۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

رنسانس یا تجدید حیات دوباره

متأسفانه سرنوشت دردناک میهن اشغال شده ما بوسیله بیگانگان تازی پرست خرد و اندیشه،،  وجدان بیدار ما را به یاری می خواند.
  کشور ایران مانند نگین انگشتر بین کشور های مسلمان افغانستان پاکستان شیخ نشینان خلیج همیشه پارس عراق و ترکیه محاصره شده و ملت شجاع و بی یار و یاور ایران با این موقعیت جغرافیائی در بن بست خطرناک  1400 ساله اسلام گرفتار شده  است.
این بن بست تاریخی و فرهنگی تنها با آگاهی و خواست ما گشوده خواهد شد. خوشبختانه امروز بقدرکافی کتابهای بسیار نفیس و سودمند وجود دارد که می تواند  بهترین منبع تحقیق و آگاهی برای آغاز جنبش رهائی ایرانیان از چنگال دین و خرافات را فراهم نماید. باید بدانیم رهائی و خوشبختی ما بر سه اصل استوار است.
اصل اول : تجربه آموزی از اسلام در طول 1400  سال گذشته.
اصل دوم : تجربه آموزی از حکومت اسلامی حاکم بر ایران.
اصل سوم : قدم گذاشتن به ایران آینده بدون خرافات و واپسگری  
بر یکایک ایرانیان لازم است این رنسانس رهائی از اسلام را پی گیری کنند و به سر انجام رسانند. اگر ما ایرانیان با چشمان خود جنایت های 1400  سال گذشته اسلام را ندیده ایم دست کم تبهکاری حکومت های گوناگون اسلامی مانند حکومت خمینی گجستک و طالبان را در ایران- افغانستان همچنین در پاکستان سومالی- سودان- عربستان- یمن- الجزیره- لیبی- عراق و غیرو را دیده ایم.
بخوبی تجربه کرده ایم که حکومت های اسلامی و سرکوبگر حتی در کشور های مترقی اروپا تلاش برای دایر کردن حوزه های قرآن خوانی و دبستانهای اسلامی ضد دموکراسی کرده اند و بسیاری از سازمان های اسلامی وابسته به آنها تروریست- ضد بشر- ضد تمدن و ضد پیشرفت هستند. بهترین نمونه را میتوان نماز خواندن مسلمانان در خیابان های فرانسه و یا  سینه  زنی  و  تظاهرات در آلمان- سوئد-  نروژ- انگلستان  و غیرو می باشد.
ارمغان دیگر اسلام به جامعه بشری، سنگسار- قطع دست و پا بطور  
 ضربدر- قصاص و غیرو است. بخوبی دیده شده است اسلام دینی است انسان
ستیز- زن ستیز- ضد حقوق بشر- ضد مدرنیته و ضد دموکراسی است.
وقتی خوب  بنگریم  توده  مسلمان های کشور های اسلامی در فقر- بیکاری- فساد اعتیاد- فحشاء- بیسوادی و خرافه پرستی غرق شده اند. با توجه به آنچه گفته شد اگر اسلام را ضد آزادی و ضد بشریت و  ابزاری برای کشتن  روح  و    جان     و اندیشه بشر می باشد ، پس چرا از اسلام رو بر نمی گردانیم تا کی میخواهیم از یک روند غلط حمایت و پشتبانی کنیم. خود پرسی کنیم این همه اعدام در ایران و جهان اسلام-  ظلم وستم و شکنجه- شیادی- سنگسار- قطع دست و پا و تجاوز جنسی به زنان و مردان کافی نیست تا از خواب غفلت بیدار شویم و خود را از زندان دین آزاد کنیم.
 بیائیم گول متولیان دین فروش یعنی آخوند را نخوریم. سوالی در اینجا پیش رو داریم آیا براستی آخوند جماعت را می شناسیم.  اجازه  دهید شناختی که از آخوند دارم را برایتان باز گو کنم تا شاید با کمک شما بتوانیم راه مبارزه با این بلای خانمان سوز که از بیماری ایدز- زلزله- آتشفشان- سونامی ژاپن و هر بلای آسمانی خطرناکتر است را پیدا کنیم.
آخوند شناسی
کلاً آخوند موجودی است که در محیط های آلوده به فساد و ناآگاهی رشد می نماید و شکل ظاهری آن شباهتی نزدیک به انسان دارد ولی روی کله آنها مقدار زیادی پارچه سفید و یا سیاه قرار دارد. آنها مانند انسان روی دو پا راه میروند ولی صورتشان پوشیده از انبوهی مو است وطرز لباس آنها کاملاً با دیگران متفاوت است و دارای جیب بسیار بزرگ است وبا زبانی صحبت می کنند که تقریباً برای مردم بیگانه است.
 تفاوت دیگری که با انسانها دارند ، این است که انسان برای انجام کاری از دست و مغز  استفاده  می کند  ولی  آخوند  تنها  از  دهانش  بهره می  جوید.  آخوند  از گریه  و نا راحتی دیگران   لذت  می برد و  بر عکس شادی  و  خوشبختی انسان آنها  را ناراحت می کند.
آخوند  به هر چه مثل خودش  نیست حمله می کند و در صدد نابودی آن بر می آید.
آخوند ها انواع مختلف دارند که همگی آنها در صدد کسب قدرت هستند. وقتی به آن دست یابند به خطرناکترین موجود کره زمین تبدیل میشوند نمونه بارز آن آخوند های اشغالگر ایران  هستند.
تا آنجا که به خاطر دارم آخوند ها بشرح زیر می باشند.
امام :  امام نوعی از آخوند است که خود را از تمامی موجودات کائنات بر تر می داند تقریباً  همطراز  خدا  ولی  معصوم تر از خدا و خود را مبرا از هر گونه خطا می داند.
آیت الله :  آیت الله  آخوندی   است که  حسرت   امامت  دارد  و  یک  پنجم  اموال  و دارائی  مردم را تصاحب می نماید.
