرف پهلوی  و خیلی  های دیگر حمله شدید کرده  و  دشمنان زیادی برای خود تراشیده بود. وقتی  محمد  مسعود برای  اولین بار در روز نامه  خود بنام مرد امروز دست به افشا گری در مورد حزب توده زد و مقاله ای در 21 بهمن 1326  نوشت. فردای آن روز در دفتر کار خود در خیابان اکباتان هنگام خروج به ضرب گلوله ترور شد. بلافاصله حزب توده بیوطن بچه استالینی ها شایع کردند، دربار بخصوص شخص پادشاه را مسئول این ترور نامیدند. البته همان روز این سؤال مطرح شد اگر دربار می خواست محمد مسعود را ترور کند در همان روز های اول می توانست محمد مسعود را از بین ببرد نه بعد از تقریباً  یک  سال که محمد  مسعود  هر  چه  دلش می خواست نوشت و هر تهمتی که خواست زد!
بالاخره حقایق بر مردم روشن شد و این معما در سال 1336 با اعترافات خسرو گلسرخی در  محاکمه اش  اعتراف کرد محمد  مسعود  به جرم  مخالفت با حزب توده  و  نوشتن مقالات و افشا گری علیه حزب توده به وسیله ابوالحسن عباسی و کمک حسام لنکرانی به قتل رسید و این مطلب در اقرار نامه خسرو گلسرخی به خط خود او منتشر شده و بعد ها سران دیگر حزب توده مانند دکتر کشاورز و نورالدین کیانوری گفته خسرو گلسرخی را تأئید کردند.
تهمت غرق شدن  صمد بهرنگی  در  رود  ارس  به  ساواک

صمد بهرنگی کلاس 10 و 11 خود را در دانشسرای مقدماتی که بطور شبانه روزی و رایگان بود، گذرانده و پس از فارغ التحصیل شدن از دانشسرای مقدماتی در سن 18 سالگی به عنوان آموزگار به استخدام وزارت فرهنگ که بعداً به وزارت آموزش و پرورش تغیر نام داده شد در آمد. و در روستا های آستارا به عنوان آموزگار شروع بکار کرد.
صمد بهرنگی تحت تأثیر افکار توده ائی خود  اولین کارش این  بود که سیبل خود را به طرح استالین در آورد  و شبانه  روز در تلاش  بود به  عوض تعلیم  و تدریس دروس  به کودکان، مردم روستا را بر علیه حکومت  و  محمد رضا شاه تحریک می کرد. افکار ضد ملی و میهنی او را می توان در کتاب ( ماهی سیاه کوچلو ) او را مطالعه کرد. معمولاًصمد بهرنگی برای رفتن به قسمت دیگر روستا بوسیله قایق از رود ارس که مرز بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی آن زمان عبور می کرد. روزی به رسم معمول هنگامی که مشغول عبور از رود خانه ارس همراه بادوستانش بود طعمه آب خروشان رود خانه ارس می شود و چون به فن شنا آشنائی نداشت، در سال 1347 خورشیدی در سن 29 سالگی زندگی خود و دیگران را بر باد داد.
بلافاصله حزب توده بیوطن بچه استالینی غرق شدن او را به ساواک نسبت دادند. آری این است  نفوذ  حزب توده  خائن در بین جوانان  ایران و  برانگیختن افکار آنها  بر ضد سازمان اطلاعات و امنیت کشور معروف به ساواک. این بحث در مقالات دیگر ادامه دارد.