حجت السلام :   حجت السلام آخوندی است که دلالت بر حقانیت اسلام دارد. نوع کوسه آن مانند هاشمی رفسنجانی از هر کوسه خطرناکتر است.
مرجع تقلید :   مرجع تقلید نوعی از آخوند است که با میمونها سر و کار دارد.
آخوندک :   آخوندک نوعی از آخوند است که دوره دگردیسی آن کامل نشده است. باید مدت ها در حجره ها با او کار کنند تا ورزیدگی کامل پیدا کند.
یکی از خصوصیات منحصر بفرد آخوند ها این است که آنها از جنس مذکر هستند یعنی آخوند ماده  وجود  ندارد. بهمین جهت  بیشتر نوشته  ها و  گفتار و  افکارشان در رابطه با جنس  ماده  می باشد و شنیده شده با حیوانات هم رابطه برقرار کرده اند.
نکته جالب در این است آخوند ها برای تشویق دیگران برای پیروی از خود باز هم از وجود زن استفاده کرده و  وعده  تعداد زیادی حوریان زیبا روی در آن دنیا  را به آنها که مرید و مطیع شان باشند را می دهند. از   خصوصیات دیگر آنها که  سبب   تمایز آنها از انسانها می شود فرار از کار است. رابطه کار با آخوند رابطه جن و بسم الله است. و اما به این خصوصیات دیگر آنها توجه کنید تا به حد رذالت آنها بیشتر پی ببرید. آخوند ها علاقه زیادی به  جاری شدن  اشک از چشمان مردم  دارند  هنگامی  که  مردم  را به  گریه می اندازند خودشان به حماقت افراد می خندند.
بیشترین تعداد آخوند ها در منطقه خاور میانه است. تعداد اندکی از آنها در مناطق مختلف جهان پراکنده اند. آخوند ها در مناطق مختلف نامهای متفاوتی دارند مثلاً در مصر به آنها مفتی می گویند ( احتمالاً این نام از خصوصیات مفت خوری آنها می باشد ).
ایران عراق-  افغانستان- عربستان  محیط  های  مناسبی  برای  زیستن آخوند  ها می باشد.
پاسکال فیلسوف و فیزیکدان مشهور جهان می گوید مخوف ترین و ستمگر ترین دیکتاتوری در جهان دیکتاتوری مذهبی است.
 ممکن است آنچه که گفته شد برای شناخت و معرفی آخوند کافی نباشد. بقول معروف تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
آخوند   ها  برای  تشخص خود در ضمن  صحبت   به عربی جملاتی از آیات قرآن را می گویند.  برای اینکه مقاله از سندیت برخوردار باشد به چند آیه اشاره می شود.
1 - هرگاه پدر و مادری به کفر یعنی ( به نا سپاسی و بی دینی ) روی آورند. فرزندانشان باید پیوند خود را با آنها قطع کنند. ( آیه 23 سوره توبه ).
2- مسلمانان با یهودی ها و مسیحی ها نباید معاشرت کنند. ( آیه 51 سوره مائده ).
3- فرد مسلمان باید از شادی دوری گزیند زیرا خدا شادی را دوست ندارد ( آیه76 سوره قصص ).
4- افراد پولدار و ثروتمند نباید به تهی دستان و نیازمندان کمک کنند زیرا خدا این عمل را خوش ندارد. ( آیه 71 سوره نحل ).
5- زن کالائی است که برای مرد آفریده شده و اگر از شوهرش نافرمانی کند مرد حق دارد او را کتک بزند.( آیه 34 سوره نساء ).
6- محمد پیامبر تمامی نسل های بشر است. ( آیه 158 سوره اعراف و آیه 39 سوره احزاب ) اگر خوب بنگریم همین چند آیه نشانگر بد آموزی وغیر اخلاقی اسلام است.
در اینجا سوالی مطرح  است. آیا  ملت ایران در سال 57   انقلاب کرد  که   یک آخوند بیصیرت بنام خمینی گجستک بیاید این ها را به آنها بیا موزد ؟
براستی تا کی باید خود را اسیر و زندانی چنین دین ضد بشر- زن ستیز-  تفرقه انداز بین خانواده بشر- ضد آزادی است باشیم.
به  امید روزی که   بشر خود  را   از  زندان  ادیان  آزاد  کند
  

۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

شرح  خیانت   ها ی   مهدی  بازرگان  و  نهضت  آزادی


در یک  ارزیابی  دقیق و  منصفانه برای ریشه های  توفانی که  در 22  بهمن 1357 خورشیدی روئید باید به سالهای جنگ جها نی دوم و مبارزه ابر قدرت ها در جهت حفظ منافعشان در خلیج  همیشه  فارس و ایران باز می گردد. و بی توجهی به رویداد های آن  سالها هرگز نمی توان پندار راستینی از  وقایع  و حوادث  بعدی داشت. اگر چه  بحث  و بررسی  این رویداد ها به چندین جلد کتاب قطور نیاز است اما بمنظور آگاهی نسل جوان ناگزیر باید اشاراتی اگر چه مختصر  به  وقایع آن سال ها داشت تا بتوان آنها را به توفان 1357 پیوند داد. شاید لازم است از جنگ دوم جهانی هم فرا تر رفت  و  غائله  آذربایجان را بیاد  آورد که  اتحاد  جماهیر شوروی  سوسیالیستی  غائله آذربایجان را  توسط  نوکران و جیره خوارانشان بر پا کردند و خیال تجزیه آذربایجان را داشتند و  امریکا ابر قدرت جنگ از  ضعف  جهانی شیر  پیر بریتانیا که د ر جنگ آسیب  زیادی  دیده  بود  استفاده کرد   و می خواست جای  پای  محکمی  برای خود   در خاور میانه  بخصوص  د  ر ایران  پیدا کند.
همان طور که خمینی گخستک را پس از سال 57 شناختیم. گروه آخوند های بدون عبا و عمامه و فوکلی نهضت آزادی را  هم  باید  بشناسیم. این  گروه را تا آنجا که من  بخاطر دا رم  افرادی  مانند  مهندس  مهدی بازرگان  دکتر سید حسین نصر-  ابراهیم یزدی-  دکتر مصطفی چمران   تشکیل می دادند.  به   این عده  افراد دیگر  مانند  امیر انتظام دکتر  معظمی دکترسحا بی  عطائی طاهر احمد زاده آخوند میلانی- آخوند رضا زنجانی را باید اضافه کرد. اگر چه شاپور بختیار سهم بسیار عمده ای  در این  همکاری داشته است. باید او را طی  مقاله ای جداگانه مورد  بررسی و تحقیق  قرار دهیم و بدانیم او در این توفان ایران بر باد ده وظیفه داشت تیر خلاص  را به محمد رضا شاه و سلسله پهلوی وارد آورد.
برای  روشن شدن نحوه  همکاری شاپور بختیار  با  مهدی  بازرگان و هدف و  روش این گروه بهتر است  ابتدا تاریخچه ای اعتراف گونه از آنها را بشنویم و بعد صحت و سقم آنرا مورد ارزیابی قرار دهیم. لذا  از من سند ارائه دادن از شما در وجدانتان داوری کردن است.
مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت جمهوری اسلامی بدون هیچ تردیدی از طرف  مادری،  یهودی الاصل بود.  زیرا مادر مهدی  بازرگان خواهر حکیم الملک  و حکیم الملک پسر حکیم باشی کلیمی بود.
مهندس مهدی بازرگان جزء  شاگردانی بود  که در دوران  پادشاهی  رضا شاه با خرج دولت برای کسب علوم  به خارج فرستاده  شد تا فرا گرفته های علمی خود را  به  دانشجویان بیاموزد. غافل از اینکه آفتابه بدست به ایران برگشت و اندوخته علمی او که می بایست  بصورت  کتابی در مورد  ریاضیات -  فیزیک هندسه  و  علوم  باشد ، در  مورد  مسائل  فقهی  و  پژوهش  قرآن  و سیر تحول قرآن  و این قبیل مسائل بود  .
  مسعود   رجوی  در  نشریات   خود  رابطه   مهدی  بازرگان  را  در   طرفداری    از  سیاست  امریکا  منطبق   با  رابطه  کیانوری   با   شوروی  شناخته  و  از  این  دو  مترادفاً   مهندس   کیانوری  و  مهندس  بازرگان   را یکی عامل شوروی  و دیگری را  عامل امریکا  یاد می کند.  حتی کریم   سنجابی در کتابش   بنام (امید ها ونا امیدی ها ) از مهدی بازرگان و رفقای او و از  ارتباط آنها  پیش از انقلاب و در جریان انقلاب 57 با عوامل  امریکائی ها  انتقاد کرده  و  گفته است ارتباط آنها خطا بود و برای آینده ایجاد یک نوع تعهد می کرد. برژنسکی مشاور امنیت ملی  جیمی کارتر  در  یاد داشت  های  روز   یازدهم   فوریه    1978 خود  برابر  با  22  بهمن 1357 خورشیدی چنین نوشته است.
در جلسه  اضطراری کاخ  سفید   من  (مقصود برژنسکی است ) گفتم ا گر  دولت  موقت بازرگان عاقل باشد فرماندهان نظامی را یک جا تصفیه نمی کند. آنها را یکی یکی سر  به نیست  می کند ، اول  بدره ای و  بعد ربیعی  و بعد  نوبت  دیگران  خواهد  رسید.  مأخذ : کتاب داستان انقلاب ترجمه و نوشته محمود طلوعی.
نکته  قابل  توجه  در  فرمان  قتل  افسران  که  در   جلسه   اضطراری  کا خ   سفید امریکا توسط برژنسکی صادر شده است ملاحظه می شود آمده است، اول  بدره ای   بعد ربیعی و بعد نوبت دیگران خواهد  رسید. این  دیگران که  در حکم  آمده  است شامل چه کسانی   می شود ؟ از آن جا که  واژه  دیگران کلی  است و  هیچ  دلیلی که  محدود به  نظامیان  باشد  در دست نیست. لذا  واژه دیگران شامل  همه کسانی می شود که چه نظامی و یا غیر نظامی که به رژیم   سلطنتی ایران  و محمد  رضا  شاه   وفادار  بوده   و طبعاً   مخالف  با   جمهوری  اسلامی  هم  خواهند   بود  می   باشد ،  لذا  طرح  کشتار افسران  وفادار به شاه  از افکار  برژنسکی  نشأت یافته  است و توسط رمزی کلارک به بازرگان ابلاغ و به اجرا در آمد.
سندی برای اثبات کشتار افسران به وسیله بازرگان.
در یک مصاحبه  تلویزیونی  وقتی از رمزی کلارک سوال شد که آیا حکومت   و رژیمی که شما   از آن حمایت  می کردید همین حکومتی است که هزاران نفر را   اعدام کرده است. رمزی کلارک گفت قرار ما با بازرگان این  نبود . قرار بود  فقط 200  نفر را اعدام کنند  من نمی دانم چه چیزی شد که آن ها به وعده خود وفا نکردند. مأخذ: کیهان لندن شماره 32 دوم اسفند 1363 خورشیدی.
توجه شود :  مهدی  بازرگان  همیشه و   همه  جا ژست  وطن پرستی و ملی  گرائی و تقوا می گرفت چطور  حاظر  میشود  200  نفر را   بدون محاکمه  اعدام کند  اصلاً به چه حقی مهدی  بازرگان   جاسوس   و خائن با  یک امریکائی (رمزی کلارک ) قرار می گذارد   فقط  200 نفر را بدون  محاکمه  اعدام کند  بهمین دلیل است که  من میگویم نهضت ضد آزادی.   یکی  رضا شاه  می شود  مهدی بازرگان  را برای کسب علم و دانش  و انسانیت با  هزینه دولت به خارج اعزام می دارد و یکی بازرگان میشود  و به پائین ترین حد اخلاقی و انسانیت  سقوط می کند و بدون   محاکمه  با  اعدام  200  نفر با رمزی کلارک  نماینده دولت  امریکا  به توافق میرسند  و بعد هم  مهدی بازرگان به  وعده  خود  عمل نمی کند و بیشتر ا ز تعداد قرار دادشان افراد را اعدام می کند.
مهندس مهدی بازرگان در شماره 16069 روزنامه اطلاعات می نویسد نهضت مقاومت ملی ایران در اولین   هفته بعد از کودتا در تهران بوجود  آمد. و در اروپا هم علی شریعتی بعد  ها نهضت  آزادی خارج کشور را پایه   گذاری  نمود  و در امریکا  مصطفی   چمران و ابراهیم یزدی بر علیه  نظام  پادشاهی  محمد رضا شاه  اقدامات  زیادی  انجام   دادند زیرا دکترین   مهدی  بازرگان و گروه  نهضت ضد ملی  ها  این  بود هر چیزی که   سبب  سرنگو نی  محمد  رضا  شاه   شود   با  آن  موافق  و   همکاری  داشتند.  مهدی  بازرگان و  سایر مسئولان نهضت  ضد ملی آنقدر رذل و  پست بودند که  در زمان جمال عبدالناصر رئیس جمهور  مصر که دم ازپان عربیسم میزد و خلیج همیشه پارس را خلیج عربی نامید ودر تلاش بود خوزستان را از ایران جدا کند نه تنها  مهدی بازرگان و نهضت  ضد ملی  اقدامی نکردند بلکه یک  قالیچه   نفیس  به  موزه  قاهره بنام  ایرانیان  بخاطر   پیروزی اعراب  در جنگ  کانال سو ئز به عبدالناصر  هدیه  دادند.
بهر حال مهدی بازرگان برای توجیه همکاری خود با امریکا و حمایت های امریکا از او  و  یارانش می گوید پایه  گذاران و  اعضا و  علاقمندان   نهضت آزادی  و  نهضت مقاومت ملی نه   تنها با امریکا  بلکه با  بعضی از کشور  های اروپا  ارتباط  های کم  و بیش  پنهانی داشته اند. لذا مهدی بازرگان  نه تنها چند ماه قبل از شورش 57  ایران بر باد ده57   با امریکائی ها  تماس داشته بلکه ریشه تماس های او  با  مأموران امریکائی پیش از 28  امرداد  سال  1332 بوده  است.  هم  چنین  گروه ها  و   شخصیت  های  ملی  و مذهبی تماس  های  پنهانی با مأموران  امریکائی داشته اند.
توجه شود :   برابر  قانون  اساسی نظام  پادشاهی چنین  تماس  های  پنهانی با مأموران و دولت های بیگانه و ارتباط سیاسی بخصوص که  برای   براندازی  حکومت باشد جرم وخیانت است و مجازات آن  اعدام می باشد.
هدف و برنامه نهضت مقاومت ملی در ارتباط با خارجی ها
یکی دیگر از هدفهای مهدی بازرگان بسیج  دانشجویان  خارج از کشور  بر علیه
رژیم    پادشاهی  رضا شاه  و   محمد رضا شاه  بود  و  با  استفاده  از محیط  آزاد تر  و   امکانات  بیشتر  تماس  هائی که  با  مطبوعات  و  مقامات  موثر  پارلمانی و   قضائی  و  سیاسی کشور  ها  و  انتشار  نامه و  مقالات  توهین آمیز در مورد  دو پادشاه  ایران  ساز  پهلوی ( رضا شاه  و محمد  رضا شاه )    بود  حتی   با  رئیس   جمهور  امریکا    جان- اف- کندی   ملاقات  کردند.
تلاش برای معرفی جهانی مبارزه  نهضت  اسلامی  ایران  و  فعالیت  برای بر گشتن  ابلیس خمینی از عراق به ایران، یعنی   پس از ماجرای 15 خرداد  1342  خورشیدی ،
هم چنین تلاش برای بر گرداندن افکار عمومی مردم  اروپا و  امریکا بر علیه محمد رضا شاه  پهلوی با تبلیغات دروغین و نا جوانمردانه.
1.                 باید  توجه  داشت در دوران  فعالیت  نهضت  مقاومت ملی در  ایران  و  ارتباط اعضای آن با خارجی ها بطور غیر مستقیم و با تدابیر احتیاطی صورت می گرفت  مثلاً  کنگره ای از  دانشمندان  ایران  شناس  بدعوت  دولت  ایران  در  باشگاه دانشگاه  تهران  تشکیل گردیده  بود.  از دانشجویان خواسته  شده بود  بعنوان  استقبال  و تجلیل از مهمان ها دسته گل هائی به مدعوین تقدیم نما یند. ولی عده ای از دانشجویان وابسته به سازمان نهضت  مقاومت  ملی ( که بهتر است آنها را نهضت  مقاومت  ضد ملی نامید) در داخل دسته گلها نامه هائی بر علیه محمد رضا شاه می گذاشتند و به مهمانان می دادند.
2.      نهرو نخست وزیر هندوستان به ایران دعوت شده بود و در برنامه  او  سه  جلسه سخنرانی پیش بینی شده بود. نهضت مقاومت ملی نامه مفصلی به ایشان دادند و تا توانستند تهمت هائی را به محمد رضا شاه و رژیم او  زده  بودند.  در اثر همین نامه  آقای نهرو در دومین کنفرانس خود  به  تفصیل از  آزادی  و  حقوق   مردم هندوستان  و   کشور های  دموکراسی  صحبت کرد   و کنفرانس  سوم  خود  را لغو کرد.
3.    در همان دهه  سی بود که  نهضت   مقاومت ملی نامه های  معترضانه ای برای کلیه  امریکائی  های  مأمور در ایران تنظیم  و  به خانه  هایشان ریخته و یا  به طریقی به آنها میرساند. اکثر امریکائی ها بعد از دو یا  سه ماه  جوابی  بی  امضاء ولی پر محتوا به آدرس آقای  الهیار صالح  رهبر حزب ایران  و  سفیر کبیر سابق محمد  مصدق در واشنگتن  فرستادند. در مسیر  پژوهشم  ضمن تماس با یکی از ژورنالیست های سابق و مطرح کردن مسائل مختلف تاریخی او گفت مبتکر شب نامه  فرستادن به در منزل امریکائی ها محمد مصدق بوده است.
نهضت  مقاومت ملی  بوسیله دو نفر از اعضاء خود امیر انتظام و رحیم عطائی با  یک جوان  دانشجوی امریکائی بنام ریچارد کاتم ارتباط  داشتند که  به بحث و  بررسی روی مسا ئل سیاسی می پرداختند و  هر کدام   از موضع خود دفاع می نمودند. هر قدر تماس  و تبادل نظرشان  بیشتر می شد جوان  امریکائی تفاهم  بیشتر نسبت  به حقوق پایمال شده مردم ایران را باور می کرد. لذا  تحت  تاثیر  همین  افکار بود که کتابی با  هزینه  نهضت  مقاومت ضد  ملی ایران  نوشت بنام  ناسیونالیسم  در  ایران که  فوراً  به  فارسی  ترجمه  شد. این دانشجوی امریکائی بعد  ها نیز  در تظاهرات ایرانیان برعلیه محمد رضا شاه در سال های بعد شرکت می کرد و هم او بود که از طرف امریکا مأموریت یافت با نماینده انگلستان تماس گرفته و کنفدراسیون دانشجویان را در امریکا دایر کند  و نقش  بسیار  زیادی در بقدرت  رسیدن خمینی گجستک  و  رژیم   اشغالگر  جمهوری اسلامی داشت
چند سال بعد از 28 امرداد  1332 آثار ارتباط ها و افشا گری ها بر علیه  محمد رضا  شاه از گوشه و کنار اروپا  و  امریکا سر در آورد که مقدمه تشکیل تظاهرات پر طنین سالهای بعد  گردید.
از 5- 6  سال پیش از شورش 57  خبرنگارانی  باقتضای حرفه  و یا  به تشویق و معرفی  دانشجویان  کنفدراسیونی به  ایران آمدند  و با احتیاط  تمام با بعضی از سران جبهه ضد ملی و نهضت ضد آزادی و سایر سازمان های سیاسی تماس گرفته کسب خبر و مصاحبه می کردند.  مانند اریک رولو خبر نگار لوموند       که در حوالی سال 1353 خورشیدی با  مهدی بازرگان  انجام  داد.  هم   چنین  دو سال  بعد خبر نگار نوول  ابسرواتور مقالات  تشریحی و تحلیلی را در تجلیل از  نهضت  اسلامی ایران را منتشر کردند. خواننده گرامی  بخوبی توطئه  جهانی  بر علیه محمد رضا شاه دیده  می شود  که   چطور  توسط  رسانه   های گروهی اروپا افکار جامعه اروپا را برای  قبول انقلاب اسلامی را در ایران آماده می کردند. برای تکمیل پرونده  شورش 57 به این  سند توجه   فرمائید که بسیار  نکته  ها  دارد. تو خود  بخوان  حدیث   مفصل  از  این  مجمل ( یعنی   سخنی که احتیاج به شرح و تفصیل ندارد ) . رمزی کلارک وزیر پیشین دادگستری امریکا در مورد   شورش 57   گفت  روزی که شاه از ایران رفت من  همراه با  مردم  در  خیابان های ایران جشن گرفتم. و سپس برای دیدار خمینی گجستک به فرانسه رفت و در کنفرانس بین المللی  بررسی انقلاب اسلامی در ایران سخنرانی کرد. رمزی کلارک در  سخنرانی اش پیروزی انقلاب اسلامی را معجزه  قرآن خواند.  صریحاً  باید گفت آقای رمزی کلارک مسیحی کافر برای رسیدن به مقاصد پلید خود از راه عوامفریبی از قرآن که مورد باور و احترام مسلمانان است  سؤ استفاده کرده است. لذا باید با آگاهی و دوری از خرافات جلوی این قبیل سؤ استفاده ها که  بسیار زیاد  است را گرفت.
وقتی پرونده مهدی بازرگان دبیر کل نهضت ضد آزادی  را بررسی کنیم می بینیم  هیچ نفرتی پایدارتر از این  نیست که برای حفظ منافع  بیگانگان  افراد به ملت و کشور خود   خیانت کنند. زیرا خیانت حدش محدود  است  ولی  جانبداری  و  حفظ  منافع  بیگانگان  حدش  نا محدود  و  آثار   شومش  در تاریخ  آن  ملت ثبت  خواهد  شد.   همانطور که  جانبداری  مهدی  بازرگان در جهت  حفظ  منافع  استعمارگران  و  بعد  از او  ابراهیم  یزدی،  جرثومه خائن که بعد از مهدی بازرگان بعنوان دبیر کل نهضت ضد  آزادی، ادامه خیانت های مهدی بازرگان را بعهده گرفت،   وآثار  شوم  خیانت های  آن دو تا  به  امروز  در جامعه   فلک زده  ایران  وجود  دارد  که  در مقاله دیگر  خیانت  های ابراهیم یزدی  جرثومه ضد  ملی  و  ضد  ایرانی  بخصوص خیانت او به  ارتش ایران را حضورتان  پیشکش خواهد  شد .
        به   امید -  بیداری-   پایداری  و  پیروزی  ملت
              شجاع   و   بی    یار   و  یاو ر  ایران

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

پاسداری از یاد گار های نیاکان خود

ملت ایران بکوری چشم رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی تازی پرست جشن چهار شنبه سوری  و  نوروز را که یادگار نیاکانشان می باشد را با تمام غم و اندوه  و مشکلات که داشتند را با شادی  و نشاط  برگزار کردند. و ثابت کردند  هنوز پای  بند  به  فرهنگ نیاکان خود هستند. ایرانیان بخوبی می دانند نوروز تنها فرهنگ مشترکی است که ایرانی ها را با هر عقیده و با ور سیاسی بهم پیوند میدهد. این راز بزرگ نوروز است وکشور های استعمارگر  بخصوص  دولتمردان  جزیره   اهریمنی  انگلستان در صدد  نابودی    نوروز می باشند. ارکستر شادی و نشاط  نوروز را حد و مرزی نیست.. لذا کشور های استعمارگر با گماردن و بهره گیری از وجود تاریک اندیشان و عقب مانده  های فکری تازی پرست که  فرهنگ مرگ و ناله و ماتم و سینه زنی  و  خرافات را  تبلیغ  می کنند تا  بر جهالت افراد جامعه افزوده شود تا بتوانند از آنها سواری گرفته ومنابع غنی آنها را غارت کنند. ولی ملت  شجاع ایران بخصوص جوانان  به آن حد آگاهی رسیده اند که دیگر گول این قبیل عوامفریبی ها را نخواهند خورد و دین اسلام و  حضرت عباس و سر بریده حسین و غیرو برای آنها دیگر جاذبه ای ندارد.
دیدیم علیرغم تمام سختگیری  ها و تهدید و محدودیتی که تازی پرستان اشغالگر حاکم بر ایران برای ملت ایجاد نمودند نتوانستند مانع برگزاری جشن های چهارشنبه سوری - نوروز و سیزده بدر شوند حتی با تشکیل سپاه کوهستان. زیرا گفته حکیم و فیلسوف آشو زرتشت در گوش ملت ایران طنین انداز است که میگوید اهورا مزدا برای مردم شادی آفرید.
لذا دیدیم  ملت ایران چه زیبا پایان 12 روز جشن و شادی نوروز خود را در دامن طبیعت و در پهن دشت گیتی دور هم جمع شده به رقص و پایکوبی و شادی پرداختند و به جهانیان ثابت کردند فرهنگ ایرانیان تازی پرستی و شیون و سینه زنی نیست. سبزی پرورش  داده خود را به آب  انداختند تا   افراد فرصت طلب  مانند  مهدی   کروبی و میر حسین موسوی که دستشان تا آرنج به خون ملت ایران آغشته است و اربابانشان بدانند دیگر رنگ سبز برای ملت ایران جاذبه ای ندارد. اگر در خارج از کشور می بینیم عده ای هنوز بدنبال کروات و دستبند و شال گردن سبز هستند جیره خواران و نوکرانی هستند که چشم طمع به چند دلار مزد دارند
به امید اینکه سال آینده ایرانیان بتوانند روز های ملی و میهنی خود را که یادگار نیاکانشان می  باشد را در ایران آزاد  شده  بدون نیرو های سرکوبگر و سپاه کوهستان را بر گزار کنند و با هم فریاد آزادی سر دهند و بگویند.
 اهریمن  شرمت باد . ننگت باد . مرگ ابدی بر تو باد : به امید آن روز.        

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

پند  آموزی  از   دو  انقلاب

اصولاً یکی از مشکلات جا معه ایران فراموشکاری ملی است که رویداد های کشورمان را چه خوب و چه بد را به دست فراموشی می سپاریم. این مشکل فراموشی ما از دو جهت ضرر و زیان کلی در زندگی ما ببار می آورد. اولاً مشکل فراموشی ما در باره رویداد های خوب این عیب را بدنبال دارد که قدر و ارزش خوبی را  در ذهن خود ارزیابی نمی کنیم تا سپاسگزار آنها باشیم. بنا بر این قدر افراد خدمتگزار را نمی دانیم . در نتیجه در  چنین  جامعه ای   دوغ  و  دوشاب   یکی می شود. و  بعلت عدم  قدر  شناسی:  خد متگزاران کمتری در جامعه ظهور میکنند.
همچنین فراموش کردن بدی ها و مشکلات  اجتماعی  زیان  عمده ای نیز دارد و در  این  مورد تاریخ  نشان می دهد کشور ما که  با ر ها  دست  خوش  یورش  های نا جوانمردانه  اقوام  و ملل دیگر قرار گرفته  و هر بار با  قتل عام  و کشتار ایرانی   ها مشکلات فراوانی  به جامعه ما تحمیل شده است. اما  بمحض اینکه حادثه  فروکش کرده  و  یکی دو  نسل گذشت  و خرابی ها تا  حدودی ترمیم شد .اصل  حادثه -  مشکلات - غارت و کشتار به فراموشی سپرده  میشود و در نتیجه  نسل های بعد. از حوادث و جنایات. اطلاع  چندانی ندارند. بنا بر این طرح و تجربه ای برای جلو گیری از تکرار حوادث و خیانت  های آینده  ندارند.  از این  ر و  غافلگیر  می شوند  و در این  غافلگیری است که  لطمه های جبران نا پذیری نصیب جامعه می گردد.
 اکنون ایران در چهار راه حوادث قرار دارد و تاریخ ایران در حال ورق خوردن و نوشتن است و با توجه به توطئه جهانی و وجود خائن های پشت به ملت کرده که  در اکثر رسانه  های گروهی  وجود  دارند  ملت ایران باید از انقلاب مشروطیت  و  انقلاب ایران بر افکن 57 پند بیاموزد و گول شیادان عوامفریب را نخورند و آگاهانه اقدام نمایند     

در  هنگام  انقلاب  مشروطیت  سه آخوند  شیاد به نام های آخوند ملا کاظم  خراسانی  حاج میرزا حسین میرزا جلیل و شیخ عبداله مازندرانی در نجف ساکن بودند. بنا به نوشته کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس بقلم  محمود محمود. سر دسته کل  آن  سه مرجع آخوند ملا کاظم خراسانی بوده است که او  حقوق  بگیر از دولت انگلستان معرفی شده است.
ستار خان و باقر خان در  انقلاب  مشروطیت  ایران  نقشی  همانند  آسید  جلال تهرانی-  چمران و رجوی در شورش 57 داشتند. آخوند  طباطبائی و  بهبهانی هم نقشی برابر  مطهری - منتظری - طالقانی داشتند و  سردار اسعد بختیاری  و سپهدار و دیگران هم نقشی  مشابه سنجابی-  بازرگان- داریوش فروهر و دیگران داشتند.
یپرم ارمنی که نه ایرانی بود و نه مسلمان بلکه یک تروریست  و آدم کش قهار بود  دقیقاً نقشی  برابر صادق خلخالی در انقلاب  مشروطیت داشت.  بنا  به  نوشته  کتاب  رهبران مشروطه  اگر یپرم  ارمنی کشته نمی شد  فتنه  های بزرگی بر پا می کرد و  نقشه  های خطرناکی را به زیان استقلال و ملیت ایرانی اجرا می کرد.
توجه  شود رهبر انقلاب  مشروطیت  یعنی آخوند ملا کاظم  خراسانی  با  وقاحت تقی زاده  نماینده  مجلس را  از  نمایندگی عزل و از کشور تبعید  نمود و اصل  مصونیت نمایندگان را به  هیچ  گرفت و کوچکترین اعتراضی هم  از نمایندگان مجلس دوم  نشد.
رهبر مشروطیت آخوند ملا کاظم خراسانی بود که با حمایتش سبب شهرت ستار خان و باقر خان شد. لذا  شناختن ستارخان  و  با قر خان و یپرم ارمنی در مقام رهبری انقلاب مشروطیت همان حکم حماقت را دارد که در شورش 57 بجای اینکه خمینی گجستک را رهبر آن شورش ایران بر افکن بدانیم. چمران رجوی مهدی بازرگان طالقانی  و امثال آنها را رهبر بشناسیم.
رهبر انقلاب مشروطیت ایران آخوند ملا کاظم خراسانی است که پس از تبعید تقی زاده سفیر انگلیس آقای  ادوارد  برون ضمن نامه ای به  تقی زاده  نوشت تند  روی نکنید و خصوصاً به حد مقدور  حضرت آیت الله کاظم خراسانی را  تقویت  بنمائید که او  امید  ایران  هم  چنین اسلام  است. مأخذ کتاب (  فکر دموکراسی ) .
خائن نمره یک انقلاب مشروطیت:
چقدر  جای تأسف  است کسانی دانسته و یا  ندانسته در  راهی  سخن می گویند و  یا می نویسند که زیا نش برای جامعه و هوشیاری ایرانی ها بسیار زیاد است. چندین سال پیش یکی از نشریات فارسی زبان چاپ امریکا که مدیر آن نشریه به دانشمندی و شعر گوئی شهرت داشت  بمناسبت سالگرد مشروطیت تصویر مشترکی از ستار خان و باقر خان و یپرم ارمنی منتشر کرد تا سپاسگزاری خودش را به مشروطیت ایران نشان دهد.
آیا آن نویسنده و شاعر گرامی نمی دانست یپرم ارمنی کی بود و اصلاً چیزی که برایش مطرح نبود. نه ایران بود و نه سلطنت و نه مشروطه. بلکه عامل  مأموریتی بود که قبل از انقلاب مشروطیت از سوی دولتمردان جزیره اهریمنی  ا نگلستان  به  او  محول شده بود. آیا آقای نویسنده نشریه و شاعر شیرین سخن نمی دانست که یپرم ارمنی یک تروریست به تمام عیار بود. چه بد بخت ملتی که رهبر انقلابش یپرم ارمنی دائم الخمر باشد که یکی از مأموریت های خاص این جرثومه پلید و پست توسعه مصرف تریاک در ایران بود او بود که مصرف تریاک را در قهوه خانه ها مرسوم و متداول کرد و حتی  هر قهوه خانه که نسبت  به مصرف  تریاک بیشتر  فعالیت  داشت جوایزی به آنها می داد. علاقمندان برای آگاهی بیشتر از این جنایت فجیع می توانند مقالات چاپ شده در مجله وحید را مطالعه کنند و  به روی  این  رهبر  مشروطیت تف  اندازند. ( مقایسه کنید با امروز که افرادی مانند ایمان فروتن رقاص کلاه گیس بسر اسماعیل نوری علاء محسن سازگاری تشکیل دهنده سپاه پاسداران جهانشاهی و مهرداد خوانساری و رسانه های گروهی که در راس آنها تلوزیون پارس می باشد با  عوامفریبی ادعای  رهبری نجات  ملت  ایران را  دارند. صریحاً می گویم  وقتی پرونده هر یک از این عمله های  خائن وطن فروش را ملاحظه  کنید ننگ خیره کننده آن قلب هر  ایرانی میهن پرستی را  منقلب  می سازد ) . همچنین  بررسی شخصیت های  دیگر انقلاب  مشروطیت  مانند  سردار اسعد  بختیاری  و سپهدار  را  تاریخ  و اسناد  منتشره تکلیفشان  را  خیلی خوب  روشن و معرفی کرده   است می گذریم   بررسی  آخوند   بهبهانی فرماسون قابل توجه می باشد.
خود پرسی کنیم  یک آخوند  فراما سیونری  جزء  عمله  های دست  اول انقلاب مشروطیت  می شود که چه کند.  آزادی به ملت ایران بدهد . ملت را به حقوق اجتماعی و سیاسی  برساند. عجب حماقتی است  که کسی چنین باوری داشته باشد.
گراهام  کنسول سفارت  انگلستان  در  پنجم  فوریه 1902 برابر با  1281  خورشیدی می نویسد با عبداله بهبهانی مجتهد  انگلو فیل دیدار داشته است. آخوند  بهبهانی  برای
خرید آخوند های رشوه خوار و یا بزدل نیاز به  2000 تومان داشت  و گفت برای  حفظ مصالح انگلیس و ایران یکسان عمل می کند. لذا گراهام  با  اجازه  سفیر  با  مبلغ 250 تومان منتهی با منات ( روبل روسی ) بعد از 18 روز به ملاقات  بهبهانی می رود و وعده مبلغ  بیشتر را  به  ظهور  نتایج  عمل  موکول   می کند. کنسول اضافه  می کند. آخوند بهبهانی  ضرورت  مخفی کاری  را  به کنسول  انگلیس توصیه  نمود.  متأسفانه در اکثر نوشته ها دیده میشود نویسندگان  به این  آخوند  بی صیرت -  رذل  و  پست  عنوان  روحانی اصیل و آزادیخواه  داده اند.
خطر این غفلت کجاست:
تعجب در این است عده ای مدعی اند علیرغم فسادی که در رهبران مشروطیت بوده است نباید رسوائی آنها را آشکار ساخت و باید هم چنان آنها را سمبل مبارزه ایرانیان شناخت  درست  مثل امروز که  از بیان  واقعیت  ها  خوداری می شود. آنها غافل از این واقعیت   هستند که  گذر های  اجتماعی  و  سیاسی درسی است  برای آیندگان که  اگر فرا گرفته نشود و یا  به غلط یاد گرفته و خوانده  شود موجب  گمراهی  جامعه می شود. تحقیق ما   به این  نقطه حساس  رسیده است که پنهان ساختن نقش  رهبری  قاطع  ملا کاظم خراسانی در انقلاب مشروطیت خواست و هدف اصلی انگلستان  بود که آش انقلاب مشروطیت را در سفارت خود بار گذاشت وتلاشس بر این بود تا ایرانی ها با این موضوع مهم بیگانه شوند که آخوند هم میتواند و قادر است به قدرت فتوا انقلاب کند. و کشور را بهم بریزد. لذا دولتمردان انگلستان  صلاح آینده خود را در آن دیدند که مردم زیر کتل و عکس ستار خان و باقر خان جشن مشروطیت را بگیرند و غافل از این باشند که  آخوند اعظم  ملا کاظم خراسانی می تواند با یک فتوا صد ها ستار خان و باقر خان بسازد و بنیاد ایران را به باد دهد. اگر ایرانی ها بخصوص روشنفکران و مقامات مسئول کشور دقیقاً به نقش ملاکاظم خراسانی در انقلاب مشروطیت توجه می کردند. هرگز در  22  بهمن 57 نمی گفتند یک آخوند بنام خمینی که در عراق  نشسته  چه کاری از دستش بر می آید تا  بتواند  ایران  را به   خطر بی اندازد . روشنفکران  ما  نمی دانستند  ملا کاظم خراسانی هم در زمان  مشروطیت در عراق نشسته بود و جزء به جزء سیاست انگلستان را در جهت هدفی که لازم بود جلو برد. به این فتوا ها توجه کنید تا بتوان این بحث را به نقطه نظر مشترکمان برسانیم.
بسمه تعالی به  عموم  ملت ایران حکم خدا را  اعلام می دارم الیوم  همت در دفع  این سفاک جابر ( محمد علیشاه ) و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین را اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات است.( آخوند ملا کاظم خراسانی )
سربازان  و  افواجی که  به کمک  مستبدین از شهرستانها می آیند عملشان  در  حکم تیراندازی به بدن مطهر حضرت سیدالشهدا است (ملا کاظم خراسانی )
بستن آذوغه بر روی اهل تبریز مثل بستن آب در کربلا برای اهل بیت رسالت است. چه شد  صحبت دین- کجا رفت عزت مسلمانی- تا کی مساعدت با جنود یزید ( امضا ملا کاظم خراسانی ) متعاقب همین فتوا های عوامفریبانه و استفاده از باور های افراد بود که 400 سرباز وفادار گارد شخصی محمد علیشاه از سرکوبی انقلابیون خودداری کردند و یک هنگ کامل از قوای نظامی از دخالت در جریانات روز خودداری کرد.
فتوای آخوند ملا کاظم خراسانی و تأثیر آن را بر روی نیروهای نظامی کشور در آن روز با فتوای خمینی گجستک از نظر مفهوم و منطق و تأثیر آن را به روی نیرو های مسلح  کشور در جریان  شورش 57 بررسی کنید و  به این نقطه مشترک برسیم که اگر حقایق انقلاب مشروطیت کتمان نشده بود و به مردم اگاهی داده می شد که  آخوند برای پیشبرد هدفش از نام  تازیان  بهره برداری می کند. کلاه نمدی ستار خان وباقر خان را به رخ مردم کشیدند. و نویسندگان و روشنفکران هم  بجای انگشت گذاشتن  روی آخوندی که  انقلاب را رهبری کرد  و کانونی که فکر مشروطیت را ارائه داد. توده مردم نا آگاه را عامل آن انقلاب کردند. اگر اقدامات ملا کاظم خراسانی به  درستی  و   با  آگاهی کامل ارزیابی می گردید و از همان 15 خرداد سال 42 و حتی قدری جلوتر می رویم از همان سال  30 13که نقش آخوند  ها در  مجلس شورایملی - بازار و اجتماع  و تأثیر فتوا که نشانگر قدرت و خطر آخوند ها دیده  شد.  مسئولین کشور و روشنفکران را به  فکر چاره اندیشی می کشید. مطمئن هستم مردم تا این حد نسبت به خطر بزرگ آخوند بی اهمیت نمی شدند.
در تمام طول مشروطیت ایران مقامات مسئول کشور و روشنفکران که وظیفه آگاه سازی جامعه را  داشتند  قدرت  ملا کاظم خراسانی را  دست کم  گرفتند. زیرا که  همان سیاست کهنه کار یعنی انگلستان می خواست که خطر آخوند  و  مرجعیت   تقلید  آشکار نگردد  تا  دفع شر احتمالی آنها  نشود و به  عبارت روشن  انگلستان از  این سلاح  موثر و خطرناک محروم نگردد.
متأسفانه امروز هم  همین بی توجهی و بی فکری و جهل که جز عنوان خیانت مفهوم دیگر ندارد در جامعه ما وجود دارد.
به امید  بیداری    پایداری      پیروزی   ملت  بی یار  و  یاور  ایران